مقاله های علمی- دانشگاهی | طبقهبندی ناتواناییهای یادگیری – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
عوامل درونی
اولین مطالعات در زمینه ناتوانی یادگیری در حیطه پزشکی صورت گرفته است. در این دیدگاه بر نقش اعصاب و ویژگیهای جسمانی فرد در بروز رفتار تأکید میگردد؛ بر این اساس، روش مداخلههای پیشنهادی نیز مواردی مانند دارودرمانی، تغذیه و سایر مداخلههای پزشکی را شامل میشود.
یادگیری و سیستم عصبی
یادگیری یکی از کارکردهای سلول عصبی است. سیستم اعصاب مرکزی شامل مغز و نخاع است و وظیفه حمل اطلاعات را از طریق “تکانههای شیمیایی” به عهده دارد. نورونها مهمترین نقش را در انتقال اطلاعات بر عهده دارند، دندریتها و آکسونها بخشهای مختلف نورون یا سلول عصبی محسوب میشوند. آشنایی با این نظام ما را در شناخت درمانهای دارویی ناتواناییهای یادگیری یاری میدهد (به نقل از شکوهی و پرند، ۱۳۸۵).
ژنتیک
شواهدی وجود دارد که شاید با توجه به آن ها بتوان علت برخی از ناتواناییهای یادگیری را به عوامل ژنتیک نسبت داد. هالگرن[۳۹] (۱۹۵۰) ۲۷۶ کودک و خانواده های آنان را از نظر مشکلات خواندن و زبان مطالعه کرد. یافته های او تأیید کننده وجود رابطه میان عوامل ژنتیکی و مشکلات خواندن بود. کرک، گالاگر و آناستازیو (۲۰۰۰) نیز وجود رابطه میان عوامل ژنتیکی و مشکلات زبان را تأیید کردهاند. در مطالعه دیگری، دکر و دفریس[۴۰] (۱۹۸۰، ۱۹۸۱) ۱۲۵ کودک با ناتوانی یادگیری و خانواده های آن ها را مطالعه کردند. نتایج بررسیهای آن ها نشان داد که احتمال موروثی بودن ناتواناییهای یادگیری وجود دارد. مطالعاتی که در مورد دوقلوهای همسان و دوقلوهای ناهمسان صورت گرفتهاند، نشان داده است که احتمال وقوع ناتواناییهای یادگیری در دوقلوهای همسان بیش از دو قلوهای ناهمسان است (هرمن[۴۱]، ۱۹۵۹)؛ همچنین خطر ابتلا به ناتوانی خواندن در میان کودکانی که هر دو والد آن ها این مشکل را دارند بیشتر است ( رأس کایند[۴۲]، ۲۰۰۱؛ به نقل از شکوهی و پرند، ۱۳۸۵).
عوامل بیرونی
عوامل محیطی در بروز ناتوانی یادگیری نقش به سزایی دارند. چگونگی تعامل میان دانش آموز و محیط، محیطهای یادگیری نامناسب، روابط خانوادگی بیثبات، سوء استفاده از کودکان و کاربرد روشها و مواد آموزشی نامناسب در بروز و تداوم ناتواناییهای یادگیری نقش دارند. آشفتگی هیجانی، فقدان انگیزه، سوء مصرف مواد، فعالیت در گروههای ضد اجتماعی و وقوع مرگ در خانواده ممکن است به ایجاد “مشکلات یادگیری” بیانجامد. بر این اساس، به نظر میرسد “آموزش سیستماتیک مستقیم[۴۳]” تاثیرات منفی محیطهای آموزشی و مشکلات اجتماعی دانش آموزان را کاهش دهد ( کالاتا، تامپکینس و ورتس ، ۲۰۰۳ و هانت و مارشال،۲۰۰۲). سیستمهای اجتماعی، خانواده، مدرسه، رابطه معلم-دانشآموز، نگرش معلم، زبان معلم، برنامه ها و مواد درسی از جمله عوامل محیطی در سببشناسی ناتواناییهایی یادگیری هستند (به نقل از شکوهی و پرند، ۱۳۸۵). علاوه بر این، برخی از محققین چهار دلیل عمده احتمالی آسیب ساختاری، برتری جانبی نابهنجار مغزی، تأخیر رشد داخلی و محرومیت حسی ناشی از محیط را برای اختلالهای یادگیری ذکر میکنند. از آنجا که اختلال کنش مغزی در سنین بزرگسالی همانند اختلال یادگیری دوره کودکی است و در پس این اختلال میتواند آسیب تشریحی مشابهی وجود داشته باشد که احتمالا از ضربه هنگام تولد، التهاب مغزی، بیاکسیژنی، حوادث دوره کودکی و از این قبیل ناشی میشود. اگر چه ممکن است اختلال یادگیری پارهای از کودکان به آسیب ساختاری بستگی داشته باشد ولی این امر درباره بیشتر مبتلایان درست نیست، چرا که بسیاری از نشانگان عصبشناختی که در ارتباط با اختلال یادگیری بزرگسالان مشاهده شده است در کودکان تظاهر پیدا نمیکند (به نقل از خداپناهی، ۱۳۹۲).
بر اساس تعبیر و تفسیر مبتنی بر فرضیه نارساکنشوری مغزی، نارساکنشی از نقص مکانیزم فعالیت ناشی میشود. نتایج بررسی داگلاس[۴۴] (۱۹۷۶) نشان میدهد که کودکان دچار اختلال یادگیری از عهده آزمون مراقبت[۴۵] که در آن بایستی از دیگر محرکها چشمپوشی کنند و به محرکهای معینی واکنش نشان دهند، بخوبی بر نمیآیند؛ همچنین نتایج اندازهگیری زمان واکنش مبین آن است که این کودکان در مقایسه با افراد سالم نسبت به محرکها کندتر واکنش نشان میدهند. در آزمون جستجوی دیداری با این که کودک برانگیخته میشود از کودک خواسته میشود که از بین مجموعه تصاویر، تصویری مشابه با الگو را انتخاب کند و سریع عمل میکند ولی تعداد خطای وی از فرد سالم بیشتر است. پارهای از داروهای تحریک کننده مغز که فعالیت مغزی را افزایش میدهند مانند آمفتامین و کافئین میتوانند در بهبود توانایی افراد مبتلا به اختلال یادگیری مؤثر واقع شوند (به نقل از خداپناهی، ۱۳۹۲).
به موجب تعبیر دیگری، نارساکنشی از فرایند نابهنجار متابولیسم سرچشمه میگیرد. نتایج بررسی پیل و پارکز[۴۶] (۱۹۷۷) در زمینه تحلیل بیوشیمیایی ترکیبات موی افراد مبتلا به اختلال یادگیری نشان میدهند که تفاوت بین میزان ترکیبات سدیم ، کادمیوم، کبالت، سرب و لیتیم ۹۸ درصد گروه نمونه و گواه معنادار است (به نقل از خداپناهی، ۱۳۹۲). بر اساس فرضیه گشویند و گالابوردا (۱۹۸۵) اختلال میتواند مربوط به تغییر مغز در دوره تحول باشد. مبنای این فرضیه این است که سطح گیجگاهی نامتقارن است و در افراد راستبرتر نیمه چپ بزرگتر از راست است. این نامتقارنی مبین نامتقارنی عصبی است که از آن نقش برتر نیمکره چپ برای زبان آشکار میشود. از آنجا که این نامتقارنی در مردان بیشتر مشخص شده است، احتمال دارد که تستوسترون در این فرایند نقش داشته باشد. به هنگام دوره تحول جنینی، بیضه فوتوس تستوسترون با غلظت زیاد تولید میکند که قبل از تولد سطح آن کاهش و پس از تولد دوباره سطح غلظت افزایش مییابد و پس از مدتی دوباره کاهشیافته، در زمان بلوغ دوباره سطح آن افزایش پیدا میکند. در این نظریه فرض میشود که مقدار تستوسترون جنین، تحول نیمکره چپ را به تعویض میاندازد و در نتیجه امکان فضایی و زمانی برای برتری تحول نیمکره راست فراهم میگردد و به همین جهت در مردان مناطق نیمکره راست در مقایسه با نیمکره چپ توسعه یافته است. چنانچه سطح غلظت تستوسترون عامل این نامتقارنی باشد، در این صورت ممکن است توانایی زودرس در زمینه منطق ریاضی ناشی از این امر باشد. بنابرین احتمال دارد که آثار منفی تستوسترون به صورت تغییر مغز و اختلال یادگیری تظاهر پیدا کند. افزون بر این در مردان و بویژه مردان استثنایی فزونی بیماریهای خودایمنی از قبیل میگرن، آلرژی، اختلال غده تیروئید و التهاب دیواره معده بیشتر پدید میآید که مبین نقش تستوسترون در تحول نظام ایمنی بدن است (به نقل از خداپناهی، ۱۳۹۲).
طبقهبندی ناتواناییهای یادگیری
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 07:09:00 ب.ظ ]
|