پایان نامه -تحقیق-مقاله – ۱۵-۲ مروری کوتاه بر نظریه های زوجدرمانی و خانوادهدرمانی – 3 |
-
- عامل فرهنگی: هرچه اختلاف فرهنگی بین زوجین بیشتر باشد، آنها در درک یکدیگر با دشواریهای بیشتری مواجه میشوند. ازدواجهایی که ریشه فرهنگی همگونی ندارند، کمدوامتر و آسیبپذیرتر هستند و هر چه از نظر فرهنگی و اجتماعی به هم نزدیکتر باشند، سازگاری آنها پس از ازدواج آسانتر و بیشتر خواهد شد (نجاتی، ۱۳۸۹).
-
- فرزندان: تولد کودک نشانه تغییری بنیادی در سازمان خانواده است. به دنبال تولد کودک، تعلق جسمی و عاطفی به کودک مستلزم تغییر در الگوهای مراوده ای زن و شوهر است. اگر زن و شوهر، مرزها را به روشنی مشخص کرده باشند، تولد کودک تأثیر مثبتی بر رضایت زناشویی آنها می گذارد (نظری، ۱۳۸۸). مطالعاتی که درباره اثرات فرزندان بر رضایت زناشویی صورت گرفته نشان داده اند که فرزندان تأثیرات متناقض و متفاوتی بر کیفیت روابط زوجها میگذارند (وایت و لیلارد[۵۶]، ۱۹۹۱؛ نقل در نظری، ۱۳۸۸). به این معنی که فرزندان گاهی بر رضایت زناشویی تأثیر مثبت و گاهی تأثیر منفی میگذارند.
-
- عوامل شناختی: شواهد فزایندهای وجود دارد که شیوه های درک، تفسیر و ارزیابی زوج از یکدیگر و رویدادهایی که در روابطشان اتفاق میافتند، تأثیر مهمی بر کیفیت روابط آنها می گذارد. میزان تذکرات غیر منطقی باعث نارضایتمندی زناشویی میگردد. زوجین مشکلدار، بیشتر مشکلات رابطهشان را به همسرشان نسبت می دهند و فکر میکنند وی از روی عمد بهگونه ای ناخوشایند با آنها رفتار می کند. در مقابل، زوجین موفق، احتمالا بیشتر رفتارهای منفی را به شرایط محیطی موقت نسبت می دهند (هاشمی، ۱۳۹۲).
-
-
- اخلاق: خلق و خو و اخلاقیات خوب از امتیازاتی است که داشتن آن می تواند زمینه را برای نزدیکی بیشتر زوجین فراهم آورد. زوجی که این ویژگیها را داشته باشد نسبت به هم مهربان بوده و همین امر در استحکام خانواده اثرات مهمی دارد (نجاتی، ۱۳۸۹). برای تفاهم و درک متقابل، زوجها باید یاد بگیرند که شنونده خوبی باشند و با حوصله و شکیبایی زیاد به سخنان یکدیگر گوش دهند (نظری، ۱۳۸۸).
-
-
- مهارت های حل مسأله: تعارض، محصول الزامی زندگی مشترک است. بین دو نفر همیشه احتمال اختلاف نظر وجود دارد و شیوه اداره و حل اختلافها با رضایت در ازدواج ارتباط دارد. ظرفیت قبول اختلاف، نشانه صمیمیت و نشانه یک خانواده سالم است. زوجهای ناراضی ظاهراً مشکل را نادیده می گیرند اما این زوجها، مشکلات خود را از یاد نمیبرند، در عوض آنها را همچون سندی لاک و مهر شده حفظ میکنند تا بعدها در یک مشاجره بزرگ مجددا آن را به جریان بیندازند. این در حالی است که در خانوادههای دارای کارکرد خوب، زوجها نهتنها به وجود تعارض زناشویی اذعان دارند، بلکه این تعارض و مشکلات را بهشیوه مؤثری حل میکنند (هاشمی، ۱۳۹۲).
- صرف اوقات فراغت و تقسیم کارها: مصاحبت و با هم بودن یکی از سرمایه های ازدواجهای موفق است که به سادگی و با برنامه ریزی بهدست می آید. کافی است زوجین به فعالیتهایی توجه کنند که هر دو از آنها لذت میبرند. مصاحبت و با هم بودن در اول آشنایی بسیار زیاد است . اما بهنظر میرسد که هر چه از زمان ازدواج میگذرد، این عامل مهم در بسیاری از ازدواجها کاهش مییابد (نظری، ۱۳۸۸).
۱۵-۲ مروری کوتاه بر نظریه های زوجدرمانی و خانوادهدرمانی
۱-۱۵-۲ مدلهای روانپویایی[۵۷]
این مکتب، مفاهیم روانتحلیلی را در زوجدرمانی بهکار گرفتهاند. یک شاخه از تفکر روانتحلیلی، نظریه ارتباط با شی نامیده شده است. این نظریه، سطح بین فردی تعاملات اعضای خانواده را در نظر میگیرد و تأکیدی ندارد که مراجعان بهتنهایی مورد بررسی قرار گیرند یا به همراه خانواده. بنابرین نظریه، زوج نه در اثر مسائل واقعی زندگی کنونی خودشان بلکه در اثر برونفکنیهای خود و تصاویر روابط گذشتهشان، مشکل پیدا میکنند. برای کمک به زوج باید آنها را با اشباح کهنه زندگیشان مواجه کنیم. این کار بهوسیله ردیابی ارتباط زوج با اعضای زنده خانواده اصلیشان صورت میگیرد. زوجدرمانگرانی که از دیدگاه روانتحلیلی استفاده میکنند، به هر یک از اعضای زوج کمک میکنند تا با مرور گذشته فردی و خانوادگی، نسبت به تعارضات اولیه خود، آگاهی بیشتری پیدا کرده و به این طریق به یکدیگر کمک کنند (نظری، ۱۳۸۸).
۲-۱۵-۲ نظریه آدلر
بر اساس نظریه آلفرد آدلر[۵۸] کلیه رفتارها، هدفمند و تعاملی است. فرد و نظامهای اجتماعی هردو کلنگر هستند و افراد از طریق رفتارهای خود در نظامهای اجتماعی در جستجوی معنا میباشند. مبنای نظامهای اجتماعی، خانواده است. از خانواده است که افراد چگونگی تعلق داشتن و تعامل با یکدیگر را فرا می گیرند. مشکلات و یا کارکردهای بد در خانواده نتیجه یأس و یا عدم پذیرش در درون خانواده است (کارلسون، اسپری و لویس[۵۹]، ۱۳۷۸).
۳-۱۵-۲ دیدگاه ساختاری
در این دیدگاه، روابط زوج، سه بعد اساسی دارد: مرزها، قدرت و تعادل. مشکلات مرزی به صورت درگیری شدی و یا عدم ارتباط بروز می کند. زوج باید مرزهایی داشته باشند که به آنها اجازه بدهد خود را بهعنوان زوج و همچنین بهعنوان فرد تجربه کنند. مشکلات قدرت، در اثر عملکرد نامناسب درباره سلسلهمراتب واحد خانواده است. در این حالت ممکن است بعضی از اعضای خانواده دارای قدرت بیشتر و بعضی دارای قدرت کمتری باشند. ائتلافهای ناسالم بین اعضای خانواده، عمدهترین منبع مشکلات هستند. تغییر مرزها به تعادل و توزیع دوباره قدرت و تغییر منجر می شود. تغییر ساختاری در خانواده به تغییر در افراد منجر می شود (نظری، ۱۳۸۸).
۴-۱۵-۲ نظریه میاننسلی بوئن[۶۰]
به نظر بوئن تعارض زوجی یا خانوادگی نشانهای از مشکل موجود در سیستم خانواده است. درمان بوئنی، یک درمان تفکر است. در این دیدگاه، درمانگران قصد دارند به اعضای خانواده فرصت بدهند تا توانایی خود را برای کارکرد مستقل افزایش داده و نشانه های مرضی را در خود از بین ببرند. همچنین آنها میخواهند سطح تمایز هر یک از اعضای خانواده را افزایش دهند تا به این طریق به آنها کمک کنند که بتوانند به موقعیتهای عاطفی پاسخ مناسب بدهند (نظری، ۱۳۸۸). بوئن و پیروانش خانواده را همانند یک واحد عاطفی وابسته میبینند. آنان معتقدند که تغییر در یک بخش از نظام خانوادگی در بخشهای دیگر و در خانواده به عنوان یک کل تغییراتی را به وجود خواهد آورد. الگوهای رفتاری در طول زمان به وجود میآیند و اغلب برای چندین نسل تکرار میشوند. هر خانواده فشارهایی را متحمل می شود (تعادلیابی) تا به اجبار موجب تطابق رفتار هر یک از اعضا گردد. خانواده، فضا و رفتارهای عاطفی را ایجاد می کند و اعضای آن در خارج از موقعیت خانوادگی، آنها را عینا الگوبرداری میکنند (کارلسون و همکاران، ۱۳۷۸).
۵-۱۵-۲ رویکرد استراتژیک[۶۱]
این دیدگاه بر این پیشفرض مبتنی است که خانواده دارای یک نظام قاعدهدار است. مشکل خانواده در عملکرد مختل کل خانواده نهفته است. شناسایی این عملکرد مختل در بهبود خانواده تأثیر بسزایی دارد. هدف درمان حل مشکل خانواده است. مشکل موجود حاصل زنجیرهای از رفتارهای معیوب میان اعضای خانواده، در یک زمینه اجتماعی است. (نظری، ۱۳۸۸).
۶-۱۵-۲ رویکرد غنیسازی ارتباط[۶۲]
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 06:17:00 ب.ظ ]
|