مرحوم محقق در شرایع می فرماید : « محارب کسی است که سلاح برهنه کند یا حمل نماید برای ترسانیدن مردم چه درخشکی و چه در دریا و چه شب باشد و چه روز، شهر باشد و یاغیرآن.» ( محقق حلی،۱۶۷:۱۳۸۳)

مرحوم امام در تحریرالوسیله آورده : محارب هرآن کسی است که شمشیرش را برهنه کند و یا آن را تجهیز کند تا مردم را بترساند و می‌خواهد در زمین افساد نماید، درخشکی باشد یا در دریا ، درشهر باشد یا غیرآن، شب باشد یا روز و مرد و زن درآن مساوی هستند. و در ثبوت آن برای کسی که با قصد مذکور سلاحش بر کشد در حالی که او ضعیفی است که از ترساندنش، برای احدی خوف تحقق پیدا نشود، بلکه در بعضی از احیان و اشخاص تحقق پیدا می‌کند، ‌ظاهر آن است که داخل درآن می‌باشد. ( موسوی خمینی،۲۳۹:۱۳۶۹)

۲-۱- مبنای فقهی محاربه

در ابتدا به بررسی مبنای فقهی محاربه و اینکه جرم محاربه در فقه سابقه داشته است یا نه ؟ به شرح ذیل می پردازیم:

۲-۱-۱- آیات

آیاتی که در خصوص محاربه و مجازات آن در قران کریم بیان شده است می پردازیم :

الف: سوره مائده آیه ۳۲

این آیه شریفه است که می فرماید: من اجل ذلک کتبنا بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس اوفساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا ومن احیاها فکانما احیا الناس جمیعا ولقد جاتهم رسلنا بالبینات ثم ان کثیرا منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون.

یعنی به خاطر این که قابیل ، هابیل را به قتل رسانید بر بنی اسرائیل نوشتیم ( حکم کردیم) هرکس دیگری رابه ناحق و بدون آن که مرتکب فساد در زمین شود به قتل رساند، مانند این است که همه مردم را کشته است وهرکس نفسی را احیا نماید مانند این است که همه مردم را احیا ‌کرده‌است ومفهوم این آیه این است که اگر کسی شخصی را بکشد که دیگری را کشته است و یا فسادی در زمین مرتکب شده است مانند آن نمی باشد که همه مردم را کشته باشد پس طبق مفهوم این آیه دو دسته را می توان کشت یک دسته افرادی هستند، که قتل نفس مرتکب شده اند ودسته دیگر افرادی هستند، که در زمین مرتکب فسادی شده اند.

دراستدلال ‌به این آیه برجواز قتل مفسد فی الارض مطلقا، اشکالاتی وارد کرده‌اند اولا : دلالت آیه از باب دلالت مفهوم لقب است ولقب مفهوم ندارد. ثانیاً : برفرض آن که دلالت براینکه اگر کسی مفسد فی الارض را به قتل رساند مانند آن نیست که همه مردم را کشته باشد یعنی گناه آن به اندازه گناه کشتن همه مردم نیست واین به هیچ وجه دلالت ندارد که کشتن مفسد جایز است بلکه کشتن وی گناهش کمتر است ثالثا: این آیه مربوط است به بنی اسرائیل یعنی برای بنی اسرائیل جایز است که مفسد فی الارض را به قتل برسانند واین دلالت ندارد که کشتن مفسد فی الارض در اسلام جایز است و رابعا : آیه شریفه فقط دلالت دارد که در اثر ارتکاب فسادی در زمین می توان مفسد را به قتل رسانید ولیکن دلالت ندارد که هر مفسدی را می توان به قتل رسانید وخامسا: در آیه شریفه ۳۳ همین سوره که پس از این آیه آمده است فساد را تفسیر ‌کرده‌است. زیرا در آن چنان که خواهد آمد می‌فرماید انما جزاالذین یحاربون الله ورسوله ویسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا تا آخر با این تفسیر باید گفت مراد از فساد فی الارض همان محاربه است که سلاح به دست گیرد وناامنی در جامعه پدید آورد.

مفسر کبیر وفیلسوف عارف علامه طباطبائی در تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه ۳۳ نکته ای را بیان می فرمایند که در ضمن استدلال ‌به این آیه آن را مورد بحث قرار خواهیم داد.

سادسا : اگر هرفسادی درزمین موجب جواز قتل مفسد فی الارض گردد لازم می‌آید ذکر قتل نفس درآیه شریفه لزومی نداشته باشد زیرا قتل نفس یکی از مصادیق بارز فساد فی الارض می‌باشد مگر این که گفته شود آوردن قتل نفس درآیه به خاطر اهمیتی بوده است که درقتل نفس وجود دارد.

سابعا : قتل ‌هر مفسد فی الارض جایز نیست وبه نظر‌می‌رسد کسی ازفقهای عظام چنین نظری داشته باشد ، ‌و کسانی که پس از انقلاب چنین فتوایی دارند معتقدند که باید محدوده فساد فی الارض مشخص گردد واین که بعضی از فقهای عصر ما که برای فساد فی الارض تفسیر موسعی کرده و قانون‌گذار نیز ازاین نظر تبعیت ‌کرده‌است ناشی از عدم مراجعه صحیح به آیات و روایات و کلمات اصحاب می‌باشد ، زیرا مستفاد ازاین ادله آن است که محاربه وفساد فی الارض یکی از حدود شرعیه است ومجازات محتکرین ویا مجازات‌های دیگری که درمواد مذکور آمده نمی توانند مجازات حدی داشته باشد وگرنه می توان برای ‌هر فساد اجتماعی به جای تعزیر حد فساد فی الارض را جاری کرد.

ب: سوره مائده آیه شریفه ۳۳

» انما جزاء الدین بحاربون الله ورسوله ویسعون فی الارض فساداان یقتلوا اویصلبوااوتقطع ایدیهم وارجلهم من خلاف اونیفوا من الارض، ذلک لهم خزی فی الدنیا ولهم فی الاخره عذاب عظیم«

یعنی مجازات کسانی که با خدا ‌و رسول خدا محاربه می‌کنند ودرروی زمین مرتکب فساد می‌شوند و یا به دار آویخته گردند و یا دستها وپاهای ایشان به طور خلاف (دست راست وپای چپ قطع شوند ) ویا از زمین نفی گردند این مجازات برای آنان خواری است دردنیا وبرای ایشان ‌در آخرت عذابی عظیم است توضیح استدلال این است که کلمه -جزاء – که درآیه آمده است دلالت دارد که انواع مجازات‌ها یی که درآیه شریفه آمده است انواعی از حد هستند که مفسدین ومحاربین دربرابر اعمالی که مرتکب می‌شوند ‌به این مجازات‌های حدی عقوبت می‌گردند وعلت این مجازات‌های حدی می‌تواند دو چیز باشد یکی محاربه با خدا ‌و رسول ودیگری افساد فی الارض مضافا ‌به این که محاربه خدا و رسول عبارت است از قیام دربرابرحکومت اسلامی وبدیهی است چنین عملی یکی از مصادیق بارز افساد فی الارض می‌باشد هر چند عنوان فساد فی الارض اختصاص به چنین قیامی ندارد بلکه اعم می‌باشد زیرا اگرکسی اقدام به پخش مواد مخدر نماید تا دیگران را مبتلاء سازد ویا کوشش درگرفتاری آن ها به مواد مخدرکند ویا مفاسد دیگری را منانند زنا، لواط وسایر گناهان مرتکب شود سعی در فساد فی الارض است هرچند شمشیروسلاح همراه نداشته باشد بااین ترتیب ذکر محاربه درآیه وسپس عطف سعی درفساد فی الارض برآن ، این حقیقت را روشن می‌سازد که علت اساسی این همه مجازات‌ها سعی درفساد فی الارض است ‌بنابرین‏ اگر عنوان سعی درفساد ‌در روی زمین محقق گردید ، خواه با سلاح باشد ویا بدون سلاح مجازات‌های حدی که درآیه شریفه آمده است جاری می‌گردند وبه عبارت دیگر با دقت درآیه شریفه روشن می‌گردد که علت تامه انواع حدودی که درآیه شریفه آمده است آن است که مجرمین مذکور مرتکب سعی درفساد وافساد فی الارض شده پس درهرموردی که این علت محقق شود معلول مذکورکه همان مجازات‌ها باشد نیز محقق می شود. زیرا هرمعلولی درسعه وضیق خود دائر مدار وجود خود می‌باشد. ( مومن قمی ، ۴۱۰:۱۳۸۰)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...