على علیه السلام فرمود: «تو از سر غیرت و راستى، مسئولیت دشوارى را پذیرفتى‏ و برادران غیرتمند، اندک ‏شمارند. خداى مردم، بهترین پاداشت دهاد؛ چرا که‏ دستان تو، لطف بسیار نمودند. اى ابو حارث! خداوند، گامَت را استوار بدارد! بر شامیان بتاز و خود را به یارانت برسان و به آنان بگو: امیر مؤمنان به شما سلام مى‏رساند»[۱۰۱]
۲ـ۱ـ ۲ـ دعا برای عمار یاسر
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

«الإمام علیّ علیه السلام‏ فی تَأبینِ عَمّارِ بنِ یاسِرٍ: رَحِمَ اللّهُ عَمّارا یَومَ أسلَمَ، ورَحِمَ اللّهُ عَمّارا یَومَ قُتِلَ، ورَحِمَ اللّهُ عَمّارا یَومَ یُبعَثُ حَیّا.[۱۰۲]
در سوگ عمّار بن یاسر: رحمت خدا بر عمّار، در آن روز که اسلام آورد! رحمت خدا بر عمّار، در آن روز که کشته شد! و رحمت خدا بر عمّار، در آن روز که دوباره زنده مى‏شود!»
۲ـ۱ـ۳ـ دعا برای عمرو بن حمق
عمرو بن حَمِق گفت: اى امیر مؤمنان! به خدا سوگند که من، نه از آن روى که میان من و تو خویشاوندى‏اى است، اجابتت نمودم و با تو بیعت کردم، و نه به طمع مالى که مرا بدهى، و نه به قصد قدرتى که با آن آوازه‏اى یابم؛ بلکه به پنج سبب، تو را دوست دارم‏ : پسرعموى پیامبر خدا هستى، نخستین کسى هستى که به او ایمان آوردى، شوهر بانوى بانوان امّت، فاطمه دخت محمّد صلى الله علیه و آله، هستى، پدر ذریّه‏اى هستى که از پیامبر خدا در میان ما باقى مانده است، و در میان مهاجران، بزرگ‏ترین سهم را در جهاد دارى. پس، اگر [از سوى تو] مکلّف شوم که کوه‏هاى استوار را از جاى بر کَنَم و آب دریاهاى مالامال را بر کشَم تا چنین روزى [افتخارآمیزْ] مرا در رَسَد که با کارى، دوستت را تقویت کنم و دشمنت را زبون سازم، باز، گمان نمى‏کنم که حقّ تو را که بر من دارى به تمام، گزارده باشم.امیر مؤمنان على علیه السلام فرمود: «بار خدایا! دل او را به نور تقوا روشن گردان و به راه راست، هدایتش فرما. اى کاش در سپاه من صد تن چون تو مى‏بود!».[۱۰۳]
۲ـ۱ـ۴ـ دعا برای مَعقِل بن قیس
پس از پیروزى‏اش بر بنى ناجیه: امّا بعد، خدا را سپاس که دوستانش را یارى داد و دشمنانش را سرکوب کرد. خدا به تو و مسلمانان، پاداش نیکو دهد، که نیکو آزمایش را دادید [و مردانه جنگیدید] و وظیفه خویش را انجام دادید![۱۰۴]
۲ـ۱ـ۵ـ دعا برای هاشم بن عُتبه مِرقال
در پاسخ به درخواست على ۷براى حرکت به سوى صِفّین: اى امیر مؤمنان! ما را به سوى این قوم سنگ دل، حرکت بده؛ کسانى که کتاب خدا را پشت سر افکندند و با مردم، رفتارى‏مخالف خشنودى خدا پیشه ساختند، و حرامش را حلال، و حلالش را حرام شمردند، و شیطان بر آنان مسلّط شد و وعده‏هاى واهى به ایشان داد و آرزوهاى دور و دراز به ایشان نمایاند تا آنان را از راه به در برد و آهنگ انداختن آنان به پرتگاه کرد و دنیا را محبوبشان ساخت.آنان از سرِ دلبستگى به دنیا مى‏جنگند، همان گونه که ما شیفته تحقّق وعده خدایمان در سراى آخرتیم.
و تو اى امیر مؤمنان نزدیک‏ترین خویشاوند پیامبر خدایى و برترینِ مردم از نظر پیشینه و عملکردى و آنان نیز همین را که ما درباره تو مى‏دانیم، مى‏دانند؛ امّا نگون‏بختى بر آنان نوشته شده است و هواى نفس، آنان را منحرف کرده و ستمکار گشته‏اند.دستان ما در راه فرمانبردارى و اطاعت، به سوى تو گشوده است و دل‏هاى ما به خیرخواهى تو گشاده است، و جان‏هاى ما به یارى تو در برابر هر کس که با تو مخالفت ورزد و بخواهد حکومت را در دست گیرد، شادمان است. به خدا سوگند که دوست ندارم همه آنچه را که زمین بر دوش کشیده و آسمان بر آن سایه افکنده است، براى من باشد و با دشمنت دوستى کنم و یا با دوستت، دشمنى بورزم.
على علیه السلام گفت: «بار خدایا! شهادت در راه خودت و همراه گشتن با پیامبرت را نصیبش فرما».[۱۰۵]
۲ـ۱ـ۶ـ دعا برای مالک اشتر
صعصعه بن صوحان نقل می کند، چون خبر مرگ اشتر به على علیه السلام رسید، فرمود: «ما از خداییم و به سوى او باز مى‏گردیم. ستایش، خداوند را که پروردگار جهانیان است. بار خدایا! من این قربانى را به تو تقدیم مى‏کنم، که مرگ او از مصیبت‏هاى روزگار است. خداى عزوجل مالک را رحمت کند، که به عهد خویش وفا کرد و به شهادت رسید و به دیدار پروردگارش شتافت!».[۱۰۶]
همچنین هنگامی که خبر شهادت مالک رسید آن حضرت برایش دعا کرد :
«فَرَحِمَهُ اللَّهُ فَلَقَدِ اسْتَکْمَلَ أَیَّامَهُ وَ لَاقَى حِمَامَهُ وَ نَحْنُ عَنْهُ رَاضُونَ أَوْلَاهُ اللَّهُ رِضْوَانَهُ وَ ضَاعَفَ الثَّوَابَ لَهُ [۱۰۷]
خداوند رحمتش کند، که عمرش را به سر برد، و مرگش را دیدار کرد، در حالى که از او خشنودیم، خداوند رضوانش را به او عنایت نماید، و ثوابش را دو چندان کند.»
۲ـ۱ـ۷ـ دعا برای سعیدبن قیس
سعید، جنگاورى دلیر و قهرمانى کم نظیر بود. او در جنگ‏هاى جمل و صِفّین، شرکت داشت و در جمل و صفّین، امام علیه السلام او را به سردارى بنى هَمْدان گماشت. او در ضمن سخنرانى‏اى رسا در جمع یارانش چگونگى دو سپاه را به نیکویى توصیف کرد و عظمت سپاه على علیه السلام را که گروهى از بدریان در آن حضور داشتند، نشان داد و آن گاه، جایگاه والاى على علیه السلام را به زیبایى تبیین کرد و با تکیه هوشمندانه بر پیشینه زشت معاویه، رسوایى او و پدرانش را بیان کرد . او در موارد بسیارى اطاعت مطلق خود از على علیه السلام را با عبارت‏هایى هیجان‏بار بیان کرده است. على علیه السلام نیز آن پارسامرد رزم‏آور را مى‏ستود. از جمله فرمود:
«یَقودهُمُ حامی الحقیقه ماجدٌ سعید ُبن قیس والکریمُ محام
پشتیبان بزرگ حقیقت ، آنان را به پیش می بد سعید بن قیس [را مى‏گویم‏] آن بزرگ پشتیبان»

بعد از جنگ صفین هم که عمال معاویه به شهر انبار که تحت حکومت امیرالمؤمنین ۷بود، حمله و آن شهر را غارت کردند، آن حضرت بسیار متأثر شده و ضمن خطبه ای از مردم خواست، به تعقیب غارتگران بروند. ولی کسی پاسخ امام را نداد، در این هنگام سعیدبن قیس همدانی خطاب به حضرت عرضه داشت : به خدا سوگند اى امیر مؤمنان، ما جز براى خدا یارى نکردیم و جز به او پاسخ مثبت ندادیم، و با کسى جنگیدیم که نه سابقه‏اى چون تو دارد و نه خویشاوندىِ تو را [با پیامبر صلى الله علیه و آله‏]. ما را به هر سو که مى‏خواهى و هرکجا که دوست دارى، روانه کن که ما گوش به فرمان و مطیع تو ایم.در این جا بود که على علیه السلام چند بیتى برای او سرود:

«فَلَو کُنتُ بَوّابا عَلى بابِ جَنَّهٍ لَقُلتُ لِهَمْدانَ ادخُلوا بِسَلامٍ‏
جَزَى اللّهُ هَمدانَ الجِنانَ فَإِنَّهُم سِمامُ العِدى فی کُلِّ یَومِ حِمامٍ[۱۰۸]
اگر من دربان بهشت بودم به [قبیله‏] همْدان مى‏گفتم: به سلامتْ وارد شوید.
خداوند، بهشت را به همْدان، پاداش دهد که آنان در روز سختى، براى دشمنان،
چون سم کشنده ای است »
۲ـ۱ـ۸ـ دعا برای کوفیان
زمانیکه کوفیان در جنگ جمل شرکت کردند و بصره را فتح کردند ، حضرت نامه قدردانی برای آنها نوشت:
«وَ جَزَاکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ أَحْسَنَ مَا یَجْزِی الْعَامِلِینَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاکِرِینَ لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِیتُمْ فَأَجَبْت[۱۰۹]
خداوند به شما مردم کوفه از جانب اهل بیت پیامبرتان جزا دهد بهترین جزایى که به مطیعان و شکرگزاران نعمتش عنایت مى‏کند، دستورم را شنیدید و اطاعت کردیدو دعوت شدید و اجابت نمودید»

۲ـ۲ـ تشویق کردن
تشویق از باب «تفعیل»و ماده «شوق» است و در لغت عربی چنین آمده :
الشوق : نزاع النفس[۱۱۰] الی الشیء [۱۱۱] : کشاندن نفس آدمی به سوی امری
تشویق در فارسی : آرزومند کردن، برانگیختن، به شوق آوردن و تشویق کردن یعنی شائق و رائق نمودن [۱۱۲]
تشویق در اصطلاح : «ارائه یک محرک خرسند کننده به دنبال یک رفتار مطلوب برای افزایش و تقویت آن رفتار»[۱۱۳]
تشویق عاملی است در برانگیختن انسانها به سوی اهداف تربیت و نیز وسیله‏ای برای ترغیب به تلاش بیشتر و فراهم کردن نشاط لازم در تربیت؛ زیرا در تربیت انسان، اصل بر تشویق و ترغیب است، تا انسان را به کمال طلبی فطری اش برساند. ولی لازم به تذکر است که بین تشویق و ترغیب و تبشیر تفاوت وجود دارد؛ تبشیر پیش از عمل است و تشویق بعد از عمل . تبشیر ناظر به آینده است و تشویق برای کارهای گذشته است و بعد از عمل ظهور می کند. سرعت تأثیرگذاری تشویق سریعتر از تبشیر است ، زیرا حرکت با تبشیر مستلزم آینده نگری است.
سپاسگزاری اززحمات و خدمات دیگران، یکی از ضروری ترین نیازهای روانی فرد و جامعه است. هیچ چیز مانند تشویق صحیح و بجا و به اندازه مردم را به تلاش و درستکاری بر نمی انگیزد، اگر نسبت به تلاش افراد در کسب کمالات بی اعتنایی شود، موجب کاهش انگیزه و دلسردی می گردد، ولی اگر خدمت گزار تشویق شود، فرهنگ خدمت ترویج پیدا می کند. امیرالمؤمنین۷می فرماید:
«وَ لَا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِی‏ءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَهٍ سَوَاءٍ فَإِنَّ فِی ذَلِکَ تَزْهِیداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِی الْإِحْسَانِ وَ تَدْرِیباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَهِ عَلَى الْإِسَاءَه[۱۱۴]
نیکوکار و بدکار در برابرت یکسان نباشند، که این کار نیکوکار را در انجام کار نیک بى‏رغبت، و بدکار رادر بدى ترغیب مى‏کند، هر کدام را نسبت به کارشان پاداش بخش».
با تشویق و قدردانی، انگیزه تلاش بیشتر می گردد و این زمینه‏ سیر انسان به سوی کمال فراهم می شود. با تشویق می توان اراده و روحیه افراد را پربارتر، قوی تر، و سالم تر نمود وسبب ترویج ارزشها و حرکت به سوی تکامل ، رشد و و سازندگی شد. با تشویق ، چهره زندگی افراد تغییر ناگهانی و سریع پیدا می کند، زیرا قدرت عجیبی در تحول و انقلاب فکری و قلبی انسان دارد . گاهی یک جمله تشویق آمیز چنان تأثیر عمیقی در روحیه افراد می گذارد، که غیر قابل توصیف است. با تشویق، معروف و ارزشها تقویت و گسترش می یابد. اگر خدمات ارزشمند افراد با کمترین درجه قدردانی، یعنی ستایش لفظی هم همراه نباشد، نه تنها دور از مروت و جوانمردی است، بلکه نوعی حق کشی می باشد. امیرالمؤمنین ۷ به مالک اشتر استاندار مصر چنین می‏فرماید:
«وَ وَاصِلْ فِی حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَیْهِمْ وَ تَعْدِیدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ فَإِنَّ کَثْرَهَ الذِّکْرِ لِحُسْنِ أَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاکِلَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ اعْرِفْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا أَبْلَى وَ لَا تَضُمَّنَّ بَلَاءَ امْرِئٍ إِلَى غَیْرِهِ وَ لَا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَایَهِ بَلَائِهِ وَ لَا یَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ امْرِئٍ إِلَى أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلَائِهِ مَا کَانَ صَغِیراً وَ لَا ضَعَهُ امْرِئٍ إِلَى أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلَائِهِ مَا کَانَ عَظِیما[۱۱۵]
پس آرزوهاى رعیّت را بر آور، و نیکو ستودن آنان را پیوسته دار، و رنج و زحمت و کوشش و ابتلاى صاحبان فعالیت را در نظر داشته باش، چه اینکه بسیار یاد کردن کارهاى خوب دلیر را به هیجان آورده، و ترسو را به کوش وامى‏دارد ان شاء اللّه.»
آن حضرت تأکید داشتند،رنج کسانی راکه کوشش کرده اند، بر زبان آور و اثر آن، این است که دلیران را برمی انگیزاند و از کار ماندگان را به تلاش وادر می کند . بنابراین بهترین روش برای ترغیب افراد به کار بهتر ، قدردانی از زحمات و تشویق مناسب است .
نقش تربیتی مثبت تشویق و قدردانی فقط بر نیکوکاران نیست، بلکه در صورت اصل قرار دادن تشویق و قدردانی می‏توان، بدکاران را نیز به درستی و نیکی متمایل ساخت و این روشی در بیداریی و هشیاری آنان است، چنان که امیرالمؤمنین ۷فرموده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...