کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



متصدی دفتر املاک سند مالکیت را تحریر و پیش‌نویس و سند را به امضای مسئول مربوط می‌رساند و پرونده را برای تحویل سند به ذینفع به بایگانی ارسال می‌دارد. در بایگانی ابتدائاً سند نخ‌کشی و پلمپ می‌شود و بعد در دفتر تسلیم سند ثبت می‌گردد. آنگاه پس از احراز هویت از متقاضی در قبال اخذ رسید از او در دفتر تسلیم سند و ستون ملاحظات پیش‌نویس سند مالکیت به او تسلیم می‌گردد و پرونده در ردیف خود در بایگانی ضبط می‌شود. بدیهی است چنانچه صدور سند مالکیت جدید مستند به سند انتقال اجرایی باشد علاوه بر تقاضای ذینفع ارائه صورتجلسه تحویل ملک که به وسیله مأمور اجرا تنظیم می‌شود یا اقرار به تحویل ملک از ناحیه متعامل همراه با سند انتقال اجرایی ضروری است.[۷۳]

مبحث سوم: ابطال سند مالکیت به حکم دادگاه

اقتدار و استقلال دادگاه‌ها به اندازه‌ای است که حتی می‌توان از آن مراجع درخواست ابطال یک سند را کرد، حتی اگر آن سند رسمی باشد. یکی از پیچید‌ه‌ترین مباحث در بحث ابطال اسناد اعم از رسمی و عادی، مالی و غیرمالی بودن این نوع از دعواست. ابطال یک سند هم می‌تواند مالی باشد و هم غیرمالی. در حقیقت مالی و غیرمالی بودن دعوای ابطال یک سند بستگی به موضوع آن سند دارد. در این قسمت به بررسی موارد ابطال سند مالکیت به حکم دادگاه می‌پردازیم:

گفتار نخست: به ثبت رسیدن سند مالکیت برخلاف قانون

طبق ماده ۲۲ قانون ثبت ابطال اسناد در صورتی است که ثابت شود ملکی مطابق قانون در دفتر املاک به ثبت نرسیده است که البته مطابق قانون صرفاً به تشریفات اشاره دارد. این استنباط با توجه به تبصره ماده ۵ لایحه قانونی راجع به اشتباهات ثبتی و اسناد مالکیت معارض که مقرر می‌دارد که جریان ثبتی آن طبق قانون و مقررات انجام شده، تعیین و حکم ابطال سند دیگر را خواهد داد که می‌تواند سند معارض یا سند موخر باشد. برخی آن را به امور ماهوی نیز تسری داده‌اند. رویه قضایی چنین موضوعی را تأیید می‌کند هیات عمومی دیوان عالی کشور در رأی‌ شماره ۱۶۵۳ مورخ ۱۰/۵/۱۳۴۰ چنین اظهار نظر ‌کرده‌است:
«ماده ۲۲ قانون ثبت ناظر به ملکی است که مطابق قانون در دفتر املاک به ثبت رسیده باشد و همچنین انتقالی که موافق قانون انجام یافته باشد و در موردی که دعوی قانونی نبودن فروش ملک است دعوی قابل استماع بوده زیرا قانوناً بیعی که صحیحاً واقع نشده باشد، آثاری از قبیل مالکیت خریدار نسبت به مبیع و تعلق ثمن به فروشنده مترتب نمی‌باشد».

نظرات حقوقی در این خصوص بشرح زیر اشاره می‌شود:

۱ـ نظریه شماره ۶۶۹۶/۷ مورخ ۱۷/۱۲/۱۳۶۸

«دعوی اعتراض بر ثبت ملک به جهت عدم اطلاع از مقررات قانون ثبت یا عدم آگاهی از انتشار آگهی‌های مربوطه، مسموع نیست».

سؤال: با توجه به مواد ۲۲ و ۲۴ قانون ثبت و آرای شماره ۱۸۸ مورخ ۳/۲/۱۳۶۶ و ۱۳۵۳ مورخ ۱۰/۵/۱۳۴۰ هیئت عمومی دیوان عالی کشور چنانچه ملکی با رعایت قوانین ثبت به نام شخصی ثبت و سند مالکیت صادر شده باشد آیا دعوی ابطال عملیات ثبتی و سند مالکیت صادره به لحاظ ادعای مالکیت نسبت به ملک ثبت شده قابل استماع است یا خیر؟

۲ـ نظریه اداره کل حقوقی قوه قضائیه

با توجه به مفاد و مندرجات مواد ۲۲ و ۲۴ قانون ثبت اسناد و املاک مصوب ۱۳۱۰ و اصلاحات و الحاقات بعدی و همچنین آرای هیئت عمومی دیوان عالی کشور به شماره های ۱۸۸ مورخ ۳/۲/۱۳۳۶ و ۱۶۵۳ مورخ ۱۰/۵/۱۳۴۰ طرح دعوی اعتراض به ثبت و ابطال ثبت ملک مورد اعتراض به جهت عدم اطلاع از مقررات ثبت یا عدم آگاهی از انتشار آگهی‌های نوبتی مربوط، قابل استماع نیست.

گفتار دوم: اسناد مالکیت معارض

بعضی از اساتید، سند مالکیت معارض را عبارت از سند مالکیتی دانسته‌اند که «نسبت به کل یا بعض محدوده سند مالکیت دیگر که قبلاً صادر شده، مؤخر بر ثبت اولیه در دفتر املاک به ثبت رسیده باشد و تا وقتی که حکم نهایی به صحت صدور آن از دادگاه صادر نشود، صفت سند مالکیت معارض را دارد و آثار مختص قانونی برآن مترتب است».[۷۴]

برخی از نویسندگان حقوق ثبت براین باورند که «اگر تاریخ ثبت دو سند مالکیت متفاوت باشد،آنکه تاریخش مؤخر است، سند مالکیت معارض است و اگر تاریخ ثبت دو سند یک روز باشد، سند مالکیتی که شماره آن بیشتر یعنی مؤخرالثبت است، سند معارض خواهد بود».[۷۵]

بعضی از اساتید حقوق ثبت در این باره گفته‌اند «سندی است که نسبت به یک ملک، خواه تمام آن یا قسمتی از آن و خواه حدود یا حقوق ارتفاقی، یک بار به نام شخصی ثبت دفتر املاک شده باشد، مجددا به نام دیگری ثبت دفتر املاک شود. سند مالکیت ثبت مؤخر را سند مالکیت معارض می‌نامند».[۷۶]

یکی از نویسندگان حقوق ثبت املاک گفته‌اند:[۷۷] گر چه تعاریف مذکور افاده معنی سند مالکیت معارض می‌کنند اما واقعیت بیش از آن است که گفته‌اند زیرا به نظر می‌رسد که هر دو اسناد مالکیت مقدم الصدور و مؤخرالصدور، اسناد مالکیت معارض محسوب شوند به دلایل ذیل:

اولاً هریک از اسناد مالکیت مذکور، در تعارض با دیگری است.به عبارت دیگر هر دو سند مالکیت به صفت معارض بودن متصف هستند و تعارض وصفی مختص سند مالکیت مؤخرالصدور نیست و هر دو سند مالکیت را شامل می‌شود. تبصره ذیل ماده ۵ لایحه قانونی راجع به اشتباهات ثبتی و اسناد مالکیت معارض مصوب ۱۳۳۳، به خوبی مبیّن معارض بودن هر دو سند مالکیت است. در این تبصره آمده است «دادگاه پس از رسیدگی‌های لازم هر یک از اسناد معارض را که تشخیص دهد جریان ثبتی آن بر طبق قانون و مقررات صحیحاً انجام شده تعیین و حکم ابطال سند دیگر را خواهد داد». پس به جای استفاده از عبارت «سند مالکیت معارض» شایسته است عبارت «اسناد مالکیت معارض» به کار گرفته شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-25] [ 05:06:00 ب.ظ ]




د- آیت الله صافی گلپایگانی خرید و فروش عضو مقطوع را صحیح نمی دانند ، به دلیل اینکه ملک فروشنده نیست .[۵۶]

۱-۵-۲-۵ ادله قائلان به نبود مالکیت انسان نسبت به اعضایش

      1. روح یا نفس انسان چون علت موجده و سبب فاعلی برای بدن انسان نیست و بلکه نقش آن تدبیرگر و اداره کننده امور بدن به إذن الله است ، لذا بین روح و تن رابطه ملکیه ذاتی و تکوینی وجود ندارد و نیز دلیل شرعی دالٌ بر وجود رابطه مالکیت میان روح و جسم ذکر نشده است ، لذا رابطه مالکیت اعتباری هم وجود ندارد .[۵۷]

    1. مالک حقیقی جسم و روح انسان خداوند متعال است و انسان نسبت به جسد خود امانت دار است.[۵۸]
      و از او خواسته شده است ، از جسم خود دربرابر آنچه که موجب هلاکت ‌و تباهی است و آزار و اذیت آن می‌گردد محافظت کند؛چرا که خداوند فرمود « لا تلقوا بأیدیکم الی التهلکه … » [۵۹]
      به همین دلیل عاقبت خودکشی و انتحار ، جاودانگی در آتش است و ‌بنابرین‏ انسان نسبت به ذات و اجزای ذات خود مالکیتی ندارد .[۶۰] و به عبارت دیگر ، حق انسان نسبت به اعضایش نظیر حق حیات اوست .[۶۱]

    1. اطلاق مالکیت ‌در مورد اعضای بدن انسان ، ملاک شرعی ندارد .[۶۲]و مالک خود بودن دلیل ندارد والاٌخودکشی جایز می بود .[۶۳]

  1. انسان آزاد فقط ملک خداوند است و چه به صورت کلی یا جزیی به تملک در نمی آید و همان گونه که انسان غیر مسلط بر نفس خود است ، همان طور غیر مسلط بر اعضاء ‌و جوارح خود است و قتل نفس و قطع عضو همگی ازاحکام الهی است و به عبارت دیگر :

جعل حکم قصاص یا دیه ، نشانگر حکم الله و حق الله بودن این امور است و لذا انسان مالک نفس و اعضای خود نیست .[۶۴]

انسان برنفس و اعضای خود سلطه ندارد ، چرا که دلیلی بر ثبوت این سلطنت اقامه نشده است.بلکه شاید بتوان گفت که ادله ای دال بر نبود چنین تسلطی وجود دارد .[۶۵] به عنوان مثال آیه : « لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه » [۶۶] با تحریم القاء در تهلکه ، سلطنت بر نفس را نفی ‌کرده‌است .[۶۷]

  1. حرام بودن ضرر رساندن به نفس ، جنایت بر نفس و ظلم بر نفس ، نشانگر نبود سلطه انسان بر نفس خود است .[۶۸]

۱-۵-۲-۶ تبیین ادله مخالفان و موافقان توانایی تصرف انسان دراعضایش

به طور کلی در رابطه با نحوه استفاده از اعضایش ،آن چه که مورد اتفاق همگان و امری اجماعی است ، آن است که انسان نسبت به جسم خود دارای نوعی اختیار و اراده است و به نحوی که حق دارد از اعضاء و جوارح خود بهره برداری و انتفاع حاصل نماید و البته این بهره برداری باید در محدوده عقلایی بودن و مشروع بودن صورت گیرد و در این رابطه حق الناس و هم حق الله باید رعایت شود .[۶۹]
حال از نظر برخی فقها ، جعل حکم حرمت برای خودکشی و ایراد نقص و ضرر بر بدن و نیز وضع تدابیر جزائی در این باره ، نشانگر نبود مالکیت و سلطه انسان نسبت به جسم و جان خویش است و تن انسان در این رابطه در دایره حقوق مربوط به پروردگار متعال یعنی حق الله و حکم الله بودن قرار می‌گیرد و لذا اسقاط پذیر و اختیار اراده و إذن انسان درسقوط حکم الله هیچ نقش و تأثیری ندارد .[۷۰] و مرحوم شیخ انصاری در رابطه با عدم تسلط انسان بر احکام فرموده اند : «…الناس مسلطون علی اموالهم لا علی احکامهم»

خلاصه ، چون جدایی عضو یا اعضایی از بدن ولو با إذن و رضایت صاحب عضو صورت گیرد ، منجر به نقص ، جرح و ضرر بر بدن و از مصادیق جنایات عمدی بر جسم محسوب می شود . حکم این امور نیز حرمت است و حکم الله ، لذا در این رابطه انسان حق تصرف در اعضایش را نخواهد داشت .[۷۱] و همان گونه که انسان فاقد سلطه بر اتلاف نفسش است ، به همان شکل نیز به اعضاء و اطراف خود سلطه ندارد.[۷۲]

در رابطه با مسئله سلطه بر نفس ، یکی از فقهای معاصر [۷۳] ضمن تشریح و بیان منظور از این نوع سلطه، ‌به این نکته تصریح ‌کرده‌است که اگر منظور از این سلطه ، قتل نفس یا القای نفس در تهلکه با ایراد نقص بر اعضاء و ضرر بزرگ زدن بر جسم و عقل باشد ، این امور غیر جایز و این نوع سلطنت غیر ثابت است .

در میان علمای اهل سنت نیز برخی با تأکید براین که ، جسم و تن امانتی است که پروردگار متعال در نزد انسان قرار داده است .[۷۴] به نبود سلطه و مالکیت انسان نسبت به جسم خود تصریح کرده‌اند و اصل را ‌در مورد نفس و اعضای انسان و نبود حق تصرف نسبت به آن دانسته اند .[۷۵]
بعضی دیگر ازآن ها با متعلق دانستن حق الله نسبت به جسم انسان ، استدلال کرده‌اند که به تن انسان هم حق العبد و هم حق الله تعلق می‌گیرد و اگرچه حق العبد توسط صاحب حق اسقاط پذیر است ، ولی این امر نباید منجر به اسقاط حق الله شود .[۷۶] با توجه ‌به این که تعلق حق الله نسبت به حق حیات و سلامت انسان مقرر می‌دارد که مکلف بتواند به تکلیف شرعی اش قیام کند و با توجه به آیه شریفه «… ما خلقت الجنٌ و الانس الاٌ لیعبدون »[۷۷] که هدف خلقت را عبادت پروردگار متعال معرفی ‌کرده‌است .
لذا انسان حق تصرف در بدنش را به صورتی که به غایت ضرر بزند و در کاهش قدرت و توانایی انسان برای قیام به تکالیف شرعی اش تاثیر داشته باشد ، ندارد .[۷۸]

حال ، موافقان تصرف در اعضاء در برابر این نحوه استدلال مخالفان ، موضع گیری و پاسخ هایی را مطرح نموده اند . بدین صورت که تصرف در اعضا به نحو جداسازی آن از بدن برای امر پیوند مستلزم و متوقف بر مالک بودن نیست [۷۹] بلکه انسان از سوی پروردگار متعال دارای نوعی ولایت بر جسم و اعضای خود است و آنچه که منع صریح و منصوص شده است ، القای نفس در هلاکت و تهلکه بوده است .[۸۰] لذا این نحوه تصرف تا زمانی که منجر به قتل نفس نشود ، به دلیل اقتضای این ولایت جایز خواهد بود .[۸۱] و در رابطه با موارد نقص ، جرح و ضرر بربدن ، جعل وحکم قصاص و دیه که به عنوان موانع سلطه انسان ‌بر جسم خود و نیز حق الله و حکم الله مطرح شده است برخی قائلند :

نخست ، مسئله اضرار به نفس و حکم حرمت آن ، زمانی که هدفی عقلایی مدنظر باشد ، محل تأمل است[۸۲].
دوم ، مطابق روایات موجود در باب قصاص و دیات [۸۳] ، اختیار امر قصاص یا گرفتن دیه یا گذشت را برعهده مجنیٌُ علیه نهاده است که نشانگر معتبر دانستن سلطه انسان نسبت به اعضای خویش است .[۸۴]
سوم ، تصرف در اعضاء به نحوی که به اصل حیات ضرری نرساند ، حق العبد است و در حالت نبود تصرف در اصل حیات ، حق العبد بر حق الله غلبه دارد . به مقتضای این حق انسان جهت یک مصلحت شرعی می‌تواند در اعضایش تصرف کند .

۱-۵-۲-۷ رابطه امانت بین انسان و اعضایش

برخی فقها انسان را به مثابه امانت دار ملک خداوندی می دانند و او را فاقد مالکیتی در قوای تحریکی و ادراکی و در ذات و وصف و فعل خویش محسوب می‌کنند.هیچگونه مالکیتی اعم از منفعت ویا به صورت مشاع برای و قائل نیستند و حتی کسانی را که تفکر آن ها مالکیتی است نه امانی، طبق آیات کلام وحی[۸۵] دارای فرهنگ قارونی می دانند.[۸۶]برخی علمای اهل سنت نیز این نظر را مطرح کرده و انسان را امین جسم و مامور به تصرفاتی که به مصالح آن نزدیکتر است، محسوب می‌کنند.[۸۷]

نظریه مذبور با این مشکل روبه روست که در صورت پذیرش آن انسان‌ها صرفا تبدیل به محافظانی برای روح و جسم خود می‌شوند و این امر مغایر با آزادی و اختیار انسان است.علاوه بر این ،ما مجاز به تصرف در اعضای بدن در حدود شرعی آن هستیم در حالی که امین حق تصرف غیر از جهت حفاظت را ندارد.[۸۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:06:00 ب.ظ ]




‌بنابرین‏ ماتریس همانند پاسخی است که یک سازمان برای توسعه چندین محصول جدید به صورت به موقع و قابل پیش‌بینی می‌دهد و در عین حال نیروهای مورد نیاز خود را برای کارهای تخصصی خود نگه می‌دارد. شاید این امر، کار ساده‌ای به نظر نرسد، اما اغلب سازمان‌های تحقیق و توسعه کنونی از چنین روشی در سازماندهی خود استفاده می‌کنند(کلیمسترا، پوتس،۱۳۸۶).

    • طبق این الگو سازماندهی مدیران پروژه ها به طور موقتی برای هدایت پروژه ها انتخاب می‌شوند. بدیهی است هیچ یک از مؤسسات، تابع یک سیستم خالص ماتریسی نیستند و متناسب با نیاز و برداشت خود از مفهوم ماتریسی استفاده می‌کنند. میزان انحراف از یک سیستم ماتریسی به میزان اعمال نفوذ و کنترل مدیر‌بخش، بر پروژه بستگی دارد، که در یک ماتریس حقیقی این اعمال و کنترل‌ها به طور مساوی و یکسان است.

چگونگی عمل سازمان‌دهی ماتریسی بستگی به ایجاد توازن بین نفوذ و کنترلی که مدیران پروژه ها و مدیران وظیفه‌ای اعمال می‌کنند و همچنین مسأله روشن بودن حدود وظایف و تعداد افراد محقق دارد. در این سیستم اعضای تیم پروژه هم به مسؤولان بخش و هم به مدیر پروژه گزارش می‌دهند. در حال حاضر دانسته یا نداسته حدود ۷۵ درصد از شرکت‌ها از نوعی روش ماتریسی در مدیریت پروژه ها استفاده می‌کنند(علی احمدی، ۱۳۷۷،ص۱۵۳).

– سازمان ماتریسی یک از مصادیق مشهود ساختار «ادهوکراسی» که از ساختارهای «ویژه موقت» است، می‌باشد(علی احمدی، ۱۳۷۷،ص۱۵۳).

در این نوع سازماندهی، متخصصان از قسمت‌های مختلف در خدمت تیم‌های مختلفی قرار می‌گیرند تا زیر نظر مدیران اجرایی خاص، پروژه خاصی را طراحی و اجرا نمایند. وجه امتیاز این سازمان داشتن قابلیت انعطاف است که به منظور استفاده از تخصص‌های مختلف در حل مشکلات خاص یا انجام پروژه های مخصوص، حداکثر صرفه‌جویی در استفاده ازمنابع انسانی متخصص ممکن می‌شود. در سازمان‌های ماتریسی، اساس سازماندهی وظایف روی پروژه های متفاوت می‌باشد و هر پروژه از اختیارات کافی برای انجام فعالیت‌های مختلف،از جمله فعالیت‌های تحقیق و توسعه برخوردار است. در حقیقت به جای اینکه تمامی تحقیقات به یک نقطه باز می‌گردد تحقیقات در پروژه در عملیات همان پروژه مورد بررسی قرار گرفته و توسط مدیر آن پروژه نیز تصمیم مقتضی به عمل می‌آید. ‌به این ترتیب متخصص، سلسله مراتب طولانی را برای توجیه پروژه خود طی نمی‌کند و با توجیه مدیر پروژه می‌تواند به خواسته‌های خود دست یابد(جاسبی،۱۳۶۸).

– دلایلی که لزوم به کارگیری ساختار ماتریسی را برای سازمان‌ها ضروری می‌کند شرایط زیر است:

– فشار محیطی که از چند جانب بر سازمان تحمیل می‌شود.

– لزوم وابستگی بین قسمت‌های مختلف سازمانی، که بر حسب نیاز احساس می‌شود.

– صرفه جویی در مصرف منابع سازمان که ‌بر اساس وسعت و تمرکز ضرورت دارد.

‌بنابرین‏ به کمک ساختار ماتریسی، تدارک و تجهیز پروژه های مختلف از یک منبع وسیع، ممکن می‌شود و همچنین استفاده از صرفه از منابع موجود بر مبنای تمرکز و بهره‌برداری به موقع و جلوگیری از اسراف و تبذیر را عملی می‌کند(علی احمدی، ۱۳۷۷، ص ۱۵۳).

سرپرست سازمانی

سرپرست مدیران بخش

مدیر بخش

مدیر بخش

مدیر بخش

مدیر بخش

مدیر پروژه

مدیر پروژه

مدیر پروژه

مدیر پروژه

نمودار ۳-۲: ساختار یک سازمان ماتریسی(علی احمدی، ۱۳۷۷، ص ۱۵۳).

– ساختار ماتریسی ضمن داشتن مزایای فراوان، در عین حال مشکلات ویژه خود را نیز دارد. به عنوان مثال در صورت به وجود آوردن یک مسئولیت جدید در سلسله مراتب مدیریت به علت عدم تناسب آن با زنجیره معمولی مدیریت، در نحوه ارائه گزارش دانشمندان یک بخش مشکلاتی ایجاد خواهد شد. تصمیماتی که قبلاً تنها توسط محقق و مدیر وی گرفته می‌شد، حالا به تصمیم‌گیری در یک طیف وسیع‌تر (متشکل از مدیران پروژه و مسؤولان بخش‌ها) تبدیل شده است. (علی احمدی، ۱۳۷۷، ص ۱۵۳).

مقایسه انواع ساختارهای با توجه به ماهیت فعالیت‌های تحقیق و توسعه

ساختار وظیفه‌ای و ساختار پروژه‌ای هر دو دارای معایب معینی هستند، بدین معنی که مشکل هماهنگی و یکپارچگی دارند، اما در هزینه های عملیاتی متفاوت هستند، به همین خاطر، ساختار ماتریسی، مطرح گردید، اما این ساختار نیز دارای معایبی است. ‌بنابرین‏ هیچ کدام از این ساختار را نمی‌توان مشکل‌گشای همه انواع سازمان‌ها دانست و ‌بنابرین‏ رویکرد اقتضایی در انتخاب ساختار مناسب برای هر سازمان توصیه می‌شود. برای مثال در مرحله تحقیقات پایه باید استراتژی ساختار تخصصی اتخاذ گردد، زیرا در آنجا نیاز به هماهنگی کم و نیاز به انعطاف پذیری تا حدی بالا است و در مرحله توسعه مهندسی کامل ساختار پروژه‌ای مطرح می‌شود، چرا که نیاز به هماهنگی در نقطه اوج خود است و نیاز به انعطاف‌پذیری کاهش یافته است. نیاز به استفاده از ساختار ماتریسی برای مرحله توسعه محصول مطرح می‌گردد، ‌به این سبب که در آنجا نیز به هماهنگی افزایش یافته و نیاز به انعطاف‌پذیری تا حدی بالا است. همچنین در فازهای تولید و خدمات مهندسی نیز می‌توان از ساختار ماتریسی یا تخصصی استفاده نمود(علی احمدی، ۱۳۷۷،ص۱۵۴).

جدول ۱-۲ مقایسه ساختارهای وظیفه ای، پروژه ای و ماتریسی(علی احمدی، ۱۳۷۷،ص۱۵۴).

ساختار سازمانی

عامل مورد بررسی

ساختار وظیفه‌ای
ساختار پروژه‌ای
ساختار ماتریسی

کارایی منابع

متوسط

متوسط

بالا

انعطاف پذیری منابع

متوسط

کم

بالا

جریان اطلاعاتی اساسی

متوسط

متوسط

بالا

روشنی روابط

بالا

متوسط

کم

آمیختگی تحقیق و توسعه و امور بازرگانی

کم

بالا

متوسط

تمرکز به سوی مشتری

کم

بالا

متوسط

چنین به نظر می‌رسد که انتخاب ساختار سازمانی تابعی است از میزان نیازهای مدیریت برای هماهنگی و انعطاف پذیری.

همچنین اشکال مختلف سازمانی نظیر تخصصی، پروژه‌ای و ماتریسی می‌توانند تماماً در آن واحد در یک سازمان بزرگ به کار گرفته شوند برای مثال وقتی که در یک مقطع زمانی معین، پروژه هایی در فازهای متفاوتی از پروسه تحقیق و توسعه هستند، امکان به کارگیری اشکال مختلف سازمانی در آن واحد پیش می‌آید و در حالی که پروژه A در فاز تحقیق باید با ساختار تخصصی اداره شود، پروژه B در فاز توسعه پیشرفت باید با ساختار ماتریسی هماهنگ شود و پروژه C در فاز توسعه مهندسی کامل، باید توسط سازماندهی پروژه‌ای اداره شود( علی احمدی، ۱۳۷۷، ص ۱۵۵)

جدول ۲-۲: مقایسه مزایا و معایب الگوهای ساختاری ( علی احمدی، ۱۳۷۷، ص ۱۵۵).

مزایا و معایب

ساختار

مزایا
معایب
وظیفه‌ای

– بدون دوباره کاری

توسعه حرفه‌ای و تخصصی

– تمرکز در قدرت و اقتدار

– مشکل در هماهنگی و همکاری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:05:00 ب.ظ ]




عدالت رویه ای یعنی عدالـت درک شده ازفراینـدی که برای تعیین توزیع پـاداش استفاده می شود (حسین زاده، ناصری، ۱۳۸۶، ص۳ ). یعنی عدالت رویه ای به کیفیت و انصاف درروابط بین افراد، جامعه و دولت اشاره دارد (قلـی پور، پورعـزت،۱۳۸۷، ص ۷۴). به عبارت دیگر عدالت در تدوین و اجرای مقررات و دستور العمل ها بعد دیگری از عدالت بودکه با افزایش دولت های دموکراتیک مطرح شد و درسازمان ها نیز به کارگرفته شد(همان منبع، ص ۹۵).

عدالت رویه ای به برداشت افراد از عادلانه بودن رویـه های جاری در تصمیم گیری و نه توزیع واقعی امکانات و منــابع اشاره می‌کند. ‌بنابرین‏ در عدالت رویه ای ادراکات افراد نقش کلیدی داشته و واکنش افراد نسبت به رویه ها به چگونگی ادراک آن ها از رویه و نه ماهیت واقعی رویه ها بستگی دارد. در چارچوب نظریه عدالت رویه ای هنگامی که افراد رویه های جاری تصمیم گیری را عادلانه بدانند انگیزه بیشتری برای عملکرد بهترخواهند داشت (ذاکراصفهانی، ۱۳۸۷، صص ۹-۱۰). ‌بنابرین‏ عدالت رویه ای در طول فرایند تصمیم گیری به وجود می‌آید و یا به نتایج آن تأثیری می‌گذارد و یا به معیارهای فرآیندی نظیر انطباق و سازگاری، کمبود تعصبات، قابلیت صحیح سازی، دقت و صحت امر و مسائل معنوی وابسته است (p: 386 ,2010, Colquitt). در عدالت رویه ای ثبات در رویه ها و برخورد یکسان با همه، عدم تبعیض درتنظیم و اجرای مقررات، در نظر گرفتن منافع همه افراد و ‌گروه‌های ذی نفع، خیلی حساس است (قلی پور، پورعزت، ۱۳۸۷، ص ۷۳). به علاوه در اجرای موفقیت آمیز تغییر سازمانی، توجه به عدالت رویه ای حساس تر و مهم تر به نظر می‌آید. دربحث عدالت رویه ای توجه به تفاوت بین تساوی و برابری برای مدیران حائز اهمیت است. تساوی در سازمان یعنی اینکه رویه ها به گونه ای تنظیم شوندکه مثلاً فرصت ارتقاء برای همه (زن و مرد) به صورت یکسان باشد وتبعیضی در رویه ها صورت نگیرد.ولی برابری بدین معنی است که رویه ها به گونه ای تنظیم شوندکه افراد واجد شرایط ارتقاء یابند (قلی پور، پورعزت، ۱۳۸۷، صص ۷۴- ۷۵). برای نمونه سازمانی که به کارکنان خود اجازۀ اعتراض در مواردی را می دهدکه برتصمیمات سازمانی آن ها تأثیر می‌گذارد نسبت به سازمانی که چنین اجازه ای را به کارکنان خود نمی دهد، سازمانی منصف ترو عادل تر تلقی می شود (گل پرور، نصری، ملک پور، ۱۳۸۶، ص ۲۸).

مدل قضاوت عادلانه:

عدالت توزیعی غالباً ازدیدگاه افرادی که پیامدها را دریافت می‌کنند، مورد بحث قرار گرفته است. مدل قضاوت عادلانه لونثال، یک نگرش فعالانه تری را نسبت به نظریه برابری در نظر می‌گیرد. در این نظریه لونثال (۱۹۷۶) بیان می‌دارد که افراد ‌در مورد میزان استحقاقشان با بهره گرفتن از چندین قانون عدالت مختلف، قضاوت می نمایند. او بیان می داردکه اساساً سه قانون عدالت توزیعی وجود دارد که عبارتند از: الف) قانون کمک ب) قانون تساوی ج) قانون نیازها.

مدل قضاوت عادلانه یک توالی چهار مرحله ای را که فرد طی آن عدالت پیامدها را ارزیابی می‌کند، درنظر می‌گیرد. بدین صورت که :

۱- فرد تصمیم می‌گیرد که کدام یک از قوانین عدالت را استفاده کند و چگونه به آن وزن بدهد.

۲- فرد بر مبنای قانون عدالتی که در نظرگرفته است ‌در مورد میزان و انواع پیامدهایی که استحقاق آن را دارد، تخمین می زند.

۳- فرد با توجه به قانون موردنظر، پیامدهایی را که مستحق آن بوده است، درون یک تخمین نهایی ترکیب می‌کند.

۴- فرد انصاف رعایت شده درپیامدهای واقعی دریافت شده را در مقایسه با آنچه واقعاً استحقاق آن را داشته، ارزیابی می‌کند.

‌بنابرین‏ مدل قضاوت عادلانه فرض می‌کند که قضاوت های فرد ‌در مورد انصاف، فقط ‌بر مبنای‌ قانون کمک هایش نیست بلکه قانون برابری و قانون نیازها نیز نقش مهمی در این قضاوت ها ایفا می‌کند. بر طبق این مدل، افراد رویه های استفاده شده توسط تصمیم گیرندگان برای انجام تخصیص را ‌بر مبنای‌ موقعیت، مورد قضاوت قرارداده و هنجارهای عدالت متفاوتی از قبیل برابری، نیازها وتساوی را به کار می گیرند. مفهوم اصلی مدل قضاوت عادلانه در این است که یک فرد قوانین عدالت توزیعی را به صورت انتخابی به کار می‌گیرد بدین معنی که در زمان‌های متفاوت قوانین گوناگونی را دنبال می‌کند ‌بنابرین‏ معیار اساسی فردممکن است در موقعیت های متفاوت، تغییر کند (طاهری عطار،۱۳۸۷، ص۹).

این موضوع را با یک مثال روشن می‌کنیم، فرض کنید دو کارمند با صلاحیت و شایستگی یکسان برای انجام یک کار و مسئولیت شغلی وجود دارند، اما به یکی از آن ها مقداری بیشتر از دیگری پرداخت می شود. سیاست ها و خط مشی های پرداخت سازمان عوامل قانونی بسیار زیادی را همچون طول زمان کار، شیفت کاری وغیره را در بردارد. این دوکارمند از سیاست پرداخت شرکت کاملاً آگاه اند و فرصت های یکسانی دارند با توجه ‌به این عوامل ممکن است یکی از دو کارمند از دیگری مقدار بیشتری دریافت کند، با این حال کارمند دیگر ممکن است احساس کند اگرچه کمتر از تمایلش به او پرداخت شده است، اما این پرداخت ناعادلانه نیست، چرا که سیاست جبران خدمات سازمان یک سیاست باز بوده و به شیوه ای دقیق و بدون تعصب و غرض ورزی به کارگرفته شده است. ‌بنابرین‏ پرداخت ناشی از به کارگیری این رویه احتمالاً عادلانه نگریسته می شود، حتی اگربه نظر خیلی پایین باشد. با افزایش درک عدالت رویه ای، کارکنان با دید مثبت به بالادستان و سازمانشان می نگرند، حتی ‌اگر آن ها از پرداخت ها، ترفیعات و دیگر پیامدهای شخصی اظهار نارضایتی کنند (یعقوبی، سقاییان نژاد اصفهانی، ابوالقاسم گرجی، نوروزی، رضایی ۱۳۸۸، صص ۲۶-۲۷).

به نظرلونثال شش قانون وجود داردکه هنگامی که به کارگرفته شوند، رویه‌های عادلانه‌ای به وجود می آورند :

۱- قانون ثبات : حالتی که تخصیص رویه ها بایستی برای همه درطی زمان ثابت باشد.

۲- قانون جلوگیری از تعصب و غرض ورزی : حالتی که ‌از کسب منافع شخصی تصمیم گیران بایستی در طول فرایندتخصیص ممانعت به عمل آید.

۳- قانون درستی : اشاره سودمندی اطلاعات مورد استفاده در فرایند تخصیص دارد.

۴- قانون توانایی اصلاح : به وجود فرصت هایی برای تغییر یک تصمیم ناعادلانه اشاره دارد.

۵- قانون نمایندگی : حالتی که نیازها، ارزش ها وچشم اندازهای همه بخش های متأثر، توسط فرایند تخصیص بایستی در نظر گرفته شود .

۶- قانون اخلاقی : مطابق با این قانون فرایند تخصیص بایستی با ارزش های اخلاقی و وجدانی سازگار باشد. رویه های سازمانی روشی که سازمان منابع را تخصیص می‌دهد، را نشان می‌دهند (حسین زاده ، ناصری، ۱۳۸۶، ص ۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:05:00 ب.ظ ]




برخی هم آن را به وجود رابطه مستقیم میان خطا و ضرر وارد شده، تعریف کرده‌اند.[۲]۲


درهر حال گفته می شود که در رابطه سببیت بین فعل و ضرر باید دوشرط اساسی باشد :

    1. مستقیم و بی واسطه بوده و سبب دیگری رابطه عرفی آن دو را قطع نکرده باشد .

  1. مسلم یا دست کم گمان آور بوده، به طوری که اعتماد بر آن درنزد عرف و یا خردمندان مجاز باشد.[۳]۳

گفتار سوم- غصب

غصب درلغت به معنای گرفتن چیزی با ظلم و ستم است[۴]۴ و در فرهنگ قرآنی به معنای استیلا و چیرگی بر مال دیگر[۵]۵ ‌و در فقه نیز به همین معنا به کار رفته است اما بنا ‌بر نظر صاحب جواهر، غصب همچنین شامل هر گونه سلطه عدوانی برحق غیر نیز می شود. [۶]۶پس بر این اساس می توان گفت غصب علاوه بر اموال به حقوق دیگران نیز تعلق می‌گیرد. برا ی همین قانون مدنی در ماده ۳۰۸ این گونه بیان نموده که «غصب ، استیلا بر حق غیر است به نحو عدوان، اثبات ید بر مال غیر ، بدون مجوز هم درحکم غصب است» .

می‌دانیم که بیشتر قوانین موضوعه ما از جمله همین ماده ۳۰۸ از فقه تبعیت نموده است, درتعریف و اثبات غصب، استیلا و بر حق غیر به نحو ((عدوان )) شرط است, یعنی اگر کسی عدوان و دشمنی در استیلا پیدا کردن بر ملک یا حق دیگری نداشته باشد غاصب نیست. پس وقتی شخصی بر اثر اضطرار بر ملک یا مال یا حق دیگری مستولی شده باشد این اضطرار مضطر، می رساند که او عدوانی در این ملک یا استیلا بر مال غیر نداشته پس کسی که عداوت ندارد و مضطر شده و به دلیل حالت ضرورت مستولی بر مال و حق دیگری شده غاصب نیست, پس در نتیجه می توان گفت شخص مضطر غاصب نیست و مسول جبران خسارات از باب غصب نمی تواند باشد.

گفتار چهارم- استیفا

استیفا درلغت به معنای چیزی را به تمام گرفتن یا درخواست تمام وکل یک چیز است و دراصطلاح حقوقی استیفا عبارت است از اینکه شخصی مال یا منفعت متعلق به دیگری را بدون استحقاق ، به تصرف درآورد و یا از آن استفاده نماید .

‌بنابرین‏ ، متعلق استیفاء ممکن است عین یا منفعت یا نیروی کارمتعلق به دیگری باشد[۷]۱٫


اما به موجب ماده ۳۰۷ قانون مدنی که اسباب ضمان را بر شمرد, استیفا نیز می‌تواند اسباب ضمان قرار بگیرد. بدین ترتیب که شخصی به هر نحو صاحب عین یا منفعتی شود و یا از نیروی کار دیگری استفاده ببرد .

احکام استیفا درمواد ۳۳۶ و۳۳۷ قانون مدنی چنین بیان شده است :

ماده ۳۳۶ : هر گاه کسی بر حسب امر دیگری اقدام به عملی نماید که عرفاً برای آن عمل اجرتی بوده و یا شخص عادتاً محیای آن عمل باشد، عامل، مستحق اجرت عمل خود خواهد بود. مگراینکه معلوم شود که قصد تبرع داشته باشد.

ماده ۳۳۷ : هر گاه کسی برحسب اذن صریح یا ضمنی از مال غیر استیفا ی منفعت کند، صاحب مال، مستحق اجرت المثل خواهد بود. مگر این که معلوم شود که اذن درانتفاع مجانی بوده است.

به هر حال، استیفا، به عنوان یکی از منابع مستقل مسئولیت مدنی مطرح است.

گفتار پنجم- دارا شدن بلا جهت ( استفاده نا عادلانه )

بلا جهت ( ب+ لا(نفی) + جهت) از لحاظ لغوی و اصطلاحی به بدون جهت، بی جهت، بی سبب و بی علت و بی دلیل گفته می شود [۸]۲ و اصطلاحاً هرگاه بر دارایی کسی بی سبب وبه هزینه و زیان دیگری افزوده شود. دارا شدن بلا جهت گفته می شود [۹]۳٫

در واقع دارا شدن بلا جهت یا ناعادلانه چنانچه از عنوان آن نیز مشخص است بدین معنا است که شخصی بدون مجوز قانونی و یا عرفی و . . . صاحب و مستولی بر عمل یا مال دیگری می شود که در اصطلاح فقهی به آن(( اکل مال به باطل)) ‌بر مبنای‌ این آیه شریفه از سوره نساء آیه ۲۹ که می فرماید: اموال یکدیگر را به باطل نخورید ، ‌مگر این که در نتیجه تجارت مبتنی بر تراضی باشد..[۱۰]۱ گفته می­ شود.

گفتار ششم- اداره فضولی مال غیر

اداره فضولی مال غیره عبارت است از، عملیاتی که شخص، با حسن نیت وانگیزه خیرخواهی ، برای اداره اموال دیگری انجام می‌دهد. [۱۱]۲ برای مثال منزل همسایه الف در شرف آتش سوزی است شخص ب به دلیل اینکه اخذ اجازه در آن موقع میسر نبوده و اضافه وقت باعث بروزخسارت زیاد می شده است، به منزل الف رفته وشروع به خاموش کردن حریق می کند. در این حالت شخص ب می‌تواند هزینه هایی را که برای خاموش کردن آتش انجام داده تحت شرایطی از الف استرداد نماید .

ماده ۳۰۶ قانون مدنی در این باره می‌گوید :

« اگر کسی اموال غایب یا محجور و امثال آن ها را بدون اجازه مالک یا کسی که حق اجازه دارد، اداره کند باید حساب زمان تصدی خود را بدهد.در صورتی که تحصیل اجازه درموقع، مقدور بوده یا تأخیر در دخالت موجب ضرر نبوده است. حق مطالبه مخارج نخواهد داشت. ولی اگر عدم دخالت یا تأخیر در دخالت ، موجب ضرر صاحب مال باشد .دخالت کننده مستحق اخذ مخارجی خواهد بود که برای اداره آن لازم بوده است ».

وقتی مضطر برای اداره فضولی مال غیر کارگر اجیر کرده باشد تا ضرری متوجه مالک نشود این اضطرار وی رافع مسئولیت مدنی اوست ‌و اجرت کارگر و تمام حساب ها ومسئولیتهای مدنی و ضمان قهری به عهده و ذمه مالک مستقر خواهد شد و در واقع ضمانی برای مضطر نمیتوان متصور شد.

گفتار هفتم- ایفای ناروا

ایفای ناروا مرکب از دو واژه ی « ایفا » و « ناروا » است .

ایفا در لغت مصدر باب افعال به معنای وفا کردن وحق کسی را تمام ‌و کمال دادن آمده است.[۱۲]۱ ناروا نیز به معنای بودن حق وسبب قانونی بودن است. هرگاه شخصی بدون وجود حق و سبب قانونی مالی به دیگری بپردازد ، این پرداخت، ایفای ناروا است[۱۳]۲٫

ایفای ناروا در صورتی محقق می شود که سه شرط در پرداخت وجود داشته باشد:

  1. تسلیم مال به عنوان ایفا باشد ۲- ناروایی پرداخت ۳- اشتباه، اکراه و تدلیس ‌در پرداخت. [۱۴]۳

‌در توضیح سه مورد فوق باید گفت که اولاً وقتی شخصی مال به دیگری پرداخت می‌کند باید ‌در نقش ایفای تعهد یا دین باشد ( نه قرض و ودیعه یا عاریه) همین طور این پرداخت نباید صحیح و به سبب قانونی باشد ، سبب قانونی نباشد از این جهت که سببی نبوده تا شخص مالی را به دیگری بدهد، در واقع طرف پرداخت کننده قصد هبه یا . . . نداشته بلکه قصد ایفای دین و تعهد داشته حال آن که طبق قانون وحتی عرف واخلاق تعهد و دینی وجود نداشته که بخواهد بپردازد و طرف فکر می کرده که مدیون است و باید بپردازد پس این ایفا, ناروا خواهد بود.

همچنین دررابطه با مورد سوم باید گفت مسلماًً شخص وقتی ایفای ناروا می‌کند که یا اشتباه کرده باشد (پس باید اشتباه خود را محرز کند و سپس بتواند مال خود را پس بگیرد ماده ۲۶۵ قانون مدنی) [۱۵]۴ پس دراثر اشتباه باید اشتباه خود را درناروا بودن ایفا ثابت کند تا بتواند مال خود را از دریافت کننده ناروا مسترد نماید و یا گیرنده مال نتواند استحقاق خود به آن را اثبات نماید. همین طور اگر شخصی مکره شود ویا دراثر تدلیس فریب بخورد و ایفای ناروا کند نیز دراثر اثبات اکراه و فریب خود می‌تواند اموال خود را مسترد دارد.

مبحث سوم : موانع مسئولیت مدنی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:05:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم