تحلیل جغرافیای سیاسی شباهتها و تفاوت های قوم … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
کاوش های باستان شناسی به ریاست محمد رضا خلعتبری در ناحیه تول تالش آثار تمدنی کهنی را از عصر آهن در تالش کشف کرد که نشان از وجود دوره درخشان تمدنی در تالش بودوی در کتاب کاوش های باستان شناسی در تول تالش تقسم گشتن تالش به دو قسمت و عدم تسلط تالش ها به منابع استانی و اداری مرکز را عامل استحاله این قوم و نفوذ فرهنگ و زبان ترکی و گیلکی می داند در این کتاب پس از تبیین اهمیت فوق العاده تالش به دلیل انتقال تمدن عصر آهن به درون فلات ایران وی می نویسد«هویت بخشیدن و تدوین ساختارهای فرهنگی منطقه تالش از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و نیاز به کار همه جانبه و هدفمند دارد»
۲-۹-۳-دیدگاه دکترحسین احمدی تاریخ نگار
حسین احمدی مولف کتاب های تاریخی تالش همچون تالشان از صفویه تا پایان جنگ دوم ایران و روس ، اخبارنامه میرزا خداوردی(تصحیح) و تالش شمالی با دید انتقادی به آثار تالیفی توسط محققین روس نگاه می کندو می نویسد«یکی از مشخصات تاریخ نویسی روسی که در روسیه تزاری شکل گرفت و در دوره ی استالین مدون شد مقابله با نفوذ فرهنگ ایرانی در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی بود در نتیجه با برنامه ای دقیق به حذف یا استحاله هر چیزی پرداختند که به نوعی به فرهنگ و تمدن ایرانی مرتبط بود.حسین احمدی قوم ایرانی تالش را یکی از مظاهر نفوذ فرهنگی ایران و یکی از اهداف این استحاله ارزیابی می کند و در مورد پیوند تالشان با فرهنگ کهنشان می نویسد«بعد از گذشت ۱۷۹ سال از جدایی تالش شمالی از ایران و با کمترین ارتباط در بخش شمالی و جنوبی، زبان،فرهنگ،لباس،آداب و رسوم مردم آن بسیار نزدیک به هم است»(احمدی۱۳۹۰،۳)
۲-۹-۴-دیدگاه ژاک دو مرگان باستان شناس در مورد تالش ها
ژاک دومرگان باستان شناس فرانسوی که در سال ۱۸۹۰ در منطقه تحقیقات میدانی می کرده می نویسد: تالش ها فرمانروایان قدیم منطقه هنوز هن بخش اعظمی از این سرزمین را در تصرف خود دارند. با اینکه توسط ایل های قبچاق جذب شده اند آثار اختلاط چندانی ندارند و صریحا و به طور واضح ایرانی هستند.(امیر احمدیان،۱۳۸۲،۳۷۸)
۲-۹-۵-دیدگاه دکتر بهرام امیر احمدیان قفقاز شناس
دکتر بهرام امیر احمدیان در مورد تبار تالشان می نویسد: تالش ها از نسل قبایل بومی ساکن زاویه جنوب شرقی جمهوری آذربایجان و نواحی مجاور استان اردبیل می باشند . این قوم نمایانگر اختلاط عناصر قفقازی و ایرانی است. صدها سال منطقه آنها صحنه پیکار امپراطوری های رقیب بوده است. تالش ها اغلب شیعه و زبانشان تالشی است. از نظر ترکیب قومی اگرچه اکثریت جمعیت تالشی اند اما در اسناد رسمی و دولتی آذربایجان آذری قلمداد می شوند. (امیر احمدیان،۱۳۸۲،۳۷۸ ، ۳۷۹ )
۲-۱۰-پیشینه ی تحقیق
در حوزه فرهنگی و تاریخی مربوط به منطقه تالش پیش از این تحقیقات بایسته ای انجام شده مانند تحقیقات زبان شناسی پرفسور اقرار علی اف، دوره های نشریه تولشی صدو و لغت نامه منتشره پرفسور نوروز علی محمداف، تحقیقات پرفسور مارسل بازن (تالش منطقه قومی در شمال ایران) ،تحقیقات پرفسور کریستیان برمبرژه در حوزه مساکن و معیشت تالشان و تحقیقات مردم شناسی میللر،باستان شناسی دمرگان و تحقیقات محققان ایرانی، دکتر علی عبدلی(جنبه تاریخی و مردم شناسی)،دکتر علی رفیعی و دکتر محرم رضایتی(زبان شناسی)، ، دکتر محمد تقی رهنمایی(دوره نشریه تحقیقات تالش که بیشتر رویکرد جغرافیایی دارد) همچنین تحقیقات و کتب مهم روسها و مستشرقین در مورد تالش شمالی منابع مهمی است که نمی توان از نظر دور داشت.بعد عهدنامه ترکمنچای روسها در منطقه تالش بسیار تحقیق کردند، محققانی همچون ریس(۱۸۵۵ درمورد زندگی و زبان تالشان) دیمنیک(۱۸۹۹سفرنامه به کوههای تالش و لنکران)، بریزین(سفرقفقاز و شمال ایران ۱۸۵۰) زابلوتسکی(۱۸۳۷ در مورد خانات تالش) کیستینوو (در مورد کار و زندگی روستاییان و کارگران در قضای لنکران ۱۸۸۹) لپگابودف( در مورد خانات تالش ۱۸۳۶) دورن در مورد فولکلور تالش ، ساتونین کتاب و مقاله در مورد جنگل و طبیعت و حیوانات (کتاب بزرگ حیوانات تالش و مغان ۱۹۰۵) و رومین کتاب کرای تالش(قضای لنکران) را در …. نوشتند.
اواخر قرن ۱۹ و اوائل قرن ۲۰ مرگان و هیئات باستان شناسی همراهش به تالش شمالی و جنوبی آمدند که حاصل تحقیقاتشان درکتابی به زبان فرانسوی منتشر شده است. از تحقیقات متاخر می توان به تحقیقات جان کلیفتن و همراهان زبان شناسش(در مورد زبان های رایون های آذربایجان) اشاره کرد که پرفسور نوروزعلی محمداف همراهشان بود آن ها پس از تحقیقات دقیق نوشتند تنها در ۵ رایون ۵۰۰ هزار نفرتالش هست که با آمار رسمی منافات داشت. دکتر شولتز زبان شناس آلمانی نیز به کمک پرفسورنوروزعلی محمد اف درمورد زبان تالشی مقاله نوشت.پرفسور گارنیک آساطوریان از ارمنستان نیز دو کتاب ( مقالات اولین کنفرانس و مقدمه ای بر تاریخ و مدنیت تالشان) درمورد تالشان نوشت که دومی به عنوان کتاب برگزیده سال در ایران مورد تجلیل قرار گرفت.
اما در زمینه تحلیل سیاسی کتاب مستقلی تا کنون به بررسی منطقه تالش نپرداخته و جستارهایی در تحقیقات در مورد آذربایجان و ایران به تالش پرداخته اند از جمله افرادی که در این زمینه مطالعات و مقاله دارد دکتر بهرام امیر احمدیان قفقاز شناس است.همچنین در کتابهای همچون هویت قومی در جمهموری آذربایجان نشر موسسه ابرار معاصر بخشی به تالش اختصاص یافته و تحلیلی در مورد وضعیت تالش در جمهوری آذربایجان ارانه شده است.نباید از نظر دور داشت که سایت های اینترنتی همچون تالش پرس در بلاروس هر از چند گاهی تحلیل های سیاسی به قلم نویسندگانی همچون پرفسور فخرالدین عباس زاده و دیگران ارائه می دهد. اما بیشتر باید منابع مربوط به تحلیل سیاسی را در مقالات، کتب و پایان نامه هایی یافت که به آذربایجان و قفقاز پرداخته اند. در این رهگذر تحلیل ها و تحقیقات ارامنه را نباید از نظر دور داشت که وضعیت تالش را برای امنیت ملی خود مهم ارزیابی می کنند.به طور کلی این منابع قوم تالش را قومی ایرانی ارزیابی می کنندکه با وجود قریب دو قرن جدایی با حفظ فرهنگ و دین(خصوصا مذهب تشیع) گرایشات همگرا با ایران دارند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
فصل سوم
معرفی قوم و سرزمین تالش
بخش اول: معرفی قوم تالش و جغرافیای طبیعی تالش
۳-۱-مقدمه:
رشته کوه تالش در جنوب غربی بزرگترین دریاچه جهان (کاسپین)قراردارد . قوم تالش در کوهها و کوهپایه های این رشته کوه در اراضی بین دو رود «سپید رود» در استان گیلان و رود «کورا» در جنوب جمهوری آذربایجان زندگی می کنند آثار تاریخی ای همچون دژ قلعه رودخان، شهرک تاریخی ماسوله و بزرگترین گورستان پیش از تاریخ ایران در مریان که در دامن سرسبز و پرشکوه این رشته کوه واقع شده اند، نشان از تمدن غنی و فرهنگ زیبای قوم تالش دارد.متاسفانه پس از عهدنامه ننگین ترکمنچای بخش قابل توجهی از خاک تالش از ایران جدا و ضمیمه روسیه تزاری شد؛ هم اکنون بیش از یک ونیم ملیون تالش در جمهوری آذربایجان و نیم ملیون در روسیه، بلاروس و قزاقستان به سر می برند که با وجود حدود ۲۰۰ سال جدایی، هنوز به فرهنگ ایران زمین عشق می ورزند. امروز وقتی از تالش سخن می گوییم همزمان چند چیز به ذهن متبادر می شود ،سرزمین تالش،قوم تالش(در برداشت ایرانی)،خلق یا ملت تالش(در برداشت تالشان جمهوری آذربایجان). در جغرافیای سیاسی رسمی نیز در ایران شهری به نام تالش وجود دارد. هرچند تلقی ها متفاوتی در طول تاریخ از محدوده سرزمینی تالش و از پرا کندگی قوم تالش وجود داشته است اما به طور کلی شواهد تاریخی از دیرباز بر سکونت این قوم در کوهستان های شمال غربی ایران و در سواحل دریای خزر گواهی می دهد. در بخش اول این فصل تلاش می گردد تا سیمایی کلی از سرزمین تالش ، قوم تالش، زبان و پیشینه تاریخی تالش ارائه شود و دربخش دوم تحولات جغرافیای سیاسی تالش از صفویه تا امروز بررسی گشته است.
۳-۱-۱-حدود سرزمین تالش
آنچه اکنون منطقه تالش می نامند ناحیه ای وسیع با محوریت رشته کوه تالش است.این ناحیه با در برگرفتن دشت مغان و جلگه لنکران از شمال به رود کورا از جنوب به سپید رود از شرق به دریای کاسپین و از غرب به رودهای سیاه رود(قره سو) و شاهرود محدود است در منابع دوره صفویه مانند تاریخ گیلان اثر عبدالفتاح فومنی از کوههای شرق سپید رود نیز با نام تالش یاد شده است.
عکس۳-۱- عکس ماهواره ای گیلان و تالش
ماخذ: سایت Google Erth
عکس ۳-۲-عکس ماهواره ای سرزمین تالش
ناحیه تالش از نظر طبیعی و قومی منطقه ای مشخص و یکپارچه است چنان که آن را به عنوان منطقه تالش و ماوای قوم تالش می شناسند. اما از لحاظ سیاسی اگرچه در دوره هایی همانند دوره های اقتدار کادوسیان یا در دوره ای توسط خاندان میر مصطفی خان حاکمیتی یکپارچه را به دست آورده است اما اغلب دو یا چند کانون قدرت داشته و بین چند کانون سیاسی بومی یا غیربومی قدرت تقسیم گشته است .این ناحیه در ۳۰۰ سال اخیر تقسیمات و تغییرات حکومتی شگرف و شگفتی داشته و حتی میان دو امپراطوری دست به دست و از نظر حاکمیت سیاسی تکه تکه شده است، اما با تمام تقسیمات و تحولات تا ۵۰ سال گذشته نیز بخش وسیعی از این ناحیه در تقسیمات سیاسی به صورت یکپارچه و تحت نام خمسه طوالش وجود داشت اما روند تجزیه سیاسی تالش ادامه یافت تا جایی که در تقسیمات سیاسی کنونی نام تالش به شکل رسمی تنها در محدوده ی یک شهرستان در استان گیلان وجود دارد.
نقشه ۳-۱- نقشه مناطق تالش نشین استان گیلان و جمهوری آذربایجان
رودبار و مناطقی از استان اردبیل را باید به نقشه۳_۱ به عنوان مناطق تالش نشین افزود.
اکنون بخشی از ناحیه تالش درون استانی به نام گیلان و بخشی در کشوری به نام آذربایجان قرار دارد.در آذربایجان از سوی مقامات باکو سعی بر انکار اطلاق تالش به این ناحیه وجود دارد و در تقسیمات سیاسی با نام های رایون لنکران و آستارا و… از آن یاد می کنند و در استان گیلان و ایران علارغم درخواست مردم منطقه هنوز اقدام عملی برای بازیابی نام تاریخی این منطقه در تقسیمات کشوری صورت نگرفته است. گیلان و تالش در تلقی سنتی و انسانی و همینطور جغرافیای طبیعی دو ناحیه متمایزهستند و البته همانطور که بیان این حقیقت، انکار شباهت ها و پیوندهای تاریخی و فرهنگی شان نیست تفاوت های اقلیمی ، زبانی، قومی و تاریخی شان را نیز نمی توان نادیده گرفت؛ به زعم نگارنده گیلان و تالش دریایی از شباهت دارند و کوهها یی از تفاوت.
۳-۱-۲-جغرافیای سنتی گیلان و تالش
نام گیلان احتمالا برگرفته از واژه گیل مترادف گِل است که خاصیت اصلی جلگه است. نام گیلان از لحاظ طبیعی محدوده ای مشخص را در بر می گیرد که منطبق با ناحیه اطلاقی در تقسیمات سیاسی کنونی نیست.این ناحیه شامل جلگه ای می شود که با رشته کوههای تالش و البرز محصور است ، مردم کوه نشین تالش حتی اگر امروز از ایشان بپرسید کلمه گیلان را مترادف جلگه به کار می برند و ناحیه کوهستانی تالش را با نام گیلان نمی شناسند. و اگر مثلا شما از رشت به ییلاقات تالش بروید می گویند: گیلونی کو اومه(اواز گیلان آمده است). بنابراین در عرف سنتی یک جدا پنداری مبتنی بر کوهستان و جلگه، بین گیلان و تالش وجود دارد.همچنین گیلک ها عموما تالش ها و گالش ها را به عنوان مردم کوه نشین می شناسند و بالعکس اگر از گالشی در سراسر کوههای شرق دره سپید رود در مورد گیلک بپرسید به جلگه اشاره می کند و می گویید گیلک ها پایین زندگی می کنند. با اینکه نام گیلک برگرفته از گیل است اما همچنان این تاکید لازم است که مفهوم گیلان در عرف سنتی مترادف گیلکان نیست و جمع واژه قومی نیست همچون طوالش که در تلقی عمومی نقش سرزمینی دارد و جمع قوم تالش نیست مفهوم دقیق گیلان را نیز باید درهمان ویژگی طبیعی جلگه ای جستجو کرد به طور مثال تالش ها در اسالم نیز به جلگه گلون می گویند که در آن اراضی گیلک ها ساکن نیستند و از دیرباز اهالی اش تالش بوده اند.
در متون تاریخی نیز به ماهیت جلگه ای گیلان اشاره شده به طور مثال ابن حوقل می نویسد:«گیل کرانه وسیعی است مجاور دیلم» یا در حدود العالم وقتی حدود دیلمان ناحیه ای میان طبرستان و گیلان و دریای خزر توصیف می شود،خود حاکی از جدا بودن حدود گیلان و محدود بودنش به جلگه است.همینطور در همین کتاب ،«گیلان ناحیتی بر صحرا نهاده میان دریا و کوه» معرفی گشته است که حاکی از حدود جلگه ای گیلان است.حمدالله مستوفی در قرن هشتم هجری عرض گیلان را از ولایت دیلمان و طوالش تا دریا یک فرسنگ ذکر کرده است.که حاکی از بیرون بودن و جدا بودن طبیعی ولایات کوهستانی دیلمان و طوالش از ولایت جلگه ای گیلان است.زین العابدین شیروانی در دوره قاجار در بستان السیاحه می نویسد«گیلان محدود است از طرف شمال به دریای مازندران و دیار طالش،از مشرق به ارض طبرستان مازندران»(افراخته، ۱۳۸۷، ۱۷).
همچنین رابینو آنجا که در مورد بیه پیش توضیح می دهد اذعان می کند«به طور دقیق گیلان نام منطقه ساحلی بوده و به مناطق کوهستانی مشرف بر آن نام دیلمان اطلاق میشده است» شواهدی وجود دارد که در دوره ی صفویه به کل کوهستانهای مشرف بر جلگه گیلان حتی به اراضی کوهستانی شرق سپید رود تا نزدیک مازندران «تالش» و «تالشستان» گفته می شده است. به همین اراضی کوهستانی در سده های نخستین پس از اسلام دیلم اطلاق می شده است که در کتاب قاموس به «طیالس اقلیم وسیع من نواحی دیلم» اشاره شده است.(حسین احمدی ،۱۰۶) و این نشان دهنده ی انطباق تالش و دیلم در چند دوره تاریخی است.بنابراین روشن گشت که گیلان و تالش معرف دو ناحیه متفاوت از لحاظ جغرافیای طبیعی بوده اند. با توجه به منابع و تلقی کنونی کوه نشینان شکی باقی نمی ماند که غرض از گیلان در جغرافیای طبیعی ناحیه ای غیر کوهستانی و جلگه ای بوده است. اما در مورد تالش نمی توان با قطعیت این واژه را صرفا در مورد کوه به کار برد. همانطور که بیان شد تالش ها هنگامی که کسی از جلگه می آید می گویند از گیلان آمده ولی وقتی کسی به کوه می رود نمی گویند به تالش رفته است بلکه می گویند به «گیریه» یا کوه رفته است. تالش ها در نواحی تالشدولاب(رضوانشهر کنونی) تا لنکران و حدود مغان تمایزی در بکار بردن کلمه تالش برای کوه و جلگه قائل نیستند و همزمان این کلمه را برای کل این جغرافیا به کار می برند ،کلمه گیلان را برای نواحی کوهستانی به کار نمی برند در حالی که برای نشان دادن جلگه این کلمه کاربرد دارد(در تالش جنوبی کاربرد دارد و در تالش شمالی کاربرد خود را از دست داده است ریس و منابع روسیه تزاری از جلگه تالش یاد کرده اند در تالش شمالی هم برای کوهستان هم برای جلگه از واژه تالش استفاده می شود البته منابع کهن تر از نشان از کاربرد کلمه گیلان به عنوان جلگه در تالش شمالی نیز دارد ) این دقت لازم است که درمتون تاریخی و در تلقی عمومی شاهد استفاده از واژگان گیلان و تالش با دو تلقی هستیم، تلقی با جغرافیای طبیعی و تلقی ای با جغرافیای سیاسی که در تلقی سیاسی نیز گیلان و تالش دو ناحیه متمایز بوده اند.
تقسیم بندی ای طبیعی گیلانِ صرفا جلگه ای و تالشِ کوهستانی و جلگه ای تقسیم بندی عمودی و افقی و طولی بوده است. اما در تقسیم بندی سیاسی مفهوم گیلان و تالش با تلقی فوق متفاوت بوده و تقسیمی شمالی جنوبی و عرضی وجود داشته به طوری که تا پیش از تجزیه تالش درعهدنامه ترکمنچای (۱۸۲۷) گیلان سیاسی از تنکابن تا فومن را در بر می گرفته است و تالش سیاسی در شمال این منطقه از دیناچال تا سالیان و دشت مغان را و باقی نواحی میانشان به گسکرات شهرت داشت.بنابراین تلقی سیاسی و طبیعی از این واژه ها در قسمتهایی هم پوشانی داشته است و در قسمت هایی خیر. نواحی تالش طبیعی در گیلان سیاسی با نام طوالش، تالش و تالشستان بیه پیش یا بیه پس شناخته می شده است مانند تالشستان لاهیجان یا تالشستان فومن و… نواحی جلگه ای در حکومت سیاسی تالش نیز گیلون یا گلون نامیده می شد در ناحیه میانی یعنی« گسکرات» نیز نواحی کوهستانی با نام تالش یا طوالش گسکر و نواحی جلگه ای با نام گیل گسکر شناخته میشد.
بنابرآنچه آمد تالش و گیلان دو مجموعه طبیعی و سیاسی مستقل در عین حال دارای پیوند و کنش و واکنش سیاسی و فرهنگی بوده اند.همانطور که گفته شد در دوره های تاریخی مختلف دامنه اطلاق نام تالش در شکل طبیعی و سیاسی متفاوت بوده به طور مثال اگر بخواهیم دامنه اطلاقی نام تالش را در دوره ی صفویه بررسی کنیم محدوده ای شامل کوهستان های شرقیترین نقطه ی استان گیلان کنونی تا رود کورا در جمهوری آذربایجان را در بر می گیرد.
۳-۱-۳-تالشستان بیه پیش و بیه پس
گیلان بیه پس و گیلان بیه پیش تقسیم بندی های طبیعی و سیاسی دارای اشتهاری است که خصوصا در دوره ی صفویه رواج داشت و بر اساس رود سپید رود انجام گشته و سرزمین های شرق سپید رود را بیه پیش و سرزمین های غرب آن را بیه پس نامیده اند در همین دوره از استعمال نام واژه توپونومیک تالشستان نیز آگاهیم.کلمه تالشستان دست کم از دوره صفویه رواج داشته(از حدود پانصد سال قبل)این کلمه عموما برای مناطق کوهستانی مشرف بر جلگه گیلان به کار می رفته است که خارج از حکومت تالش بوده اند، و در منطقه تاریخی بیه پس و بیه پیش قرار داشته است منطقه ای که طبق منابع دوره صفوی بین تنکابن تا فومنات است ما در کتب تاریخی با ترکیب های تالشستان فومن، تالشستان لاهیجان، تالشستان بیه پیش ، تالشستان خرگام و دیلمان و گرجیان و گلیجان و سمام ؛ طالشستان کهدم،طالشستان رانکوه و…. برخورد می کنیم.
عبدالفتاح فومنی می نویسد:
«شیرزاد ماکلوانی در طالشستان فومن خروج کرده،پسری را از طالش فومن به هم رسانیده سلطان محمود خان لقب داده به پسری جمشید خان برداشته، از گیل و طالش فومن موازی ده هزار آدم یرقدار، تفنگچی و کماندار در ظل رایت فتح آیت او از روی ارادت و حمایت جمع شدند»(فومنی، ۱۳۴۹، ۷۹).
با توجه به اینکه فومن منطقه ای وسیع بوده در آن زمان مرکز حکومت بیه پس بوده و از شرق به ناحیه کهدم و سپید رود متصل بوده و از کاربرد ترکیب تالشستان کهدم هم آگاهیم بنابراین کل منطقه کوهستانی بیه پس را تالشستان می نامیدند.
جای دیگر می خوانیم:
«و صباح روز دیگر شاه عباس امر نمود قورچی باشی و قنبر سلطان کوزبنو کلو و شیخ احمد آقای میرغضب به اتفاق حسین خان حاکم کهدم و اغورلو سلطان چگینی و نعمات الله سلطان صوفی و شرف خان حاکم تنکابن به طالشستان بیه پیش در آمده تالش کولی و جماعت یاغی را به دست آورده بیاورند حسب الفرمان عساکر به جهت تنبیه و تعذیب مخالفان روانه ی مملکت بیه پیش شدند و قورچی باشی به اتفاق سرداران سپاه به لاهیجان نزول نموده مقرر فرمود که تمامی عساکر پیاده در جنگل ها و جبلها ترددات کرده مادام که طالش کولی و مخالفان به دست درنیایند آرام و خورد برخود حرام دانند و سعی موفور درباره تسخیر یاغیان به تقدیم رسانند. حسب الفرمان عساکر تا یک ماه که تفحص و تجسس می نمودند و در پیروی مخالفان ساعی بودند و به هیچ نوع راه به منزل مقصود نبردند و اثری ظاهر نمی شد تا آنکه قورچی از لاهیجان به دیلمان رفته در مرداد ماه قدیم و شهر رجب المرجب سنه ثلث و الف شیخ احمد میرغضب را طلبیده و مقرر نمود قتل عام را شعار خود کند آن مظهر قهر الهی که در بی رحمی و سفاکی دلیر و مشهور بود در طالشستان خرگام و دیلمان و گرجیان و گلیجان و سمام شمشیر خون آشام از نیام کشیده و قتل به افراط نموده بر اناث و ذکور آن به ظاهر بنیاد و باطن ابقا نفرمود و چندین مومن و مسلمان و عجزه و بیچارگان به فرموده آن مطرودان درگاه ایزدی شربت شهادت چشیدند و الاخر طالش کولی در جنگل سمام پشت به دست سهراب بیک ملازم حسین خان کهدم گرفتار شده و کیا جلال الدین محمد به دست سهراب بیگ به ضرب شمشیر ملازمان نعمت الله صوفی به قتل رسید»(همان، ۱۶۵).
در این متن عبدالفتاح ابتدا صراحتا و به طور کلی از تالشستان بیه پیش سخن می گوید و بعد به صورتجزئی از نواحی تالشستان خرگام و دیلمان و گرجیان و گلیجان نام می برد که با توجه به پراکندگی و وسعت این نقاط و همچنین کاربرد ترکیبات تالشستان رانکوه و تالشستان لاهیجان به ما نشان می دهد کل منطقه کوهستانی بیه پیش نیز به تالشستان مشهور بوده است.از آنچه در مورد تالشستان بیه پس و بیه پیش آمد نتیجه می گیریم کل کوهستان های استان گیلان فعلی روزگاری با نام تالش اشتهار داشته است.
شاهد دیگر این مدعا این جمله است:
«معصوم بیگ تمام ولایت بیه پیش از گیل و تالش را به سلاطین و امرا قسمت نموده به تخت لاهجان رحل اقامت انداخته و…»(فومنی، ۱۳۴۷، ۲۷) یعنی تمام ولایت بیه پیش بر دو قسم بوده گیل یا جلگه گیلان و کوهستان که با نام تالش شناخته می شده است.
صفحه ۲۸۴ و ۲۸۵ در مورد رسیدگی نواب ساروخان طالش (حاکم حکومت طالش در آستارا)به دهکده های طالش بیه پیش توضیح می دهد که در زمان فتنه غریب شاه ،بهرام قلی سلطان صوفی قلعه لاهجان را خالی کرده و و گروهی از تجار فرنگ و مسکو که از دریا به لنگرود آمده و اموال خود در قلعه نهاده بودند را غارت کرده و در دیلمان و رانکوه و توابع کدخدایان را غارت کرده و خدمتکارانشان را کشته است. نواب ساروخان« به احضار بهرام قلی سلطان کس فرستاده و ملکان و کدخدایان طالش و مظلومان آن ولایت را طلبیده ..» و دادخواهی کرده است.همچنین برای یافتن شخصی به نام میرفرخ و سزا دادنش«مقرر فرمود موازی یک صد نفر پیاده طالش آستارا به کوهات و مغارات لیل و توابع رفته بی آرام و قرار پیروی میر فرخ مذکور نمایند و به ملکان و کد خدایان طالش آن ولایت سفارشات نوشته ،تهدیدات نمود که به هر طریق آن مخالف شوم را به دست آرند»
همچنین تصریح می کند:
«لیل دهی است در طالشستان لاهجان محکم و مضبوط و راه ها ناهموار و شوارع صعب المسالک و طرق دشوار دارد»موارد فوق حاکی از وفور استعمال واژه تالش در بیه پیش دارد.
رابینو نیز در ولایات دارالمرز به این موارد می پردازد:
ص ۲۱«مناطق مسکونی طالش ها در گیلان با نام طالشستان شناخته می شد»در تاریخ قدیم این منطقه از طالش فومن با طالشستان فومن،طالشستان لاهیجان،طالشستان کهدم، و در اطراف مناطق گیلک نیز از نقاطی مانند گیل فومن ،گیل گسکر و… که اسامی آن ها از گیل مشتق است نام برده اند»(رابینو، ۱۳۶۶، ۲۱)
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:57:00 ب.ظ ]
|