بیت دهم :
برای من «عاشق» راحت و آسان است و مهم نیست که در نظر مردم خار و بی مقدار و بی ارزش شوم. تو «ای معشوق» مرا از چشم خویش نران و مرا از محضر و درگاه خود دور نکن، که کسی را که تو از نظر برانی نپذیری، مدد رسان و یاری وجود نخواهد داشت . چشم همه خلق : اضافه تخصیصی / بیفتم : کنایه از بی ارزش و بی مقدار شوم /مینداز : ازنظر راندن و دور کردن و نپذیرفتن/

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بیت یازدهم :
سعدی در تمام جهان فقط به تو «ای معشوق» روی آورده و عنایت و توجّه و نظر دارد، و این نشانۀ بلندی نظری عاشق است زیرا تو چنان والایی که برای رسیدن به تو همّتی بلند است (عاجز و نا توان نیست). التفات : در معنای لفظی یعنی روی آوردن، روی کردن و معنای توجّه و عنایت و نظر و اعتنا را هم دارد . همه : قید /
وزن غزل :
این غزل بر وزن فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن و در بحر رمل مثمن مخبون اصلم سروده شده است .
قافیه :
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از : (خاطر، ناظر، طاهر، ظاهر، آخر، صابر، نادر، ذاکر، قادر، حاضر، ناصر، قاصر) و کلمۀ ردیف فعل (نیست)می باشد .
ویژگی سبکی غزل :
غزل دارای وحدت موضوع در زمینۀ دلدادگی ست، لیکن هر بیت به تنهایی دریچۀ جدیدی از دلبری معشوق را اشاره برده و در خور تاٌمل و تفسیر قرار داده است. اکثر کلمات به شکل عربی بکار رفته و کلمات قافیه بر وزن فاعل آمده اند و غزل کاملاً دارای پیچیدگی معنایی و اوزان سنگین وهماهنگ و همچنین زیبا شناسی بدیع و متنوع سبک عراقی و حال و هوای قرن هفتم است.

۴-۱-۳۶٫

ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
خلق را بیدار باید بود از آب چشم من وین عجب کان وقت می گریم که کس بیدار نیست
نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد قصّهُ دل می نویسد حاجت گفتار نیست
بی دلان را عیب کردم لاجرم بی دل شدم آن گنه را این عقوبت همچنان بسیار نیست
ای نسیم صبح اگر باز اتفّاقی اُفتَدَت آفرین گویی بر ان حضرت که ما را بار نیست
بارها روی پریشانی به دیوار آورم وَر غم دل با کسی گویم بِه از دیوار نیست
ما زبان اندر کشیدیم از حدیث خلق و روی گر حدیثی هست با یار است و با اغیار نیست
قادری بر هر چه میخواهی مگر آزار من زانکه گر شمشیر بر فرقم نهی آزار نیست
احتمال نیش کردن واجب است از بهر نوش حمل کوه بیستون بر یاد شیرین بار نیست
سرو را مانی ولیکن سرو را رفتار نِه ماه را مانی ولیکن ماه را گفتار نیست
گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن بدر بی نُقصان وَزر بی عیب و گل بی خار نیست
لَو حَش الله از قد و بالای آن سر و سهی زانکه همتایش به زیر گنبد دوّار نیست
دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن من گلی را دوست می دارم که در گلزار نیست
درون مایه اصلی غزل :
در این غزل سعدی در مقام عاشق از دلدادگی و رنج های راه عشق سخن رانده ولیکن درد و دل سعدی
برای با خبر شدن عاشق از شرح حال وی بوده و قصد گله و شکایت از دشواریهای راه عشق و جفاهای
معشوق نبوده است و گویی خود سعدی این زجرها و پریشانی ها را امری عادی می شمرد و برایش
سهل و بی اهمیت است و هر تلاشی و همّتی را در راه معشوق انجام می دهد. بیت آخر در این غزل،
بسیار جای تاًمل دارد زیرا مفهوم آن عمیق تر از ظاهر ساده و روان کلمات می باشد. سعدی در بیت آخر
می خواهد بگوید بودن در کنار زیبا رویان یا جایی که معشوق فراوان دارد را به من پیشنهاد کردند، در
واقع برگزیدن خوبی «معشوقی» از جمع خوبان، امّا من سعدی در مقام عاشق، پیرو آن معشوق خوبی
هستم که در بین خوبان نباشد، جایی که خوبی وجود ندارد و گلزار نیست، جایی است که معشوق من
در آنجاست یعنی هنرآن است که در جایی که خوبی و خوبرویی و معشوقی نیست، معشوق من
آنجاست.
بافت معنایی و آرایه های ادبی :
بیت اول :
ای کسی که گفتی هیچ مشکلی مانند جدایی و دوری از معشوق نیست، اگر امید وصال و رسیدن (به معشوق)وجود داشته باشد آن قدر هم (که تو گفتی)سخت نیست. (امید وصال یار، سختی جدایی از او را قابل تحمّل تر می کند). چون : مثل، مانند / فراق و وصل : تضاد و مراعات نظیر / مشکل و دشوار : مترادف و هم معنی /
بیت دوم :
مردم باید از اشک چشمان من بیدار بمانند (یا از بیم سیلی که از چشمان من جاری میشودکه از زیادی اشک مثل سیل جاری می شود، و یا از زیادی بی تابی و گریستن من بی خواب می شوند) و عجیب اینجاست که وقتی گریه می کنم بیدارم واشک می ریزم، همه در خوابند . خلق : مردم / آب چشم : اضافه تخصیصی، کنایه از اشک / بیدار : جناس تکرار
بیت سوم :
نوک مژه هایم (مانند قلم)با مرکب سرخ (که همان اشک خونین من عاشق است)بر صفحۀ نانوشته و سپید چهرۀ زرد و رنجور من، شرح داستان غم انگیز دل را می نویسد و نیازی نیست که من آن را بر زبان بیاورم . (با دیدن اشک خونینی که بر چهرۀ زرد من روان است، غمنامۀ دلم را بخوانید.)بیاض : صفحه یا دفتر سفید نا نوشته / روی زرد : کنایه از چهره دردمند و رنجور / در ادبیات عاشقانه روی زرد مخصوص چهرۀ عاشقان است، زیرا عشق گیاهیست که به دور درخت جان عاشق می پیچد و شیرۀ جان عاشق را می گیرد و خونش را می مکد و رشد می کند، آنقدر که عاشق از بین رفته و ابتدا زرد و بیمار گونه شده سپس می میرد. / نوک مژگان وبیاض زرد و قصۀ دل و می نویسد : مراعات نظیر و تناسب معنایی / نوک مژگان : اضافه تخصیصی / بیاض زرد : ترکیب وصفی / قصۀ دل : ترکیب وصفی / سرخ و زرد : مراعات نظیر / حاجت گفتار : ترکیب اضافی /
بیت چهارم :
عیب عاشقان را گفتم و بر دلدادگان پریشان حال و تنگ دل خُرده گرفتم، ناگزیر خودم هم عاشق و پریشان حال شدم، (از آنجا که دنیا دار مُکافات است)ناچار به درد آنها گرفتار شدم و عاشق شدم. در برابر گناهی به آن بزرگی (عیب عاشقان گفتن)، این مجازات، آنقدرها هم سنگین نیست. بی دل : جناس تکرار ـ کنایه از عاشق شدن / آن و این : ضمیر اشاره دور و نزدیک /
بیت پنجم :
ای نسیم صبحگاهی (ای باد صبا)اگر دو باره گذرت به آن درگاه افتاد، درگاهی که ما را به آن راه نمی دهند ـ (محضر معشوق)، درود وسلام و دعای خیر ما را به (معشوق)برسان. (برگ نیسی، ۱۳۸۰ : ۲۰۸)حضرت : درگاه، پیشگاه / بار : اجازۀ ورود / نسیم صبح : اضافه تخصیصی /
بیت ششم :
بارها بخاطر پریشانی زیاد و درماندگی از عشق در گوشه ای تنها و منزوی شدم و حتّی وقتی خواستم با کسی درد دل کنم، دیدم او بهتر از دیوار نیست و نمی فهمد و مرا درک نمی کند (مانند دیوار ساکت و خنثی و بی تفاوت است). روی به دیوار آوردن : کنایه از گوشه گرفتن و منزوی شدن و خود را از انظار مخفی نگه داشتن است. / وَر : مخفف (و اگر)است / بِه از : بهتر از / دیوار : کنایه از سکوت اختیار کردن و بی اعتنایی ونشنیدن و نفهمیدن است. / دیوار : جناس تکرار کسی شبیه دیوار بودن : تشبیه صریح است. کنایه از کسی که مثل دیوار از او صدا در نمی آید و بی تفاوت و بی اعتنا ست /
بیت هفتم :
ما «منظور ما عاشقان است» زبان خود را در دهان پنهان کردیم یعنی سکوت اختیار کردیم و با مردم درد دل نکردیم از مردم دوری کردیم، اگر قصّه و ماجرایی هست، با معشوق وجود دارد و دیگران بیگانه و نامحرم هستند . زبان اندر کشیدن : کنایه از سکوت اختیار کردن و خاموش ماندن است و مترادف است با زبان در کام فرو بردن / حدیث خلق : ترکیب اضافه / روی : اندر کشیدیم در پی روی، حذف به قرینۀ لفظی شده است و اینطور بوده «ما زبان از حدیث خلق اندر کشیدیم و روی «از دیدار خلق» اندر کشیدیم » . حدیث : جناس تکرار / خلق، یار، اغیار : مراعات نظیر / یار و اغیار : متضاد / یار و اغیار : سجع مطّرف /
بیت هشتم :
تو (ای معشوق زیبا روی من)مختاری و می توانی هرکاری که دلت می خواهد با من انجام دهی به جز یک کار، آن هم آزار و اذّیت من است، زیرا اگر حتّی (بخواهی مرا بکشی)و شمشیر را بر فرق سرم بگذاری و قصد جانم را بکنی، مایه آزار و رنجش من نخواهی شد. هرچه : قید مقدار / قادری : قید حالت / مگر : قید استثناء / آزار من : اضافه بیانی / آزار : جناس مکرّر / شمشیر بر فرقم نهی : ایهام دارد و کنایه از قصد جان را کردن /
بیت نهم :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...