معنی و مفهوم: اگر چه ستارگان مؤثر در طالع و حیات انسان، به ناحق تاج سر پادشاهان ضعیف و ناتوان را می‌ربایند و آن‌ها را از حکم‌رانی بر می‌اندازند؛ امّا شاه اخستان پیروز و ظفرمند راستین، صاحب سرای مملکت می‌باشد (ستارگان نمی‌توانند تاج او را بربایند).
آرایه‌‌های ادبی: بیت دارای آرایه‌ی تشخیص است.
۹۶ – مار به ظلم اگـر بـرد خایـه‌ی موش، ناسـزا
جان پلنـگ چون برد، کوسـت سـزای ممـلکت
واژگان: خایه: تخم، بیضه. (دهخدا)
معنی و مفهوم: شاید مار بتواند از موجود ضعیفی مانند موش دزدی کند و ناروا از او تخم بدزدد، امّا نمی‌تواند به جان پلنگ آسیبی برساند، زیرا پلنگ شایسته‌ی فرمانروایی بر مملکت است.
آرایه‌های ادبی: مار استعاره از دشمنان پادشاه (ممدوح)، موش استعاره از پادشاهان ضعیف و پلنگ استعاره از شاه اخستان است. مار و موش و پلنگ، با هم مراعات نظیر دارند. این بیت تمثیلی برای بیت پیش است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

توضیح: واژه‌ی خایه در مصراع اوّل نامناسب می کند و مفهوم درستی به دست نمی‌دهد، در نسخه بدل‌ها به جای خایه‌ی موش، خانه‌ی موش آمده که درست تر می کند.
۹۷ – مشتری از پی مـلک، کـرد سـجل خط بـقا
بسـت بنـات نعــش را عـقد بــرای ممــلکت
واژگان: سجل: عهد، ثبت. (معین) بنات نعش: هفت اورنگ. (دهخدا) توضیحات
معنی و مفهوم: مشتری که قاضی و فقیه آسمان‌هاست، برای پادشاه (اخستان) بقا و جاودانگی را ثبت نموده و بنات نعش (دختر آسمان) را برای مملکت (داماد) عقد بست .
آرایه‌های ادبی: بنات النعش به عروسی مانند شده است که او را برای مملکت که همانند داماد است عقد بسته اند. مشتری نیز مانند عاقدی بوده که برای آنان خطبه خوانده است .
توضیحات :
بنات النعش: بنات جمع بنت به معنی دختر، دختران و سه ستاره که بر طول واقع شده، در صورت دب اکبر (هفت اورنگ) به دنبال نعش و سه ستاره به همین شکل در « دب اصغر » اوّلی را بنات النعش کبری و دومی را بنات النعش صغری گفته‌اند. آن‌ها را « سه دختر » و « سه خواهر » و دختر نعش یا دختران نعش هم گفته‌اند. (مصفی، ۱۳۶۶: ۹۲)
۹۸ – بدر ستاره لشـکر است، اوج طراز آسـمان
بحر نهنـگ خنـجر است، ابر سـخای ممــلکت
واژگان: بدر: حالتی از نیم‌کره‌ی روشن ماه. (معین) طراز: نگار، جامه، زیور. (منتهی الارب)
معنی و مفهوم: شاه (ممدوح) به منزله‌ی ماه بدر (کامل) است که ستارگان آسمان لشکر او هستند و او زینت دهنده و زیبایی بخش اوج آسمان‌هاست. او مانند دریایی بزرگ و با عظمت است که خنجرش به منزله‌ی نهنگ این دریاست. سلطان همانند ابر بخشنده‌ای است که بر مملکت عطا و بخشش می‌بارد.
آرایه‌های ادبی: ممدوح به ماه بدر و لشکرش به ستارگان تشبیه شده است، همچنین شاه به دریا و ابر و شمشیرش به نهنگ مانند شده است. ابر سخا، اضافه‌ی تشبیهی است. دریا با نهنگ تناسب دارد. بدر، ستاره و آسمان نیز با هم مراعات نظیر دارند.
۹۹ – بـدر چو شعری دوم، بحر چو کسری سوم
دولـت ظلـم کـاه او، عدل فزای راستـین
واژگان: شعری: نام دو ستاره یکی شعری‌العبور و دیگری شعری‌الغمیصاء. (فرهنگ لغات)توضیحات.
معنی و مفهوم: شاه اخستان، ماهی است که همچون شعرای دوم (شعرای یمانی) درخشان و پر فروغ است و دریایی است که بعد از خسرو انوشیروان و خسرو پرویز کسری سوم می‌باشد. بخت و اقبال او، موجب کاستن ظلم و افزونی عدل و داد می‌شود.
آرایه‌های ادبی: بدر و بحر هر دو استعاره از ممدوح هستند. ممدوح به صورت مجمل به شعری دوم و کسرای سوم مانند شده است.
توضیحات:
شعری دوم: شعرای یمانی، ستاره‌ی شباهنگ است، که او را روز آهنگ نیز گفته‌اند و همان تیشتر یا تیشتره‌ی پهلوی است. شعرای یمانی خواهر شعرای شامی و سهیل است که به دنبال سهیل از مجره گذشت و درین باور خرافی، او را شعرالعبور خواندند. شعرای یمانی نخستین ستاره‌ی درخشان در صورت کلب اکبر است با قدر ۵۸/۱ و فاصله‌ی آن از منظومه‌ی شمسی ۹ سال نوری است. (مصفی، ۱۳۶۶: ۴۴۳)
بند نهم:
کلمات قافیه: نوای ، صفای، قفای و …
حروف اصلی قافیه: ا
حرف روی: ا
حروف الحاقی: ی
ردیف: معرکه
۱۰۰ – چون شه پـیل تن کشـد، پیل برای معـرکـه
غـازی هـند را نهــد، پیـل بـه جـای معـرکــه
واژگان: غازی: لقب یمین الدوله سلطان محمود غزنوی. (معین)
معنی و مفهوم: چون شاه پیل پیکر و درشت اندام، برای میدان جنگ فیل به راه بیندازد، سلطان محمود غزنوی را که فاتح سرزمین هند و نمونه‌ی دلاوری است، در این میدان شکست خواهد داد.
آرایه‌های ادبی: تن پادشاه در درشتی به فیل مانند شده است. غازی هند، استعاره از سلطان محمود غزنوی و پیل نهادن در مصراع دوم کنایه از شکست خوردن است و همچنین اشاره به مات کردن در بازی شطرنج به وسیله‌ی فیل دارد. پیل در بیت تکرار شده است .
۱۰۱ – بینی از اژدها دلان، صـف زدگان چـو مورچه
خـایـه‌ی مـورچـه شـده، چـرخ ورای معـرکـه
واژگان: چرخ: سپهر، آسمان. (ناظم)
معنی و مفهوم: هنگام لشکر کشی شاه در میدان کارزار، سپاهیان شجاع او به تعداد بسیار زیاد صف می‌کشند، به گونه‌ای که گویی جماعت مورچگان هستند که صف کشیده‌اند و آسمان در بالای میدان جنگ، در مقابل این عظمت و گستردگی مانند تخم مورچه‌ای خرد می کند .
آرایه‌های ادبی: اژدها دلان استعاره از سپاهیان شجاع است. صف لشکریان را در انبوهی به صف مورچگان و آسمان را در برابر عظمت سپاهیان، به تخم مورچه‌ای تشبیه کرده است. بیت دارای آرایه‌ی غلو است.
۱۰۲ – تیغ نیام بفـکند، چـون گه حشـر تن کفـن
راست چـو صـور در دمنـد از سـرنای معـرکــه
واژگان: حشر: برانگیختن. (معین) صور: بوق. (دهخدا) سرنا: مخفّف سورنای است که در نقارخانه‌ها و روزهای جشن و سور نوازند و آن را نای رومی نیز گویند. (برهان)
معنی و مفهوم: شمشیر شاه، در روز کارزار، مانند تن که در روز رستاخیز کفن خود را می‌اندازد، غلاف خود را می‌افکند و صدای شیپور جنگ همانند صور در روز رستاخیز، سپاهیان را به جنب و جوش وا می‌دارد.
آرایه‌های ادبی: افتادن غلاف از شمشیر در روز جنگ، به افتادن کفن از تن در روز محشر مانند شده و شیپور جنگ به صوراسرافیل تشبیه شده است.
۱۰۳ – اسـب به چار صولجان، گوی زمین کنـد هبـا
طـاق فلـک بیـا کند هـم بــه هـبای معـرکـه
واژگان: صولجان: چوگان. (منتهی الارب) هبا: گرد و غبار. (ناظم)
معنی و مفهوم: در میدان کارزار، اسب با چهار دست و پای چوگان مانند خویش، زمین را که همانند گوی است به گرد و غبار تبدیل می‌کند و طاق خمیده‌ی آسمان را از این گرد و غبار پر می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...