مقاله-پروژه و پایان نامه | ۲-۴-۱٫ پیشینه در داخل کشور – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
نوزادان با دلبستگی ایمن، کودکانی بودند که پس از ورود مادرانشان به اتاق بازی، مادر را به عنوان پایگاهی برای کاوش مورد استفاده قرار میدادند و اگر مادر، اتاق را ترک میکرد برآشفته شده و با بازگشت مجدد مادر دوباره آرام میگرفتند. اینزورث بر این باور بود که این کودکان، الگویی سالم از رفتار دلبستگی را نشان می دهند. اما کودکان با دلبستگی نا ایمنِ اجتنابی، زمانیکه مادر اتاق را ترک میکرد، آشفته نمیشدند و در زمان بازگشتِ مجدد او نیز، در صدد نزدیک شدن به مادر بر نمیآمدند. اینزورث در مطالعه روی مادرانِ این دسته از کودکان متوجه شد که آنها افرادی نسبتاً بیتوجه، مداخلهکننده و طردکننده هستند و کودکانشان، اغلب نا ایمن به نظر میرسند. بالبی نیز معتقد بود کودکان این گروه، بزرگسالانی میشوند که بیش از حد متکی به خود و غیر وابسته هستند و دائماً بدگمان بوده و به دیگران آنقدر اعتماد نمیکنند که بتوانند روابط صمیمی با آنها برقرار کنند (کرین، ۱۳۸۹). اینزورث، کودکان دستۀ ناایمنِ دوسوگرا را اینگونه معرفی می کند که آنها در موقعیت نا آشنا، چنان نگران حضور مادر هستند و به او میچسبند که اصلاً به کاوش در محیطِ اطراف خود نمیپرداختند. این کودکان، هنگامی که مادر، اتاق را ترک میکرد بسیار آشفته میشدند و هنگام بازگشتِ مادر، رفتاری دوسویه در پیش میگرفتند به طوریکه ابتدا به او نزدیک میشدند و لحظاتی بعد او را با خشم از خود میراندند. اینزورث مادرانِ این نوع کودکان را مادرانی میدانست که با شیوهای متناقض با فرزندانشان رفتار میکردند. به نحوی که گاهی نسبت به کودکِ خود، صمیمی و پاسخگو و گاهی عصبی بودند (همان).
آنچه مسلّم است، یکی از نکات مهم در مطالعۀ دلبستگی نوجوانان، تعارض میان رفتارهای دلبستگی و تحول استقلال آنها از والدین و هدفمند شدن دلبستگی است؛ چراکه در این سن، فعالیتهای پیشین نظام دلبستگی می تواند به عنوان تهدیدی در برابر تلاش نوجوان برای استقرار خودمختاری باشد و در نتیجه نوجوان در برقراری تعادل میان این دو حالت با مشکل روبرو شده و دچار نوعی بیگانگی خواهد شد (پاکدامن و همکاران، ۱۳۹۰).
۲-۳٫ چارچوب نظری منتخب
با رجوع به تعابیری که نظریه های مختلف از خرابکاری ارائه دادهاند، به نظر میرسد که هیچ نظریهای نمیتواند به طور کامل، آنرا تبیین نماید. هر نظریهای قوت و ضعفهای خاص خود را داشته و بعضی از نظریه ها در موارد خاصی از خرابکاری روی هم رفته از دیگر نظریه ها متقاعد کنندهترند. هر نظریهای بر جنبههای متفاوتی از رفتارهای خرابکارانه تأکید نموده و جنبهای دیگر را مورد انکار قرار داده است، بنابرین، آن چه در نظریه ها و تحقیقات مربوط به خرابکاری مهم است، درک بهتر از چگونگی گسترش و چگونگی دوام و استمرار اینگونه رفتارها در دورۀ کوتاه از زمان یا برای همیشه است. با توجه به اینکه تبیین ما از مسألۀ مورد پژوهش یک تبیین روانشناختی خواهد بود به نظر میرسد بهترین نظریهای که می تواند ما را به مقصود نزدیک کند نظریۀ بیگانگی روانی ملوین سیمن خواهد بود. لذا از آنجا که توانایی تبیین این نظریه بیش از نظریات دیگر است به آزمون تجربی این نظریه در فضای تربیتی جامعه ایران خواهیم پرداخت. بنابرین اساسِ این پژوهش بر تئوری وی بنا خواهد شد. بر اساس این نظریه، میتوانیم میزان ازخودبیگانگی دانش آموزانِ مورد مطالعه را تعیین کرده و نسبت به تبیین مسأله اساسی پژوهش، اقدام کنیم. از سوی دیگر از آنجا که کیفیت دلبستگی دانش آموزان به والدین و دوستان نیز در مسیر تحولی آنها مؤثر بوده و می تواند در ظهور و بروز رفتار بهنجار یا نابهنجار اثرگذار باشد، میتوان از نظریۀ دلبستگی بالبی و اینزورث نیز در این پژوهش بهره برد. بدیهی است که تغییرات شناختی، تحولی، اجتماعی و عدم وابستگی به والدین موجب می شود نوجوانان، آمادگی بیشتری برای شروع استفاده از همسالان، به عنوان چهرۀ دلبستگی داشته باشند.
بنابرین از آنجا که الگوی دلبستگی بر روابط بَعدی افراد اثرگذار است، میتوان به ترسیم آثار دلبستگی در نوجوانان پرداخت. تا جایی که برخی معتقدند شخصیت کامل هر انسانی در شیوۀ دوست داشتن وی نمایان می شود. در واقع، موضعگیری نسبت به عشق بر اساس کیفیت رابطه با مادر در خلال نخستین سالهای زندگی مشخص میگردد. اگر فرد مانند کودک لوس و نازپروردهای به مادر دلبسته باقی بماند کم و بیش مانند انگلی تحول خواهد یافت که همواره ارضاء همۀ نیازهایش را از دیگری طلب می کند. دلبستگی در جریان چرخههای زندگی از مادر به نزدیکان و بالأخره به گروه های دیگری تسری مییابد و به صورت عاملی مهم برای ساختدهی شخصیت کودک در می آید. لذا تحول فرد را زمانی میتوان تضمین کرد که حس اجتماعی وی به اندازۀ کافی گسترش یافته باشد. از آنجا که نوجوانی به عنوان آخرین مرحلۀ تحول ساختهای شناختی و وهلهای که فرد چهارمین جدایی مهم زندگی خود، یعنی جدا شدن از بزرگسال را تجربه می کند و با مسألۀ هویتیابی درگیر است (اریکسون، ۱۹۵۸؛ به نقل از منصور، ۱۳۷۵، ۱۳۷۶) تمامی تجارب گذشته و مسائل دلبستگی در سطحی جدید برایش مطرح میشوند که طی این مرحله، نوجوان برای مقابله با مسائل زندگی مجهز می شود. در این مرحله است که نوجوان برای پذیرش مسئولیتهای اجتماعی آماده میگردد. بنابرین رفتار دلبستگی و پیامدهای عاطفی آن در سرتاسر زندگی، همواره حاضر و فعالند و بدین ترتیب روابط عاطفی یک فرد در سراسر زندگی به چگونگی توحیدیافتگی رفتار دلبستگی در چارچوب شخصیت وی وابسته است و می تواند تأثیر قاطعی بر تحول شخصیت داشته باشد و حتی در آینده به اختلالهای وخیم مرضی منجر گردد. لذا به نظر میرسد این نظریه با در نظر گرفتن کیفیت دلبستگی دانش آموزان به والدین و همسالان بر اساس سه بُعد درجۀ اعتماد متقابل، کیفیت ارتباط و میزان بیگانگی، به خوبی می تواند مسألۀ اصلی این پژوهش را تبیین کند.
۲-۴٫ مبانی تجربی خرابکاری
بررسی تحقیقات انجام شده توسط دیگران که مرتبط با تحقیق حاضر باشد، لازمۀ یک پژوهش علمی است، و میتوان از نتایج حاصل از آن ها، سؤالها و ایده های تازهای بیرون کشید، تا راهنمای این پژوهش و پژوهشهای آینده گردد.
۲-۴-۱٫ پیشینه در داخل کشور
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 06:26:00 ب.ظ ]
|