الف- سطح اول تحلیل: تحلیل رمزگان فیلم
رمزگان فیلم در سه سطح قابل بررسی هستند این سه سطح عبارتند از رمزگان اجتماعی، رمزگان فنی و رمزگان ایدئولوژیک که هر یک کاربرد خاص خود را در تولید ارتباطی بازی می کنند. برای نمونه رمزگان اجتماعی کمک می کنند که اثر ارتباطی واقعی به نظر برسد، یا رمزگان فنی که هم کمک می کنند که رویداد ارتباطی از طریق رسانه مدنظر قابل پخش باشد و هم کمک می کنند که کارگردان قصد و نیت خود را در اثر ارتباطی ادغام کند، و یا در نهایت رمزگان ایدئولوژیک که باعث می­گردند عناصر دو سطح رمزگان قبلی در مقوله­ های انسجام اجتماعی و مقبولیت اجتماعی قرار گرفته و بنابراین طبیعی به نظر برسند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

الف-۱)سطح اول:رمزگان اجتماعی
رمزهای اجتماعی نظیر وضع ظاهر، لباس، چهره‏پردازی (گریم)، محیط، رفتار، گفتار، ایما و اشارات، صدا و غیره کمک می کنند تا رمزگذاری رویداد ارتباطی به هنگام پخش واقعی به نظر برسد براین اساس در این فیلم از رمزگانی چون لباس، محیط، گفتار و زبان در جهت واقعگرایی فیلم بهره گرفته شده است. لباس کاراکترهای فیلم تقریباً متناسب با کارکتر انتخاب شده است، برای نمونه لباس داوود در غالب صحنه ها مندرس و ژولیده و ظاهر نظامی دارد جلیقه ایی که تمام ادوات لازم برای مین زدایی را در آن قرار داده نظیر بیلچه ، نارنجک ، منور، و غیره .محبوبه با یک لباس کاملا محلی مناطق جنوبی کشور مشاهده می شود یک پیراهن بلند قرمز رنگ با نقاب مرسومی که زنان مناطق جنوبی کشور غالباً بر چهره خود دارند نوع گویش و و لهجه و حتی گریم وی حاکی از آن است که او به خانه و مزرعه پدری اش در جنوب کشور پناه آورده است .جمعه را با وضع و لباس و ظاهری مرتب و پوششی خاص مشاهده می کنیم عینکی که بر چشم دارد آرایش ظاهر و پیراهنی که بر تن دارد از او فردی منطقی تر ترسیم نموده حتی دوچرخه ایی که برای جابجایی در منطقه از آن استفاده می کند در مقایسه با ظاهر ژولیده داوود که او را فردی غیرمنطقی و غیرقابل اعتماد جلوه می کند. بنابراین ملاحظه می کنیم که در حد امکان رمزگان اجتماعی مورد توجه و لحاظ قرار گرفته اند تا در نهایت محصول سینمایی تا حد امکان واقعی به نظر برسد.
الف-۲) سطح دوم: رمزگان فنی
رمزگان فنی که برای بررسی در فیلم های مورد نظر این کار پژوهشی در نظر گرفته شده ­اند جزء رمزگان فنی اصلی بوده که توسط صاحبنظرانی چون چون فیسک؛ رُوِه، هنسن و دیگران؛ سلبی و کاودری؛ و دیک معرفی گشته اند. این رمزگان فنی شامل رمزگانی چون زمان و مکان، وسایل صحنه، بازیگران، صدا، نورپردازی، و دوربین هستند. این رمزگان در اصل دارای دو کاربرد عمده هستند از جمله اینکه در درجه اول کمک می کنند که رویداد ارتباطی از طریق رسانه مدنظر قابل پخش باشد و در سطح دوم به کارگردان کمک می کنند تا بتواند قصد و نیت خود را در اثر ارتباطی اعمال کند. در ادامه تحلیل هریک از رمزگان فنی بر روی فیلم «روبان قرمز» ارائه می شود.
زمان و مکان
زمان فیلم به سال­های بعد از جنگ اشاره دارد این امر به طور آشکار در فیلم مشهود است، منطقه ای که روزی محل زندگی مردم یک روستا بوده است حالا پس از جنگ مخروبه شده و بعلت مین گذاری آن منطقه غیر قابل سکونت شده است. مکان فیلم نیز در جزیره قشم فیلم برداری شده است تا مناطق جنوب کشور را به خوبی تداعی کند.
رمز زمان و مکان به خلق معنای کلی فیلم کمک می کند که در این فیلم به طور آشکار از هر دوی این رمزها بخوبی استفاده شده است.
وسایل صحنه
فیلم ها برای انتقال معنای مدنظر خود شدیداً وابسته به وسایل صحنه هستند. وسایل صحنه یک منبع اطلاعاتی نمادین در فیلم ها به شمار می روند و از معانی ضمنی و اسطوره­ای برخوردارند. بنابراین، وسایل و ابزارآلات مختلفی که توسط شخصیت های مختلف فیلم به کار گرفته شده اند از اهمیت زیادی برخوردارند.
تمامی وسایلی که در این فیلم استفاده شده است معانی استعاری دارند و نشانه به شمار می آیند نظیر دوچرخه، سازدهنی، تفنگ، سگ سیاه،لاک پشت، گورستان تانک ها،مین، زمین، زن، چشمه حقیقت، لبهای تشنه و … همه و همه به گونه ای نشان از توجه «حاتمی کیا» به ایجاد فضایی خاص و خلق روابطی سمبلیک و استعاری دارد. علاوه بر معنای ظاهری اثر و جدای از شخصیتهای مقتدر فیلم که هر سه در نقش خود به خوبی می درخشند، تمامی حرکات و گفتار آنان، تعبیری جهانی می یابد و سعی می­نماید در میان خشونت جنگ راهی به آرامش صلح بیابد؛ چون روبانهای سرخ رنگی که از میان مرگ، راهی به سوی امنیت و عشق باز می کنند، راهی که به خانه محبوبه و یا همان مأوای عشق منتهی می شوند. داود گرچه خشن و بی رحم است ولی گاه بسیار مهربان می شود و چون صحنه ای که عقربی دست محبوبه را نیش زده است به کمک او می آید، سفره نان قرمزی کنار او می گذارد و سایبانی سرخ بالای سرش درست می­ کند. حتی جایی که محبوبه را با خشونت از خود می راند قلباً دلبسته اوست و با منوری مسیر محبوبه را روشن می کند تا رفتن او را ببیند و همچنین مخاطب ببیند که برق عشق چگونه در چشمان مغرور وی می­درخشد.
بازیگران
در فصل قبل یعنی فصل روش ذکر گردید که در بحث از بازیگران به عنوان یکی از رمزهای مهم در تحلیل فیلم ها، چهار موضوع: انتخاب بازیگران، لباس بازیگران، چهره­پردازی، و اجرا یا شیوه رفتار، مطرح است. در زیر هریک از این ابعاد تحلیل بر روی فیلم پیاده می شود.
انتخاب بازیگران؛ به بازیگران فیلم و سریال نمی­بایستی تنها در فیلم مورد بررسی توجه کرد بلکه از آنجاییکه آنها، به ویژه بازیگران سرشناس و ستاره­گان سینما، از خاصیتی بینامتنی برخوردارند و در نتیجه انتظاراتی را با خود از نقش های قبلیشان در فیلم های دیگر و یا متن­های دیگر رسانه ­ها به همراه می­آورند و به این طریق همدلی یا ناهمدلی بیشتر بینندگان را با نقش جدیدشان در فیلم مورد مشاهده باعث می­گردند، نیز می بایستی توجه ویژه­ای مبذول کرد. در ساخت این فیلم از رمز فنی اختیار بازیگران سرشناس در خلق معنا توجه شایانی شده است به طوریکه از بازیگران سرشناس و مطرح برای کاراکترهای سه شخصیت داود، جمعه و محبوبه استفاده شده است. به این صورت که در کارهای قبلی حاتمی کیا نیز غالباً این سه بازیگر حضور داشته اند خصوصاً حضور پرویز پرستویی در کارهای حاتمی کیا جنبه­ استعاری پیدا کرده است. بطوری که حاتمی کیا در مصاحبه ایی در مورد پرستویی اینگونه عنوان می کند: «من تجلی آرمانگرایی دلم در کارها را بیشتر در آقای پرستویی می­بینم. به تعبیری پرویز سایه من است و کارهایی که باهم کرده ایم هم از این منظر انتخاب درستی بوده است. انتخاب بازیگران در اغلب آثار حاتمی کیا خود بعنوان عاملی در جهت همدلی مخاطبان عمل می کند.»
لباس بازیگران؛ در این فیلم نکته اول درباره لباس بازیگران، اشاره آن به ژانر فیلم است این مطلب به خوبی در انتخاب لباس بازیگران و تاثیر نوع پوشش در جلوه ویژگی های شخصیتی آنها بهره گرفته شده است. داود با ظاهری ژولیده، کلامی خشن و رفتاری تند محبوبه را به تنگ آورده است. او با زبان اسلحه بیشتر آشناست و کمتر در پی ارتباط کلامی با بقیه است، بر عکس جمعه که در اندیشه برقراری ارتباط بیشتری با محبوبه است.و ظاهری که نشان دهنده این است که وی در زمان حال زندگی می کند. او با واقعیت روزمره، زندگیش را می گذراند و با دنیای داود و ارزشهای او فاصله بسیاری دارد.محبوبه که با یک پیراهن قرمز وارد آن منطقه می شود و تک رنگی آنجا را بهم می زند و با یک رنگ گرم وارد منطقه می شود.
چهره­پردازی؛ همانطور که در فصل سوم ذکر گردید چهره­پردازی به ریخت و قیافه و نوع آرایش(یا پیرایش) بازیگران اشاره دارد، که به طور ضمنی و متراکم، رمزهای ایدئولوژیکی نظیر اخلاق، جذابیت و قهرمانی/ تبهکاری را در خود دارد. در این راستا، ملاحظه می شود که چهره پردازی کاراکتر داود که ژولیده و خشن به نظر می رسد که بشدت به گذشته فکر میکند.داود مردی آرمانگراست که می کوشد با یاد دوستان همرزمش خویشتن را ارضا کند و با کارش دلبستگی اش به جنگ و مردانگی را نشان دهد و ارزشها را پاس بدارد.
داود با ظاهری مرتب و آراسته فردی معقول و قابل اعتماد به نظر می رسد. محبوبه نیز با ویژگی های زنانه­اش و نوع گریم و چهره پردازی آرامش این دو نفر را به هم می­ریزد و نماد عشق است و مثلث معروف عشق آثار دراماتیک پیدایش می شود.
اجرا یا شیوه رفتار؛ارائه شخصیت های فیلم از طریق بازیگران با بهره گرفتن از بدن، بیانات، صورت، فیزیک بدنی، و حرکات انجام می گیرد.
از آنجایی که جمعه نیز چون داود در جنگ و سرنوشت سیاسی کشورش دخیل بوده و در افغانستان روی مین­ها زندگی کرده، راه رفته و ازدواج کرده است لذا خودش را چون داود مستحق زندگی در آنجا و اظهارنظر می داند و به محبوبه کمک می کند تا تانکش را بفروشد. او در نماهای مختلف تانک را پاک می کند، تار می زند، تانک را تعمیر می­ کند، ساز می زند، محبوبه النگوهایش را می فروشد، جمعه برای تانک بنزین و لوازم یدکی می خرد، محبوبه شادمان است، جمعه سخت کار می کند و شور زندگی را در محبوبه زنده تر می کند و می گوید: «محبوبه می بینی که جمعه چطور روی جاده مرگ، جاده زندگی را باز می­ کند.» این صحنه های رمانتیک با کمک موسیقی زیبای فیلم به عشق و علاقه محبوبه و جمعه تأکید می نماید. مرد تفکری فرا وطنی دارد و سرسختانه در پی شکستن حصارها می­باشد. او وجود مرزها را شوخی تلقی می­ کند و به محبوبه می گوید اگر با وی ازدواج کند، بچه هایشان با هیچ کشوری جنگ نمی کنند. اما محبوبه در خیالات خودش است و به جمعه می گوید: «چرا مردهای اینجا اینقدر دیوانه هستند.» ولی عاقبت همین زن به خواستگاری یکی از همین مردهای دیوانه جواب مثبت می دهد و داود که پاسخ منفی شنیده آنجا را ترک می کند تا کس دیگری به جای وی برای خنثی کردن مین­ها بازگردد. جمعه تانک را برای عروسی آذین می­بندد و زن خود را می آراید تا سوار بر مرکب عروس آنجا را ترک گوید و تانکش را با کمک جمعه به آدم­های آن سوی مرز بفروشد که ناگهان داود دوباره پیدایش می شود و مانع خروج تانک از خانه محبوبه می­گردد. ظاهرا دعوای دو مرد بر سر بردن و یا نبردن تانک است و در باطن دعوا بر سر بردن محبوبه و باز اگر بخواهیم عمیق تر به ماجرا نگاه کنیم دعوا بر سر همسو کردن مردم و عقاید آنها به نفع خودشان است.
داود که نتوانسته هوسهایش را خنثی کند نمی خواهد محبوبه از آنجا برود. جمعه خشمگین از این کشمکش تانک را به روی زمین مین می فرستد و تانک چادر داود را خراب می کند و به مین­ها می رسد و از محل انفجار تانک چشمه ای می جوشد، چشمه ای که داود نویدش را به دوستانش داده بود. در بیست و چند سال گذشته داود و همرزمانش در این محل جنگیده و همه از تشنگی از پا درآمده بودند ولی وی مطمئن بود که حتما روزی از اینجا چشمه ای خواهد جوشید.
آب وارد تونلی می شود که داود هر شب حماسه های جنگ را بر دیواره های آن جاودانه می ساخت. لاک پشت داود به آب می زند از حجاریهای مربوط به صحنه های رزم می گذرد و در انتها به نقش عشق می رسد و به آخرین کنده کاری که چهره خندان محبوبه است. داود به سمت محبوبه می شتابد و جمعه چون کوهی خاموش به آن دو می نگرد. محبوبه توانسته است داود را به مرزهای یک انسان واقعی برساند و او را از آرمانها و ایده آلهایش اندکی دور سازد. در عوض خود نیز تحت تأثیر آرمانهای داود قرار می گیرد و چون او، به عالم شهود و کشف می رسد. محبوبه در خاطرات مرد شریک شده و شاهد رزمندگانی می شود که از بی آبی در حال شهید شدن هستند و یا هنگام آب برداشتن از همان چشمه خیالی داود شهید شده اند. حتی هنگامی که محبوبه می خواهد به داود آب بدهد با اینکه از قمقمه صدای آب می آید ولی آبی در آن نیست و داود تشنه لب است اما هنگامی که داود از میدان مین می رود، محبوبه با شک و تردید قمقمه را تکان می دهد و این بار همان ظرف خالی پر از آب است و گویا قرار است داود نیز مثل دوستانش تشنه لب باشد.
صدا
در مورد سینما دو نوع صدا مطرح است یک نوع صدا شامل صداهایی می شود که از داخل صحنه برمی­خیزد مانند صدای دیالوگ یا صدای طبیعی محیط؛ نوع دوم شامل صداهایی است که بر روی فیلم گذاشته می شود مانند موسیقی و غیره. میزان و محتوای هریک از این صداها چه دیالوگ و چه موسیقی به نوبه خود می تواند در جهت کسب همدلی مخاطبان با کاراکترهای فیلم مؤثر واقع شوند.
۱- دیالوگ؛ یکی از راه های تأثیرگذاری بر همدلی بیننده با شخصیت­های قهرمان فیلم، استفاده از گفتگوی شخصیتها با یکدیگر است. این امر هم از طریق میزان صحبت و حرف­های رد و بدل شده بین کاراکترهای مختلف و هم محتوای صحبت­های آنها محقق می گردد.جمعهمی گوید: «محبوبه می بینی که جمعه چطور روی جاده مرگ، جاده زندگی را باز می کند.» این صحنه های رمانتیک با کمک موسیقی زیبای فیلم به عشق و علاقه محبوبه و جمعه تأکید می­نماید.
۲- موسیقی؛ همانطوری که گفته شد یکی از کاربردهای مهم موسیقی در فیلم این است که از آن عمدتاً برای آگاهی مخاطب از پاسخ های عاطفی مناسب و یا برای تقویت واکنش های عاطفی مخاطب به کار می­رود. در این فیلم موسیقی بیشتر در تشدید حس همدلی مخاطبان با قهرمانان فیلم عمل می کند صحنه ایی که مربوط به مباهله است موسیقی فیلم در تولید معنا نقش بسزایی دارد. یا در صحنه ایی که جمعه تانک را از زیر خاک بیرون می­کشد و تعمیر می­ کند و بعنوان مرکب عروس آن را می آراید تا عروسش را سوار بر تانک یعنی مرکب عروس شود تا بروند کسی آنها را به عقد یکدیگر درآورد. موسیقی نقش بسزایی در بار عاطفی صحنه دارد.
نورپردازی
همانطور که مطرح شد از نورپردازی نه تنها برای ایجاد حس نسبت به زمان و مکان استفاده می شود بلکه نورپردازی در القای خلق و خوی بازیگران نیز بسیار مؤثر عمل می کند. در این راستا در فیلم در نماهای زیادی کاراکترهای اصلی، یعنی داود، جمعه و محبوبه در بیشتر نماها در نورپردازی مایه روشن نمایش داده می شوند که به طور ضمنی انتقال دهنده احساس خوشبختی و رضایت به مخاطبان می باشد.
دوربین
در القای معنای مورد نظر کارگردان، دو دسته از امکانات و کاربردهای دوربین نقش اصلی را بازی می­ کنند که عبارتند از نماهای دوربین و زاویه دوربین. در این قسمت از تحلیل به نحوه کاربرد این دو مقوله در فیلم پرداخته می شود.
نماهای دوربین؛ از نماهای دوربین که به عبارت دیگر همان استفاده از فاصله دوربین است برای برگرداندن نظر همدلانه بینندگان از شخصیت های تبهکار به شخصیت های قهرمان فیلم استفاده می‏شود. در این راستا معمولاً برای ایجاد ارتباط راحت و دوستانه بیننده با شخصیتهای قهرمان فیلم فاصله دوربین از نمای متوسط تا نمای نزدیک تنظیم می­ شود اما شخصیت های تبهکار در نمای خیلی نزدیک، دور یا خیلی دور نشان داده می‏شوند.
در «روبان قرمز» این تکنیک به نفع کاراکترهای اصلی و مرجح فیلم که به کار گرفته شده است به طوری که آنها بیشتر در نماهای متوسط و یا نزدیک به تصویر کشیده شده و در هیچ نمای بسیار نزدیک به تصویرکشیده نشده و در تعداد نماهای بسیار اندکی در نماهای دور یا بسیار دور ظاهر شده اند.
زاویه دوربین؛زاویه دوربین از حیث انتقال ارزش­های زیباشناختی و روان­شناختی از اهمیت بالایی برخوردار است. همانطوری که در فصل سوم گفته شد سه حالت اصلی برای زاویه دوربین وجود دارد که از طریق این سه حالت معناهای ضمنی خاص انتقال داده می شود، که این سه حالت عبارتند از: زاویه سرازیر، زاویه هم سطح چشم، و زاویه سربالا.
در این فیلم از زاویه دوربین بیشتر برای ایجاد حس همدلی و برابری با کاراکترهای اصلی مرجح فیلم، که عبارتند از کاراکترهای داود، جمعه و محبوبه استفاده شده است. به این صورت که این دسته از شخصیت ها در بیشتر صحنه ها در زوایه دوربین هم سطح چشم برای انتقال احساس برابری بیننده با سوژه و همدردی با آنها به نمایش درآمده­اند. در تصویرهای زیر که از فیلم گرفته شده ­اند مواردی از بکارگیری این زاویه دوربین برای کاراکترهای مرجح فیلم در صفحه بعد مشاهده می شود:
همانگونه که مشاهده می شود در اکثر صحنه ها از نمای نزدیک استفاده شده است که این نما بیشتر حس دراماتیک را القا می کند و از این نما برای ایجاد حس نزدیکی و صمیمیت با کاراکترهای قهرمان فیلم بخوبی استفاده شده است. همچنین این نمای مورد استفاده حس همذات پنداری و همدردی مخاطب با قهرمانان فیلم را تقویت می کند.
زاویه دوربین در این فیلم اغلب زاویه هم سطح چشم است که بخوبی برای انتقال احساس برابری بیننده با سوژه و حس همدردی او استفاده شده است.
الف-۳) سطح سوم: رمزگان ایدئولوژیک
همانطوری که در فصل قبل توضیح داده شد، مهمترین کاربرد رمزهای ایدئولوژیک این است که عناصر دو سطح قبل، یعنی رمزگان اجتماعی و رمزگان فنی، را در مقوله‏های «انسجام» و «مقبولیت اجتماعی» قرار می‏دهند. این کار از طریق رمزگان ایدئولوژیکی که در فیلم کار گذاشته شده ­اند انجام می­گیرد. بنابراین ما در این قسمت از تحلیل می بایستی در جستجوی آن دسته از رمزگان ایدئولوژیک باشیم که رمزگان دیگر، یعنی رمزگان اجتماعی و رمزگان فنی را پوشش داده و طبیعی جلوه می دهند. اما نباید فراموش کرد که هرگونه تحلیل فیلمهمچنین باید کمتر به راهبردهای متن برای مرجح نمایاندن برخی معانی و یا تحدید حوزه معانی، و بیشتر به آن شکافها و منافذی معطوف باشد که امکان مطرح­شدن معانی نامرجح را فراهم می‏آورند، معانیی که از تجربیات اجتماعی خوانندگان سرچشمه می‏گیرند.
روبان قرمز داستان همزیستی همیشگی انسان در طول تاریخ یعنی عشق و جنگ است.جنگی که از یک طرف نمادهایش (مین و تانک و داودی که مین خنثی می کند)در فیلم دیده می شود و از طرف دیگر جنگی که بین داود وجمعه بر سر محبوبه در جریان است. حاتمی کیا که پس از پایان جنگ در فیلم هایش به کارکردهای اجتماعی جنگ پرداخته بود، در فیلم روبان قرمز از سطح فاصله می­گیرد و می­ کوشد با زبان تصویر تعریف جدیدی از جنگ و عشق ارائه کند.
جمعه نماینده آرمانخواهان افراطی است. هرچند بار آن ساز دست ساز و دوچرخه مستهلکش غیر از این می نماید اما گفتار، رفتار و کردارش کاملاً مطابق با اسلوب های ایده آلیستی است. جمعه برعکس داود نمی خواهد و نمی تواند گذشته را در آینده اش دخالت دهد. از دید او گذشته ها گذشته است هرچند دردناک تاسف انگیز باشد. او نمی خواهد آینده ای را که شامل محبوبه هم می شود با گذشته اش خراب کند ، درگیری او با داود درگیری میان ارزش های گذشته و ضد ارزش های آینده است. از دید حاتمی کیا او نماینده مردمانی است که نان به نرخ روز می خورند و از بازار سهام سر رشته دارند. او اقتصاد را خوب می­داند (با عینک ظریفش) از طرفی نمی تواند افکار داود را تحمل نماید در فیلم هیچ گاه او را با لاک پشت نمی بینیم و این نشان از دیگری از نفرت او از سنت و گذشته است.
محبوبه نماینده مردم و زندگی عادی است. پلی میان گذشته و آینده و نماینده عشق است. کارکرد اساسی نقش محبوبه از انفعال در آمدن داود و حرکت دوباره و شتابان جمعه است.
حاتمی کیا در روبان قرمز به خلوتکده خویش می­رود و خود را به داوود و جمعه تقسیم می­ کند. بعد از فیلم آژانس شیشه ­ای که سرو صدای زیادی به پا کرد خود را به نقاهتگاهی می فرستد. در روبان قرمز اگراز منظر داوود بنگریم او خود را به حاشیه کشانده است و دنبال معجزه­ای است (همان جوشیدن چشمه ای که در آخر فیلم شاهدش هستیم)اما با آمدن محبوبه آرزویش بر باد می رود. محبوبه در فیلم نماد دنیا است که بخوبی از این نماد در فیلم استفاده شده است.
محبوبه و داوود هر دو نسبت به زمین آن منطقه تعلق خاطر دارند و هریک آنجا را بخشی از گذشته خود می پندارند. داوود کشمکش دارد بین درک کردن محبوبه و دست کشیدن از دلبستگی به آن زمین، داوود ابتدا محبوبه را چون ابر سیاهی تصور می کند که آمده تا او را از این دلبستگی ها برهاند ولی بعد می فهمد که او یک راهی است و معجزه ای که همیشه منتظرش بود. دغدغه اصلی حاتمی کیا در این فیلم شرایط اجتماعی است.
سه شخصیت اصلی «روبان قرمز» در بیابانی نامشخص در پی خواسته های خویش هستند و می­کوشند واقعیت روز را به نفع خود تغییر دهند و دیگران را مطیع خویش نمایند.
«داود» رزمنده ای است باقیمانده از سالهای جنگ. او زندگی اش را وقف پاکسازی منطقه و خنثی کردن مینهای مانده از آن سالها کرده است و به قول خودش دنیا و هوسهای دنیایش را خنثی می کند. وی فضای پاکسازی نشده میدان مین را با روبانهای قرمز محدود کرده است و به کندی لاک پشتش، مشغول خنثی کردن آنهاست. داود مردی آرمانگراست که می کوشد با یاد دوستان همرزمش خویشتن را ارضا کند و با کارش دلبستگی اش به جنگ و مردانگی را نشان دهد و ارزشها را پاس بدارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...