نکته مهم در رابطه با اهداف سیاست خارجی آن است که این اهداف همیشه به یک شکل ثابت باقی نمانده و تحت تأثیر عوامل زیر ممکن است شاهد تغییر در اولویت های و دگرگونی در سلسله مراتب اهداف سیاست خارجی شویم:
الف- کشمکش های داخلی میان نخبگان،
ب- سیاست افزایش قدرت مانور دولت ها در عرصه سیاست بین الملل،
ج- رفع نیازهای داخلی،
د- تغییر در رفتار دیگر بازیگران ( قوام ،۱۳۸۶ : ص ۱۰۹ ).
بدین ترتیب در قسمت بعد به قدم دوم در سیاستگذاری و تبیین سیاست خارجی می پردازیم که عبارت از تعیین استراتژی در سیاست خارجی است. در این مرحله از سیاست خارجی بدنبال چگونگی دستیابی به اهداف تعیین شده در سیاست خارجی هستیم.
۲-۴- تعیین استراتژی در سیاست خارجی
دولت ها بر حسب اهدافی که در سیاست خارجی خود تعیین نموده اند و همچنین تحت تأثیر ساختار و فرایند نظام بین المللی، استراتژی های مختلفی را جهت دستیابی به اهداف برمی گزینند . استراتژی فراتر از مفهومی که استراتژیست ها برای آن قائلند، به معنی چگونگی رسیدن به اهداف ملی از جمله اهداف سیاست خارجی است. زالمی خلیلزاد به خوبی این مفهوم از استراتژی را در مورد ایالات متحده آمریکا در کتاب خود عملیاتی ساخته است (خلیلزاد و لسر،۱۳۷۹). همانطور که اشاره شد، انتخاب نوع استراتژی بستگی به شناخت کامل از مقدورات ملی و محیط بین المللی و محذورات آن دارد. امروزه استراتژی سیاست خارجی را غالباً شامل استراتژی انزواطلبی، استراتژی بی طرفی، استراتژی عدم تعهد و بالاخره استراتژی اتحاد و ائتلاف می دانند . لکن از آنجا که محیط سیاست بین الملل بسیار پویا است و عوامل دگرگونی از هر سو سر برمی آورند، نباید انتظار داشت که سیاست خارجی و جهت گیری های دولت ها همواره بدون تغییر باقی بماند. در این روند عواملی چون چگونگی توزیع قدرت در سطح نظام بین المللی، تعداد و نوع بازیگران موجود در نظام بین المللی، وابستگی های اقتصادی و رشد و توسعه فناوری های اطلاعاتی و ارتباطاتی حائز اهمیت است (قوام، ۱۳۸۶ : ص ۱۹۳ ). اما اغلب کشور ها در چارچوب تدوین سیاست خارجی خود علاوه بر توجه به نظام موجود در فضای بین المللی بر اهداف استراتژیکی، ایدئولوژیکی و اقتصادی خود تاکید بیشتری دارند .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۵-جمع بندی
در تبیین و تحلیل سیاست خارجی یک کشور، بخصوص کشورهای در حال توسعه بهترآن است که به جای تلاش در گنجاندن مجموعه رفتارهای خارجی کشور مذکور در قالب یک تئوری خاص، روشی دیگر را مد نظر قرار داد. سوای این مسأله که هر نظریه ای در بستر خاص سیاسی، فرهنگی و گفتمانی خاص خود شکل می گیرد، اصولاً هر نظریه در راستای هدفی خاص طرح می شود که پس زمینه فکری تئوری پرداز نیز در آن نقش پراهمیتی ایفا می نماید. به همین جهت مطلوب ترین روش جهت پرهیز از نقصان مذکور، پاسخگویی به دو پرسش اساسی در سیاست خارجی هر کشور است:
الف- اهداف سیاست خارجی یک کشور در یک منطقه خاص کدامند؟
ب- کشور مربوطه چه تاکتیکهایی را جهت دستیابی به اهداف مذکور دنبال می کند؟
پاسخ صحیح مبتنی بر واقعیت موجود، به پرسش های مذکور سبب می گردد که علاوه بر داشتن انبوه اطلاعات لازم درباره رفتار سیاست خارجی، بتوانیم حتی بر مبنای داده های مربوطه، به یک تئوری منطبق بر آن بستر دست پیدا کنیم. این مسأله ضمن ترویج تولید علم، تبیین مطلوب و کارآمدی را از سیاست خارجی در بستر نظام بین المللی ارائه می دهد که کاستی های استفاده از تئوری های غیر بومی را نیز ندارد. همانطور که در ادامه این نوشتار ابتدا به بررسی سیاست خارجی بازیگران دخیل در منطقهای خاص می پردازد و سپس ابزارها و استراتِژی هایی که جهت نیل به اهدافشان مورد استفاده قرار می گیرد مورد بررسی قرار می گیرد.
فصل سوم :
روابط ایران و جمهوری آذربایجان
۳-۱- طرح بحث
جمهوری آذربایجان در همسایگی شمال غربی ایران که از جنوب با استان های اردبیل، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی همسایه است و ۷۶۷ کیلومتر با ایران مرز مشترک دارد. جمهوری آذربایجان در نقطه تلاقی قاره های آسیا و اروپا واقع شده و به دلیل موقعیت چهار راهی خود، ارتباط روسیه در شمال با ایران، خلیج فارس و دریای عمان و از آن راه با آبهای جهان در جنوب فراهم می سازد. جمهوری آذربایجان یک کشور مسلمان و شیعه است که پیوندهای تاریخی عمیقی با ایران دارد و تا زمانی نه چندان دور، بخشی از سرزمین ایران بوده است. از سوی دیگر جمهوری آذربایجان به دلایل خاص سیاسی – امنیتی، قومی، فرهنگی تاریخی، همواره نقطه اصلی نگاه ایران به منطقه قفقاز به حساب آمده است. هر چند که جنگ سرد پایان یافته است اما اساسی ترین عنصر جنگ سرد یعنی رقابت های امنیتی، راهبردی و ژئوپلتیکی همچنان در منطقه قفقاز نقش مهمی را در تنظیم روابط کشورها با همسایگان ایفا می کند. جمهوری آذربایجان امنیت خود را در خروج از چتر نفوذ روسیه در مسیر پیوستن به غرب و ساختارهای یورو -آتلانتیکی و به ویژه ناتو جستجو می کند. در نقطه مقابل، ایران در محور پیوستگی با روسیه و دوری از محور آمریکا حرکت می کند. بنابر این در این زمینه جمهوری آذربایجان در تضاد با سمت و سوی ایران در حرکت است، زیرا نزدیکی آمریکا و ناتو به جمهوری آذربایجان سبب شده است تا ایران از سوی جمهوری آذربایجان در پرتو تحولات انجام شده و در سطحهای منطقهای و بین المللی در حوزه رفتار سیاست خارجی اهمیت خاصی دارا باشد. منافع ایران از لحاظ ژئوپلتیک با قفقاز جنوبی گره خورده است. از سویی دیگر این منطقه در گذشته مستقیم یا غیر مستقیم جزیی از سرزمین پهناور ایران بوده که از قرن شازدهم از زمان پتر کبیر به این سو مناطق پهناور در آسیای مرکزی و قفقاز به تدریج از نفوذ ایران خارج و در شمار متصرفات روسیه تزاری قرار گرفت. از این رو ایران تا به امروز نقش تاریخی خود را در این منطقه فراموش نکرده است (فولر، ۱۳۷۳ : ص ۱۵۹).
این جمهوری ها از زمان جدایی از ایران در حوزه اقتدار روسیه تزاری و سپس اتحاد شوروی قرار داشتند. ولی با فروپاشی اتحاد شوروی خود به کشورهای مستقلی تبدیل شدند. در این راستا جمهوری آذربایجان به دنبال فروپاشی اتحاد شوروی و اعلام استقلال در سال ۱۹۹۱ سیاست خارجی خود را در مسیر نزدیکی هر چه بیشتر به کشورهای اروپایی، ایالات متحده، ترکیه و اسرائیل قرار داد. پیوندهای ایران و جمهوری آذربایجان پیشینه ای طولانی دارد. تاریخ مشترک ایران و جمهوری آذربایجان از عناصر نزدیکی فرهنگی – سیاسی دو کشور است. با این وجود مواردی نظیر دریای خزر و بحرانهای منطقه قره باغ و نزدیکی جمهوری آذربایجان به غرب از موانع نزدیک شدن دو کشور به یکدیگر به شمار می رود. به طور کلی برای درک بهتر روابط ایران و جمهوری آذربایجان در دوران حاضر ابتدا لازم است نگاهی گذرا به روابط دو کشور در سالهایی که جمهوری آذربایجان جزویی از خاک اتحاد شوروی بود ه و سپس پس از اسقلال این کشور داشته باشیم .
۳-۲- تاریخچه روابط
در دوره اتحاد شوروی از سال ۱۹۲۱ تا دسامبر ۱۹۹۱ که با فروپاشی اتحاد شوروی و آغاز استقلال جمهوری آذربایجان همراه است، مناسبات این کشور با ایران در چارچوب اتحاد شوروی و از سوی تهران و مسکو تنظیم می شد. در این دوره ایران در شهر باکو سرکنسول گری داشت. در دوره جنگ سرد، همسایه شمال غربی ایران را جمهوری های شوروی سوسیالیستی، آذربایجان و ارمنستان که بخشی از خاک شوروی بودند، تشکیل می دادند . نوار مرزی ایران و آذربایجان شوروی را مرزهای کنترل شده و غیر قابل عبوری تشکیل می داد که به اصطلاح آن را پرده آهنین می گفتند. مرزهای زمینی ایران با اتحاد شوروی در این منطقه دو گذرگاه گمرکی، یکی جلفا در آذربایجان شرقی و دیگری آستارا در استان گیلان داشت که هر دو گذرگاه گمرکی در شمال غربی کشور قرار داشتند. با وجود پیوند های دینی و فرهنگی بین ملت مسلمان ایران و جمهوری آذربایجان ، هیچ گونه ارتباطی بین مردم دو سوی مرز وجود نداشت.
پس از پایان دوره جنگ سرد، ایران در مرزهای شمال از موقعیت ژئوپلتیکی ویژه ای برخوردار شد که قبل از آن وجود نداشت؛ سرمایه گذاری های مهم ایران در زیر بناهای حمل و نقل، پایانه ها، بندرها، راه آهن، شبکه راه های زمینی ارتباطی، بندرها، سردخانه ها، گذرگاه های مرزی، توسعه گمرک و موارد دیگر مانند اینها صورت گرفت. پس از استقلال جمهوری آذربایجان برقراری روابط رسمی میان این کشور و ایران در ژانویه ۱۹۹۲ آغاز شد. نخستین محور همکاری سیاسی ایران با جمهوری آذربایجان تلاش تهران برای ورود باکو به سازمان های منطقهای و بین المللی از جمله اکو و سازمان همکاری اسلامی بود. حتی در سال ۱۹۹۲ ایران در دستور کاری، همه سفارتخانه های خود د جهان را ملزم به ارائه خدمات به دیپلمات های جمهوری آذربایجان کرد (امیر احمدیان، ۱۳۸۴ : ص ۱۶۳). در ابتدای استقلال تعداد سفر های مقام های جمهوری آذربایجان به ایران، بیش از سفر های متقابل از طرف ایران بوده است. حیدر علی اف رئیس جمهور پیشین جمهوری آذربایجان سه بار به ایران سفر کرده، از ایران نیز یک بار علی اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور ایران به باکو سفر کرد. بیش از ۹۰ سند همکاری در زمینه های گوناگون و به ویزه اعلامیه گروه های دوستی میان دولتها و مجالس دو کشور در جریان سفر حیدر علی اف در سال ۱۹۹۴ بین روسای جمهوری دو کشور به امضا رسید (امیراحمدیان، ۱۳۸۳ : ص ۱۰). پس از روی کار آمدن الهام علی اف در سال ۲۰۰۳و با توجه به سیاست های غرب گرای جمهوری آذربایجان این روابط تا حدودی کاهش یافت . پس از روی کار آمدن حیدر علی اف جریان درگیری از خاک این جمهوری در زمان تصدی ریاست جمهوری او از آذربایجان جدا شد. وی مجبور به امضای قرارداد آتش بس در چارچوب گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا در سال ۱۹۹۴ شد (عباسی و موسوی، ۱۳۹۲ : ص ۶۵). پس از این رویداد سیاست خارجی جمهوری آذربایجان شکل گرفت. مقام های این کشور قصد داشتند تا با این روش کمک آنها و دولتهای وابسته به آنها را برای تامین امنیت سرمایه های خود جذب کنند تا امنیت جمهوری آذربایجان تامین شود و به دنبال آن مسئله قره باغ را حل و نسبت به خروج ارامنه از سرزمینهای اشغالی اقدام کنند. در این دوره سیاست خارجی جمهوری آذربایجان بر مبنای سیاستی غرب گرا استوار بود. به این ترتیب طبیعی به نظر می رسید که جمهوری آذربایجان با وجود روابط گسترده با غرب و ترکیه نمی توانست روابط خود را با ایران گسترش داده و آن را بهبود بخشد و اراده ای هم برای این امر وجود نداشت. با وجود فرصت هایی چون برخورداری از دین ، مذهب و تاریخ مشترک و ظرفیت های لازم جهت همکاری های اقتصادی، عوامل زیادی در روابط دو کشور وجود دارد که مورد اختلاف دو کشور است و از آن جمله می توان به مواردی چون رژیم حقوقی دریای خزر، بحران قره باغ روابط نزدیک باکو تل آویو و مسئله ملی گراها، و تحریک گرایشهای جدایی طلبانه اشاره کرد.
۳-۳- عوامل همگرا ساز
به نظر می رسد مجموعه عواملی که می توان در روابط ایران و جمهوری آذربایجان به عنوان فرصت های موجود معرفی کرد به این شرح است:
۳-۳-۱- برخورداری از دین و فرهنگی مشترک
اسلام دین مشترک مردم ایران و جمهوری آذربایجان است. داشتن دین مشترک زمینه معنوی و فرهنگی مناسبی را برای نزدیکی روابط مردم دو کشور ایجاد می کند. مذهب در جمهوری آذربایجان طی قرن های متمادی برای حیات عمومی الزام آور بوده است. از دوران قدیم تقریبا تمام جنگها ، اصلاحات و فرایندهای سیاسی در جمهوری آذربایجان زیر لوای مذهب به وقوع پیوسته است (Vahiyer,2005). این ویژگی در مورد ایران نیز صدق می کند. به شکلی که بسیاری از تحولهای سیاسی و اجتماعی ایران هم در طول تاریخ متاثر از آموزه های اسلامی بوده است. تشیع، مذهب اصلی مردم دو کشور به شمار می رود. بعد از ایران، جمهوری آذربایجان بیشترین شیعه را در خود جا داده است و در واقع مذهب، عنصر اصلی پیوند جمهوری آذربایجان با ایران است (بیگدلی، ۱۳۷۷ : ص ۱۶۲).
۳-۳-۲- اشتراکات تاریخی و فرهنگی
ایران و جمهوری آذربایجان پیشینه تاریخی مشترک حدود ده هزار ساله دارند و از این رو میراث تاریخی مشترک دارند. وجود شاعران بزرگی چون نظامی گنجوی، خاقانی شیروانی و اندیشمندان مسلمانی چون لنکرانی و نخجوانی و صد ها نمونه دیگر خود دلایلی محکمی بر وجود سابقه تاریخی مشترک میان دو ملت است. بعد از استقلال جمهوری آذربایجان و فروپاشی اتحاد شوروی ارتباط فرهنگی میان ایران و این جمهوری گسترش یافت. انتشار کتاب برگزاری سمینارها و همایشهای فرهنگی، تاسیس مراکز آموزشی از جمله ابعاد روابط دو طرف در حوزه فرهنگی بوده است (امیری، ۱۳۸۶ : ص ۲۵۶ ). ضمن اینکه عامل زبان ترکی که بخشی از مردم ایران در استان های همجوار با این جمهوری و سایر نقاط به آن صحبت می کنند، یکی دیگر از پیوندهای مهم فرهنگی دو ملت است.
۳-۳-۳- ظرفیت های اقتصادی و ژئوپلتیکی
ظرفیتهای موجود برای همکاری های اقتصادی و بازرگانی یکی از متغییر های مهمی است که نقش مثبت و سازنده ای در توسعه روابط میان ایران و جمهوری آذربایجان دارد. با وجود نابسامانی که در سالهای ۱۹۹۲-۱۹۹۳ به واسطه استقلال از اتحاد شوروی و مناقشه قره باغ به وجود آمد، اقتصاد جمهوری آذربایجان نسبت به همسایگان خود از جمله ارمنستان و گرجستان و برخی از دولتهای آسیای مرکزی در شرایط بهتری قرار داشت (www.momagabay.com) . این روند در سالهای بعد نیز به شکل محسوسی ادامه داشت. بررسی آماری روابط اقتصادی ایران و جمهوری آذربایجان در سالهای اخیر حاکی از رشد میزان روابط اقتصادی دو کشور بوده است. نزدیکی جغرافیایی و وجود راه های مناسب برای توسعه مبادله ها از جمله مهم ترین عوامل بوده است.
۳-۴- عوامل واگرا ساز
روابط دو کشور با فراز و نشیب های متعددی در طول سه دهه اخیر همراه بوده و در مقطع کنونی نیز در شرایط مساعدی قرار ندارد. چنانچه برای نمونه هم زبانی بخشی از مردم ایران به دلیل برخی تنشها میان دو کشور، نقش منفی آمریکا و اسرائیل و نیز جریان های تجزیه طلب در ایران، به جای تاثیر گذاری مثبت در روابط دو کشور، نقش منفی ایفا کرده است (کولایی، ۱۳۸۹ : ص ۸۷).
۳-۴-۱- دریای خزر
مسئله تقسیم دریای خزر و تعیین رژیم حقوقی آن از مهم ترین عناصر تاثیر گذار در تعیین روابط دو کشور است. موضوع حقوقی دریای خزر یک مسئله حقوقی است، ولی از نظر تامین منافع ملی و افکار عمومی دو کشور، به ویژه ایران که مناطقی از شمال کشور را در قرن های گذشته از دست داده حساسیت خاصی داد. بنابر دیدگاه ایران رژیم حقوقی خزر باید با توجه به قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ سهم مشاع ایران تعیین شود و اگر کشورهای ساحلی اصرار بر تقسیم دریا داشته باشند، حداقل سهم ایران، ۲۰ درصد در سطح منابع آبی و همچنین بستر دریا خواهد بود. در مقابل دیدگاه جمهوری آذربایجان به طور کامل متفاوت است. از دیدگاه این کشور، سطح خزر می تواند به صورت مشاع مورد بهره برداری مشترک کشور های ساحلی قرار گیرد، اما بستر دریا باید بر اساس طول خط ساحلی کشورها تقسیم شود)عباسی، ۱۳۸۸ : ص۱۲ ). نکته این است که حرکت به سوی یک راه حل بینابینی مبتنی بر واقعیت های موجود منطقه، تنها راه حل اساسی برای حل این مشکل است. تا کنون ایران به دلایل ژئوپلتیکی و برخورداری از مرز مشترک با جمهوری های آذربایجان بیشترین اختلاف و تنش را در مورد رژیم حقوقی دریای خزربا این کشور داشته است. ایران ابتدا از اصل مشترک مشاع بودن دریای خزر حمایت و پس از مخالفت سایر کشور های ساحلی بر اصل تقسیم برابر این دریا تاکید کرد. این در حالی است که جمهوری آذربایجان خواستار تقسیم دریای خزر به بخش های ملی تحت حاکمیت کامل دولتهای ساحلی است. به کار گیری این دو دیدگاه مخالف نسبت به رژیم حقوقی دریای خزر از سوی ایران و جمهوری آذربایجان سبب تلاقی منافع و دیدگاه های آنها در حوزه خزر را فراهم کرده و این مسئله یکی از عوامل تاثیر گذار بر کیفیت روابط ایران و جمهوری آذربایجان در سالهای اخیر بوده است (امیری ، ۱۳۸۶ : ص ۱۶۵).
۳-۴-۲- قره باغ
یکی از پایدارترین درگیری های اتحاد شوروی، بحران ناگرنو قره باغ است. در سال ۱۹۹۸ زمانی که نهاد مقننه این منطقه، قطعنامه ای برای پیوستن به ارمنستان به تصویب رساند مناقشه قره باغ اوج گرفت. این منطقه از نظر قانونی در چارچوب مرزهای آذربایجان قرار دارد و اما بیشتر ساکنان آن را قوم ارمنی تشکیل می دهند. در سالهای پایانی حیات اتحاد شوروی این منطقه توانست از جمهوری آذربایجان جدا شود و در نهایت خشونت هایی به وجو آمد که صدها هزار آواره بر جا گذاشت. زمانی که اتحاد شوروی فرو پاشید، هیات قانون گذاری قره باغ تصمیم به اعلام استقلال کامل گرفت. در سال ۱۹۹۲ جنگ تمام عیار میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان در گرفت. تا سال ۱۹۹۳ نیروهای ارمنستان نزدیک به ۲۰ % از ارضی جمهوری آذربایجان در اطراف قره باغ را اشغال کرده و صدها هزار آذری را به بیرون رانده بودند. این وضعیت تا زمان بر قراری آتش بس با میانجیگری روسیه در سال ۱۹۹۴ ادامه پیدا کرد. در حال حاضر منطقه قره باغ و مناطق اطراف آن در کنترل ارمنستان قرار دارد .(Beehner, 2005) درباره موضوع ایران در قبال این درگیری باید اظهار داشت که ایران برای جلوگیری از خونریژی و کشتار مردم مسلمان جمهوری آذربایجان و برقراری آتش بس در منطقه اقدام های میانجیگرانه ای را ابتدا آغاز کرد و بر حفظ تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان تاکید کرد. اولین گفتگوهای رودر روی نمایندگان ویژه آذربایجان ویژه جمهوری ارمنستان و جمهوری آذربایجان در مورد قره باغ در سال ۱۹۹۲ در تهران برگزار شد. از جمله اقدام های ایران ایجاد اردوگاه منطقه صابر آباد در جمهوری آذربایجان برای اسکان آوارگان بحران قره باغ در سال ۱۹۹۴ و اسکان آذربایجانی ها در اردوگاه ایشمیلی بود که بوسیله هلال احمر در سال ۱۹۹۳ بر پا شد (Beehner, 2005). اسناد همکاری بین ایران و جمهوری آذربایجان در زمینه های مختلف از جمله حمل و نقل به ویژه طرح اتصال خطوط آهن ایران – جمهوری – روسیه، انرژی، برق، سد سازی و امور گمرکی نشان داد که ایران تا چه حد دیدگاه مثبتی با جمهوری آذربایجان و از ایده حل عادلانه و مسالمت آمیز درگیری حمایت می کند. اگر چه رسانه های غرب گرای جمهوری آذربایجان در این مقطع مدعی حمایت ایران از ارمنستان بودند (موسوی، ۱۳۹۱: ص ۲۵). الهام علی اف در سال ۲۰۰۳ و در شرایطی که پدرش حیدر علی اف در بستر بیماری بود به عنوان نخست وزیر جمهوری آذربایجان منصوب شد و در انتخابات ریاست جمهوری ۱۵ اکتبر ۲۰۰۳ به عنوان رئیس جمهور آذربایجان انتخاب شد. با فوت حیدر علی اف پرونده ۱۵ ساله درگیری قره باغ به الهام علی اف واگذار شد. پس از دیداری که در سال ۲۰۰۴ الهام علی اف و رابرت کوچاریان در پراگ داشتند روند جدیدی به نام روند پراگ در مناقشه قره باغ شروع شد که به مسئله آزادی شماری از شهرهای جمهوری آذربایجان در خارج از قره باغ توجه بیشتری داشت. در این مقطع روابط ایران با دو کشور در گیر در مناقشه به ویژه آذربایجان سیر صعودی یافت. به شکلی که در سال ۲۰۰۵ نیز الهام علی اف از ایران دیدار کرد. در مجموع این دیدارها اسناد زیادی در زمینه های همکاری های فی ما بین به امضا رسید (عباسی، موسوی ، ۱۳۹۲ : ص ۷۱).
۳-۴-۳- مسائل مذهبی و سیاسی
با وجود این تحولات جمهوری آذربایجان همراه ایران را به جنگ ارمنستان با جمهوری آذربایجان و نبود اطمینان دوجانبه میان تهران و باکو، بر روابط ایران و ارمنستان تأثیر گذاشته است. از زمان پیدایش جمهوری آذربایجان به عنوان یک کشور مستقل، بدگمانی ها و اتهام زنی های فراوانی میان ایران و این کشور وجود داشته است. بیشتر این مسائل ناشی از ملاحظات مذهبی و سیاسی است. بلافاصله پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، اظهار تمایل به صدور انقلاب و ارزشهای آن به کشورهای همسایه، به یک منبع نگرانی برای کشورهای منطقه تبدیل شد. این امر به ویژه در مورد کشورهایی که دارای جمعیت بزرگی از شیعیان بودند، مصداق داشت. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، جمهوری آذربایجان به عنوان کشوری با اکثریت شیعه، بسیار نگران بود و تهران را به برانگیختن شورش در این دولت جدید متهم می کرد. پس از استقلال جمهوری آذربایجان در پی فروپاشی اتحاد شوروی، روابط ایران با جمهوری آذربایجان در مسیری پر افت و خیز افتاد. در ژوئن ۱۹۹۲ و هنگامی که ابوالفضل ایلچی بیگ، رهبر جبهه خلق آذربایجان که گرایش های ملت باورانه داشت به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، موضعی به شدت غربگرا و طرفدار آمریکا گرفت و بر ویژگی ترکی ملت جدید تأکید کرد. به نظر می رسید هدف از جهت گیری غرب گرای ایلچی بیگ، جلوگیری از نفوذ روسیه و ایران در قفقاز جنوبی بوده است. این امر برای مسکو و تهران مانند یک هشدار بود. همچنین ایلچی بیگ با تمایل های شدید ترکی خود تا آنجا پیش رفت که ازاتحاد مجدد آذربایجان شمالی و جنوبی سخن راند. مقصود از آذربایجان جنوبی، تمامی استان های آذری نشین شمال غربی ایران بود که تعداد زیادی از جمعیت ایران را تشکیل می دهند (امیری، ۱۳۸۶ : ص ۲۶۹). اگرچه موضوع قومیت عامل مهمی نیست، با این حال بر روابط دو کشور تأ ثیر گذاشته است. دو دیدگاه متفاوت از یکدیگر، در مورد هویت و ملت باوری آذری در ایران و جمهوری آذربایجان وجود دارد. جمهوری آذربایجان، همانند سایر دولتهای جدی در آسیای مرکز ی و قفقاز در فرایند ملت سازی قرار دارد. این فرایند نیازمند تأکید ذهنی و معنوی بر ویژگی ها ی قومی، زبان و فرهنگ متفاوت از دیگران است. به این ترتیب، طبیعی به نظر می رسد که مردم کشور نو استقلال جمهوری آذربایجان، به ملیت برآمده از قومیت آذری خود گرایش پیدا کنند. اقدام های مسکو در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ در زمینه ساختن تاریخ های متفاوت برای هر دسته از مردم و ایجاد جمهوری های مجزا بر اساس قومیت، اساس فرایند ملت سازی پسا شوروی در آسیای مرکزی و قفقاز قرار گرفت. در جمهوری آذربایجان این انگاره که آذریها مردمی بودند که توسط همسا یگان قدرتمندشان – امپراطوریهای ایران و روسیه – از یکدیگر جد ا شدند، به شکل گسترده ای توسط دولت و بسیاری از مقام ها و ملت باوران آذری ترویج می شود. این گروه خواهان اتحاد دوباره آذری های شمال و جنوب بوده اند. بر اساس نگرش ایرانی، اسناد تاریخی وجود آذربایجان شمالی و جنوبی را تأیید نمی کند. نام جمهوری آذربایجان از سوی مسکو به این جمهوری عضو اتحاد شوروی داده شد، درحالی که منطقه شمالی رود ارس، آران پیش از آن خوانده می شد. در عهدنامه ترکمانچای که در سال ۱۸۲۸ میان دولت قاجار و روسیه به امضا رسید، واگذاری مناطق ایروان، نخجوان، قره باغ، تالش، و آران به روسیه تصریح شده است؛ اما نامی از منطقه ای به نام آذربایجان در آن نیست.
در میان ایرانی ها، همواره حسی از ملت باوری و ایران گرایی وجود داشته است با این حال این حس ملت باوری بیش از آنکه ماهیتی سیاسی داشته باشد، دارای سرشت فرهنگی و زبانی بوده است. در سده نوزدهم و اوایل سده بیستم، ایران نیز گسترش ملت باوری احساسی به سبک اروپایی را تجربه کرد. این امر به ویژه در دوران حکومت رضا شاه پهلوی در دهه ۱۹۲۰و اوایل ۱۹۳۰ مصداق داشت. جنبه های فارس محور سیاستهای حکومت مرکزی تاکنون ادامه دارد، هرچند پس از انقلاب، تغییر جهتی به سمت اسلام و شیعه گرایی صورت گرفته است. به این ترتیب، احساس های اقلیت پرجمعیت آذری در ایران در ارتباط با هویت قومی آنها در برابر دولت، تفاوت بسیاری با آذریها ی جمهوری آذربایجان دارد. هرچند نارضایتی آذربایجانی ها از سیاستهای حکومت مرکزی ادامه دارد، اما آذریهای ایران وفاداری سیاسی و احساس هویت ملی خود نسبت به ایران را نشان داده اند.( Atai, 2006, pp. 61- 66) سقوط ایلچی بیگ در ژوئن۱۹۹۳، به ریاست جمهوری حیدر علی اف منجر شد. در دوران حکومت وی، تنش میان جمهوری آذربایجان و ایران کاهش یافت، اما روابط همچنان نامساعد باقی ماند. کنار گذاشتن ایران از کنسرسیوم بزرگی که بر ای استخراج منابع نفتی جمهوری آذربایجان شکل گرفت (تحت فشار آمریکا) و به توافق نرسیدن در مورد رژیم حقوقی دریای خزر، از جمله مواردی بود که در نامساعد ماندن روابط نقش داشت .(Sadegh-Zadeh, 2008: pp 38-39)
۳-۴-۵- روابط با اسرائیل
پس از فروپاشی شوروی، اسرائیل با سرعت جمهوری های نو استقلال آسیای مرکزی و قفقاز را به رسمیت شناخت و به برقراری روابط دیپلماتیک با این کشورها و تاسیس سفارتخانه در بیشتر این جمهوری ها اقدام کرد. در واقع از هدف های مهم این کشور از توجه همه جانبه به این کشورها، استفاده از موقعیت ها و فرصت های اقتصادی این جمهوری ها و کسب وجهه بین المللی بود. تمایل به گسترش روابط از طرف تل آویو با استقبال این جمهوری ها مواجه شد. زیرا سرمایه گذاری ها، تکنولوژی و تجربه های اقتصادی این رژیم می توانست در روند رشد و توسعه اقتصادی این کشور بسیار مفید باشد. در میان کشور های منطقه، روابط با جمهوری آذربایجان اهمیت ویژه ای برای رژیم اسرائیل دارد. زیرا هر دو ایران را تهدید علیه خود معرفی می کنند (موسوی، مولودی ، ۱۳۹۱ : ص ۲۸). تلاش ایران برای تاثیر گذاری بر اکثریت شیعه در جمهوری آذربایجان و اجرای احکام اسلامی در این کشور، حضور اقلیت یهودیات در جمهوری آذربایجان، همجواری این کشور با ایران و همچنین منابع غنی نفت و گاز جمهوری آذربایجان، سبب شده که اسرائیل توجه ویژه ای به این کشور شیعه مذهب داشته باشد. اسرائیل موضعی قاطع به نفع جمهوری آذربایجان در بحران قره باغ به کار گرفت و بنا بر برخی منابع اسرائیل و ترکیه هر دو تسلیحات و تجهیزات نظامی برای آذربایجان ارسال کرده اند (احمدی، ۱۳۸۷ : ص ۷۲). از دیگر سو، تکنولوژی و تجربه سیاسی و اقتصادی اسرائیل، حمایت نظامی از جمهوری آذربایجان در صورت تهدید از جانب ارمنستان و ایران و نیز برخورداری از حمایت آمریکا در نتیجه این تعامل ها برای جمهوری آذربایجان اهمیت ویژه ای دارد. در واقع جمهوری آذربایجان مثلث باکو – تل آویو – آنکارا را در برابر مسکو – ایروان – تهران ایجاد کرده و توانسته است موازنه خوبی را در منطقه قفقاز جنوبی ایجاد کند (چابکی ، ۱۳۸۸: ص ۸۱). از دیگر برنامه های اسرائیل مبارزه با مظاهر تمدن اسلامی و قداست زدایی از حریم اسلام و مقدسات مسلمانان است که در سالهای اخیر با همکاری و همراهی دولت آذربایجان با شدت بیشتری دنبال شده است. تخریب و تعطیلی برخی مساجد، انتشار بخش هایی از کتاب آیات شیطانی، ممنوعیت رعایت حجاب در مدارس و توهین به پیامبر اسلام در جمهوری آذربایجان است که با حمایت همه جانبه اسرائیل همراه بوده است. اسرائیل از چنین سیاست هایی هدف های مبهمی را دنبال می کند که ایجاد زمینه مساعد برای اجرای سیاست های ضد ایرانی ، مقابله پنهان با فضای ضد صهیونیستی حاکم بر کشورهای اسلامی و جلوگیری از تعمیق آموزه های اسلامی در بین مردم جمهوری آذربایجان از مهم ترین آنهاست (گلی ، ۱۳۸۹ : ص ۶۳). ایهود باراک در سال ۲۰۰۰ در سفر به منطقه قفقاز، خواستار استقرار پایگاه شنود در حاشیه مرز ایران و جمهوری آذربایجان شد و در سال ۲۰۰۳ دومین پایگاه اطلاعاتی اسرائیل در منطقه جنوبی این کشور با نصب دستگاه های شنود با هدف جمع آوری اخبار از ایران تاسیس شد. افزون بر این اسرائیل با زیر نظر داشتن کلیه فعالیت های ایران در نزدیکی مرزهای آن با منطقه قفقاز و استفاده از مرزهی منطقه در تقابل با زیر نظر داشتن احتمالی نظلمی با ایران، فضای بازی سیاست خارجی ایران را محدود کرده است (موسوی و توتی، ۱۳۹۱ : ص ۷۲).
سقوط اتحاد شوروی سبب شد مشکلاتی در مرزهای شمالی ایران به وجود آید، در این زمان، ایران که قبل از فروپاشی اتحاد شوروی تنها با یک کشور یک پارچه مواجه بود، پس از فروپاشی با قومیت ها و اقوام متعددی در مرزهای شمالی خود رو به رو شد. این امر مشکلاتی را هر چند در کوتاه مدت به وجود آورد که برخی از این مشکلات هم چنان پا بر جا هستند. تشکیل جمهوری آذربایجان در شمال رود ارس با حکومتی ملی گرا و غیر دینی یکی از این مسائل برای ایران بوده است. در مجموع ایران ترجیح می دهد که حکومتی متمایل به روسیه در جمهوری آذربایجان رو کارآید تا آنکه حکومت این کشور به ترکیه یا آمریکا نزدیک باشد. ایران خواستار استقلال جمهوری آذربایجان است و از سوی دیگر از قدرت گرفتن آن و وابسته شدن به غرب نگران است، از این رو، ایران تلاش می کند تا جمهوری آذربایجان به نوعی وابستگی خود را به کشور های منطقه حفظ کند (حیدری، ۱۳۸۲ : ص ۱۲۶). جمهوری آذربایجان با فروپاشی شوروی و به دست آوردن استقلال دوباره در سال ۱۹۹۱ به دلیل تهدید های بالقوه ای که از طرف روسیه، ایران و ارمنستان احساس می کرد سیاست خارجی خود را در جهت نزدیکی بیشتر به کشورهای اروپایی، ایالات متحده، ترکیه و اسرائیل قرار داد و در حقیقت برای تضمین امنیت خود به روابط فرا منطقه¬ای روی آورد. در همین راستا همکاری با ناتو در دستور کار ناتو قرار گرفت. به شکلی که مقام های این کشور آشکارا از تمایل جمهوری آذربایجان برای عضویت در ناتو و میزبانی از پایگاه های نظامی این سازمان در خاک این کشور سخن می گفتند. در اوایل سال ۱۹۹۷ دبیر کل ناتو دیداری رسمی از جمهوری آذربایجان داشت و با رئیس جمهور و مقامات عالی رتبه این کشور دیدار کرد. این رویداد را می توان آغاز روابط ناتو و جمهوری آذربایجان دانست. همچنین دبیر کل ناتو در سالهای ۱۹۹۸ ، ۲۰۰۰ در سال ۲۰۰۱ دو بار از جمهوری آذربایجان بازدید کرد (امیراحمدیان، ۱۳۸۲ : ص ۱۲۱).
۳-۵- تاثیر روابط جمهوری آذربایجان با دیگر قدرت ها بر روابط با ایران
روابط ناتو و جمهوری آذربایجان پس از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر رو به گسترش نهاد و همکاری های نظامی دو طرف وارد مرحله امنیتی شد. فرستادن نیروهای نظامی جمهوری آذربایجان به افغانستان، برگزاری مانور های نظامی مشترک با آمریکا در دریای خزر، پیشنهاد جمهوری آذربایجان به ناتو برای تاسیس پایگاه نظامی در خاک این کشور، استقرار بخشی از نیروهای آمریکایی در خاک جمهوری آذربایجان و کمک های مالی واشنگتن به باکو در جهت بازسازی زیرساخت های نظامی، بخشی از این همکاری ها است (موسوی، مولودی، ۱۳۹۱ : ص ۳۲). در واقع جمهوری آذربایجان از گسترش روابط با ناتو و آمریکا دو هدف را دنبال می کند، نخست باز پسگیری اراضی اشغال شده از ارمنستان از راه کسب حمایت های سیاسی و نظامی اعضای ناتو و دیگری برخورداری از حمایت ناتو در صورت بروز تهدیدهای نظامی احتمالی از سوی روسیه، ارمنستان و ایران . البته نباید فراموش کرد که ناتو و در راس آنها امریکا بیشتر به دنبال بهره برداری از منابع انرژی خزر، جلو گیری از به قدرت رسیدن بنیاد گرایان اسلامی در آسیای مرکزی و قفقاز و جلو گیری از نفوذ ایران و روسیه در این مناطق است. در حالی که هدف اصلی جمهوری آذربایجان از این روابط فراهم کردن شرایط بین المللی و کسب حمایت سیاسی و نظامی ناتو جهت باز پس گیری اراضی اشغالی خود از ارمنستان است. سرمایه گذاری ۷۳ میلیاردی شرکت های آمریکایی در جمهوری آذربایجان، به ویژه در زمینه نفت و گاز و نیز تلاش برای حضور در خزر و جلو گیری عبور خط لوله نفت از ایران، از دیگر علل تمایل آمریکا به حضور در جمهوری آذربایجان است (صمدلی، ۱۳۷۹ : ص ۶۴). جمهوری آذربایجان از راه گسترش روابط خود با آمریکا و ترکیه در زمینه خرید شناورهای مختلف، تجهیزات رادار و جمع آوری اطلاعات و آموزش نیروهای خود در آمریکا و ترکیه اقدام به افزایش توانمندی های نظامی خود در دریای خزر کرده است. براساس اخبار خبرنگاری رسمی جمهوری آذربایجان، آذرنیوز مسولیت اصلی آموزش های نیروهای مخصوص برای حمایت از مناطق نفتی این کشور در دریای خزر بر عهده نیروهای آمریکایی است. هدف از این آموزش ها توسعه فنون برای حمایت از عملیات های اکتشاف و استخراج نفت در مناطق نفتی جمهوری آذربایجان و آمریکا برای آماده شدن این نیروها در زمان اضطراری است (www.Asmennews.net).
ایران نیز با تقویت پایگاه های دریایی و هوایی در شمال کشور مانند پایگاه های انزلی، بابلسر و نوشهر و همچنین با به کار گیری جدید و دو منظوره که هم قادر به جابه جایی نیرو بوده و هم می تواند در زمان های اضطراری وارد جنگ شوند، ظرفیت نظامی خود را در حوزه خزر افزایش داده است. البته ایران مسابقه همه جانبه تسلیحاتی را غیر عملی و غیر لازم می بیند. بنابر این حد و میزان حضور نظامی ایران در سقف دفاع از تمامیت ارضی و حاکمیتی ایران در خزر است و به همین دلیل ضمن دفاع از نظریه محدود سازی در خزر، از نظر روسیه در مورد تشکیل نیروهای واکنش سریع حمایت می کند و هم زمان از راه پیمان تعرض نکردن با جمهوری آذربایجان که دو کشور را متعهد می کند تا اجازه ندهند از خاک خود علیه کشور دیگر عملیات نظامی انجام شود، تلاش می کند سطح احتمالی درگیری را در خزر کاهش دهد همچنین جمهوری آذربایجان با موقعیت جفرافیایی و راهبردی خود که در منطقه قفقاز دارد، می تواند با همکاری آمریکا و پیمان ناتو، تهدید هایی برای ایران از سوی شمال به وجود آورد. این تهدید ها را می توان به شرح زیر ارزیابی کرد:
جمهوری آذربایجان با دادن تسهیلات و امکانات و پایگاه های نظامی می توان دسترسی نیروهای متخاصم را از سوی دریا و زمین به ایران تسهیل می کند.
روسها نیز علاقمند به روابط با جمهوری آذربایجان هستند. زیرا بر این باور هستند که توانایی های آنها از راه جمهوری آذربایجان برای تامین ثبات در قفقاز جنوبی افزایش می یابد (Smith, 2003). اگر چه منابع نفت و گاز دارد، اما به شدت به سوی منابع هیدروکربنی در حیات خلوت خود جلب شده است. بنا بر همین دلیل ، روسیه علاقمند است که غرب را از منطقه و آنچه آن را به عنوان منطقه انحصاری منافع خود می بیند، دور سازد.
۳-۶- جمع بندی فصل
هرچند روابط ایران و جمهوری آذربایجان در سالهای اخیر با فراز و نشیب های فراوانی روبه رو بوده است؛ اما وجود موانع و چالشهای بسیار در روابط دو کشور سبب شده که حجم تعامل های دو کشور همواره در سطح پایینی قرار داشته باشد. بیشتر اختلاف های دو کشور به ماهیت نظام های سیاسی و نیز رقابت آنها در چارچوب دسته بندی های منطقهای و بین المللی بر می گردد. شکل گیری نظام سیاسی جمهوری آذربایجان بر اساس جدایی دین از سیاست با الگوی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر پیوند دین و سیاست همخوانی ندارد. این در حالی است که تهران از ابتدا قصد داشت تا روابط با جمهوری آذربایجان را با توجه به حضور اکثریت شیعه در این کشور با محوریت مسایل فرهنگی و به ویژه مذهبی دنبال کند. گاهی زمان ها برخی عناصر که به صورت بالقوه فرصت ساز هستند کارکردی معکوس پیدا می کنند و به عوامل و پارامترهای تهدید زا تبدیل می شوند. برای نمونه عامل نزدیکی جغرافیایی که به صورت بالقوه می تواند مسیر توسعه روابط دوبازیگر را تسهیل کند، در صورت نبود عوامل مکمل می تواند به منبعی برای سیاست های مداخله جویانه تبدیل شود. بیشتر عواملی که به عنوان همگرایی درروابط ایران و جمهوری آذربایجان گفته شد از جمله نزدیکی جغرافیایی و داشتن میراث فرهنگی و تاریخی مشترک عوامل بالقوه ای برای همگرایی هستند. به ویژه این که از نظر مذهبی و زبانی نیز مردم دو کشور به طور کامل با هم نزدیک هستند. اما پاره ای از عوامل هستند که به صورت ذاتی تهدیدی برای توسعه روابط هستند و بر خلاف عوامل بالقوه به طور معمول ماهیت آنها به آسانی تغییر نمی کند. برای نمونه اختلاف بر سر میزان سهم هر یک از دو کشور در دریای خزر از آنجایی که تابع قواعد بازی با حاصل جمع صفر بوده و تعارض منافع دو کشور را دنبال دارد، منبع بالفعل چالش روابط ایران و جمهوری آذربایجان خواهد بود.
فصل چهارم:
قدرتهای منطقهای در منطقه قفقازجنوبی
۴-۱-ترکیه
۴-۱-۱- طرح بحث

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...