۲-۱-۴ – اقسام گناه
گناهان در یک تقسیم بندی به صغیره و کبیره تقسیم می شوند و می توان آن را به بدنی و غیر بدنی نیز تقسیم کرد.البته هر نافرمانی و گناهی که در مقابل فردی بزرگ صورت گیرد، بزرگ است؛یعنی،گناه(اگرچه کوچک باشد)چون نافرمانی ازخداوند محسوب می شود،بزرگ است.لیکن منافات ندارد برخی از گناهان نسبت به بعضی دیگر بزرگ و کوچک باشند.
خداونددر یک جا ازقول گناهکاران بیان می دارد:«…وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَـٰذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَهً وَلَا کَبِیرَهً إِلَّا أَحْصَاهَا…[۳۸]».
روایات بسیاری نیز این تقسیم بندی را بیان داشته اند.امـام صـادق (ع)دربـاره قـول خداى عزوجل«إِن تَجْتَنِبُواکَبَائِرَمَاتُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْعَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلًا کَرِیمًا[۳۹]»فرمود:«گنـاهان کبیره آنهائیست که خداى عزوجل دوزخ را براى آنها واجب ساخته است»(کلینی ،۱۳۶۵،۲: ۲۷۶).
گناهان بدنی وجسمی،گناهـانی هستندکه انسان با یکی ازاعضای بدن آن را انجام می دهـد؛
مثل: غیبت،زنا،دزدی،فحاشی و….گناهان غیر بدنی آنهایی هستند که آدمی دردل وضمیرخود آنها راانجاممی دهد؛مثل: حسد، کینه، بخل و… .
در این که چه گناهانی جزو گناهان کبیره است، روایاتی بسیار روشنی در این مورد آمده است که گناهان کبیره رامشخصاًذکرمی کند؛البته بعضی ازروایات تعدادی ازگناهان را و روایات دیگر تعداد دیگری را ذکر کرده است.
در روایتی ازامام صادق (ع)آمده است که حضرت فرمود:«آنهادرکتاب علی ـ علیه السّلام ـ هفت تا است (کلینی، ۱۳۶۵، ۲: ۲۷۷).لذا از این جا، مشـخص می شود،صـحت آن چه به ابن عباس نسبت می دهند که فرموده،گناهان کبیره به هفتصد نزدیک تر است تابه هفت؛ زیراگناهانی که که در کتاب وسنت معتبر وعده ی صریح یاضمنی عذاب برآن داده شده،بسیاراست واگر به طورتفصیل و جداگانه جمع آوری شود ازهفتصد هم می گذرد(دستغیب ،۱۳۸۸ج،۲: ۲۷۰).
*بخش دوم؛تاثیر گناه برعمل انسان براساس دیدگاه دستغیب
۲-۲-۱-گناه وآثارآن
دستغیب درمقدمه ی کتاب گناهان کبیره خود ابتدا آثارنیک تقوی را ازآیات واخباروخطبه ی نهج البلاغه برمی شمردوپس ازمتوجه ساختن خواننده به اهمیت تقوا، بیان می کند که تقوادارای مراتب متعددومختلفی است که نخستین مرتبه ی آن،ترک گناهان وانجام واجبات است واین مرتبه ی نخستین تقوا دارای دوجهت است:اول اکتساب طاعات وامتثال اوامر الهی وجهت دوم، دوری کردن از محرمات وترک نواهی پروردگار است؛ یعنی، از چیزهایی که بجا آوردنش موجب خشم وسخط اوست خودداری نمایدودر ادامه آن می فرماید: «کسی که طالب سعادت ومقام شامخ تقوی است،باید که جهت دوم تقوی را که پرهیز از محرمات وگناهان است، بیشتر اهمیت دهد.زیرا،اگرازمحرمات پرهیزکرد عمل خویش به هرکمی وکوچکی که باشد،پذیرفته واورا به خداوند نزدیک می گرداند(دستغیب،۱۳۸۸ج،۱: ۱۴-۱۳).
عبادت حقیقی ترک گناه است واصل دین پرهیز از گناه است.ازگناه بپرهیزتا عابدترین وبا تقوا ترین مردم شوی واهتمام به عمل به تقوی داشته باش واز جزآن بپرهیز. به درستی که عملی که پذیرفته شود، کم نیست[۴۰]؛یعنی،اگراز گناه دوری کردی، عملت هرچند کم باشد،قبول است وعملی هم که قبول شد،از این نظر که پذیرفته شده ی رب العالمین است کم وکوچک نیست.بنابراین اهل ایمان بایدخیلی بترسندوزیاد مواظب خود باشندتا کارخیری که ازآنهاسرمی زندآنها رابه درجـات عـالی ومقـام قرب وجوارآل محمد علیهم السلام برسانـد. مبادا به واسـطه بجا آوردن گناهی،باطل وضایع شود.زهی خسران وزیانکاری که انسان به دست خویش سرمایه اش راهدر دهد»(دستغیب،۱۳۸۸ج،۱: ۱۶).
«بایددانست بلاهایى که به گنهکاران مىرسدپاداش گناهانشان نیست،زیراعالم جزاء،پس ازمرگ است و به عبارت دیگر،دنیا تنها محل کشت و عمل است و آخرت،محل برداشت نتیجه و پاداش اعمال است و آنچه در دنیا به گنهکار مىرسد، آثار وضعى دنیوى اعمال است که گنهکار در همین دنیا به نکبت و آثار زشت کردارهاى ناروایش مبتلا مىشود؛مثلًا، شخص شرابخوار، عقوبت و جزاى این کارزشتش درآخرت است ودرهمین دنیاهم به نکبتهاى شرابخوارى که ازآن جمله است ؛ زیان هاى جسمى ونکبت فسادهایى که در عالم مستى از او سر مىزند، به او خواهد رسید» . خداوندمی فرماید:«وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیر[۴۱]ٍ»؛ یعنی، بسیارى ازآثاروضعى گناهان رادردنیا از بندگانش دورمىداردوبه واسطه ی صدقه ،صله ی رحم ،دعاى مؤمن و توبه از آثارش درمىگذردو معلوم مىشود،مراد از عفو از بسیارى از گناهان در این آیه، عفو ازآثار وضعى دنیوى است، نه درعالم جزاء،زیراعفو از گناهان در آخرت ویژه ی اهل ایمان است؛یعنى، کسانى که با ایمان از دنیا رفتهاند،ولى عفو از آثار دنیوى گناه شامل حال غیر مؤمن هم مىشود؛ یعنى، به سبب صدقه و صله ی رحم،کافر هم ممکن است، از آثار گناه در دنیا برهد (دستغیب، ۱۳۸۹ب :۲۱۹-۲۲۰).دراینجا به پاره ای ازآثار گناه از منظر دستغیب اشاره می کنیم :
۲-۲-۱-۱-گناه اعمال نیک را هدر می دهد
پاره ای از گناهان کبیره باطل کننده ی اعمال صالحه است. لذا پرهیز از گناه، مهمتر از اعمال صالحه است.امام صادق (ع)می فرماید: سعی وکوشش کنید در بجا آوردن اعمال صالحه واگرعمـل صا لح انجام نمی دهید،پس معصیت نکنید.هرآینه کسی که بنا می کند وخراب نمی کند، بنایش بالا می رودهرچند کم باشدوکسی که بنا می کندوخراب می کندبنایی ندارد[۴۲](دستغیب، ۱۳۸۸ج ،۱ : ۱۴).
«درروزقیامت اقوامی هستند که باداشتن حسناتی مانندکوه های مکه،امرمی شود،ایشان را به آتش ببرند؛گفتند:یارسول الله(ص)آیانمازگزار بوده اند؟فرمود: آری نماز می خواندندوروزه می گرفتند وپاره ای از شب را به عبادت مشغول بودند،لکن هرگاه براینان چیزی از دنیا پیدا می شد،خود را برآن می افکندند؛یعنی رعایت جهت حلال وحرام رانمی کردند[۴۳].ونیزپیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:خـدای را ملکی است که هرشب بر بیت المقـدس ندادر می دهد:هرکس حرامی بخورد خـدا هیچ عملی راازاونمی پذیردنه واجب ونه مستحب[۴۴](دستغیب، ۱۳۸۸ج،۱ : ۱۵).
۲-۲-۱-۲-گناه مانع استجابت دعاست
روزی گذار موسی علیه السلام به مردی از اصحابش که درحال سجده بود، افتاد.هنگامی که بازمی گشت،بازهمان شخص رادرحال سجده دید،فرمود:اگر حاجتت به دست من بود،هرآینه برآورده می کردم.خداوند به او وحی فرمود: که اگر آن قدر برای من سجده کندکه گردنش خردشـود،از اونمی پذیرم تا اینکه ازآن چه که ناخوشایند من است،روی گرداندو به آن چه مطلوب من است روی آورد[۴۵]؛یعنی،ازگناه پرهیزکندوعبادات رابجای آوردوگرنه گناه جلوی استجابت دعارامی گیرد(دستغیب، ۱۳۸۸ج،۱ : ۱۶).
۲-۲-۱-۳ – فردا ی قیامت بجای اشک خون می گریند
«پیغمبراکرم(ص) دروصایای خودبه ابن مسعود می فرماید: گناه راکوچک مشماروازگناهان کبیره بپرهیز، چـون روزقـیامت وقتی بنده به گناهش می نگرد،ازچشما نش چـرک وخـون بیـرون می آید.خداونـد می فرماید: قیامت روزی است که هرکس وقتی عمل نیک وبد خود رانزد خودش حاضرمی یابد،آرزومی کندکه میان اووگناهانش مسافتی دور بود[۴۶]وازرسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم نیزروایت شده که بنده ای برای یک گناه ازگناهانش یکصد سال نگاه داشته می شود[۴۷](دستغیب، ۱۳۸۸ج،۱ : ۲۰).
۲-۲-۱-۴-گناه زیاد، ایمان را ازبین می برد
«گناهان زیاد وتأخیر در توبه ،نورایمان را ازقلب بیرون می بردوانسان گناهکار مبتلا به ظلمت شک وتردید،بلکه انکارمی گرددوباهمین حال نیزمی میرد.مثل کسی که سم خورده وبه قدری آن سم اثر کرده که قبل از رسیدن طبیب هلاک می گردد،چرا که طبیب با انسان مرده نمی تواند کاری بکند . خداونددرسوره مبارکه روم می فرماید:«عاقبت کسانی که بد کردندومرتکب گناه شدند این است که تکذیب وانکارآیات ما نموده وبه آنها استهزاء نمایند[۴۸]»(دستغیب، ۱۳۸۸ج،۱ : ۲۰).
بنابراین اگر کسی بی ایمان ازدنیا برود،هرچنداز اول عمرتا آخرعمرکارنیک ازاوسرزده باشد فایده ای ندارد،برای اینکه بی ایمان مردن، کارهای نیک را ضایع می کند.اگر کسی بگوید، مگرنه این است که قرآن می فرماید:«فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره»(زلزله/۷)اگرکسی هم وزن ذره ای نیکی کرد،پاداشش رامی بیند؛جواب این است که این شخصی که کافرمرده، به دست خودش عملش را ازبین برده، چون با کفربه خدا،باقی ماندن اجرورفتن به بهشت محال است .لذاخدای تعالی درهمین دنیا تلافی نیکی هایش را می کند؛یعنی، ممکن است آسان جان دهد یا مریض نشودیا اگرشد، زود خوب شود وضزر مادی به اونرسد وغیره.
نص قرآن مجید است که :«وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَهِ حَبِطَتْ أَعْمَا لُهُم هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ[۴۹]»(دستغیب، ۱۳۹۰ب: ۱۴۶-۱۴۷).
۲-۲-۱-۵-گناه،دل را سیاه می کند
حضرت باقر(ع)می فرماید:نیست، بنده ای مگراین که در قلبش نقطه سفیدی است. هرگاه گناهی کند،نقطه سیاهی ازآن سفیدی بیرون می آید.اگر توبه کند،آن سیاهی برطرف می شودواگر در گناه فرورود وادامه دهد، سیاهی قلب زیاد می شودتا اینکه تمام سفیدی قلب رامی گیرد.هرگاه چنین شد،صاحب چنین قلبی هیچ وقت رجوع به خیرنخواهد کرد.این است معنی فرمایش پروردگارعالم که می فرماید:«نه چنین است،بلکه غلبه کرده وبردل های ایشان زنگ هانهاده،آنچه راکه انجام داده اند[۵۰]»
(دستغیب، ۱۳۸۸ج، ۱ : ۲۱).
۲-۲-۱-۶ – موعظه را بی اثر می کند
دل انسان گناهکاربه سبب ظلمت گناه زنگ می زندوتاریک می شود.لذاجهت دیدن ومعرفت حق برایش پوشیده می گرددوراه خیروقبول کردن نصیحت بردلش مسدودمی شود.حضرت صادق (ع) می فرماید:«کسی که اراده گناهی کرد،پس آن رابجانیاورد؛به درستی که بنده ای گناهی می کندو خدااورامی بیند،می فرمایدبه عزت وجلال خودم سوگند،پس ازاین توراهرگزنمی آمرزم[۵۱]؛یعنی،به سبب این گناه ازالطاف حق محروم می گرددوموفق به توبه نمی شودوآمرزیده نمی گردد».علامه مجلسی رحمه الله درشرح این حدیث می فرماید:«دراین فرمایش امام علیه السلام امر به ترسیدن ازتمام گناهان است زیرا هرگناهی محتمل است ازاین قسم ها باشد»(دستغیب، ۱۳۸۸ج، ۱ : ۲۲-۲۱).
۲-۲-۲-تقسیم گناه به صغیره وکبیره
دستغیب گناه رابه دوقسم تقسیم می کند:۱.کبیره؛ ۲.صغیره ودراین رابطه می فرماید :«اگر کسی از گناهان کبیره پرهیز نماید، گناهان صغیره اش مورد مواخذه نخواهد بودوخدای تعالی به فضلش آنهارامی آمرزد»(دستغیب،۱۳۸۸ج،۱: ۱۷).خداونددر سوره نساءمی فرماید:«اگرازگناهان بزرگی که نهی کرده شده اید،دوری کنید،گناهان شمارادرگذریم واجتنابتان رااز گناهان کبیره کفاره گناهان صغیره قراردهیم وشمارادرجای بزرگ وشریفی که بهشت است درآوریم[۵۲]».
بنابراین اگراز کسی گناه کبیره سرزندوتوبه ننماید،فاسق است ونمی توان درنماز به او اقتدا کردو شهادتش نیزپذیرفته نمی شودوپس ازمرگ هم مستحق عقوبت می گردد؛مگراین که فضل الهی شامل حالش شودکه شفاعت محمدوآل محمدازآن جمله است.چنان که خودپیامبر(ص)می فرماید:«که شفاعتم رابرای صاحبان گناهان کبیره ازامتم ذخیره کرده ام[۵۳]»ونیزمی فرماید«:شفاعت من برای صاحبان گناهان کبیره ازامتم می باشد،امانیکوکاران؛یعنی،ترک کنندگان کبائر،برایشان راه مؤاخذه نیست[۵۴]».
(دستغیب ، ۱۳۸۸ج، ۱ :۱۷- ۱۸).
۲-۲-۳- معیارگناه صغیره و کبیره
دستغیب دررابطه ی بامعنای گناه کبیره،مرادازآن ،معیارصغیره وکبیره به اقوال مختلف علما دراین باره اشاره می کند.سپس قول جامع در این مساله، فرمایش مرحوم سید[۵۵] در عروه الوثقی راکه موافق باتحقیق وتصویب نوع علماءاعلام ومراجع تقلید است،مطرح می کندکه ایشان برای تعیین گناه کبیره چهار شیوه را بیان می نماید.
۲-۲-۳-۱- هر گناهی که در قرآن وحدیث بر کبیره بودن آن تصریح شده باشد، گناه کبیره است که این قسم متجاوز از چهل گناه است که در اخبار اهلبیت (ع) به آن تصریح شده است.
۲-۲-۳-۲– هر معصیتی که درقرآن مجید یا سنت معتبر وعده آتش برارتکاب آن به طورصریح رسیده باشد.[۵۶]یا اینکه ضمناً باشد.مثل: فرمایش پیغمبر(ص)که می فرماید :« من ترک الصلوه متعمدا فقد برئت منه مله الاسلام[۵۷]»که وعده عـذاب دراین روایت به کنایه است،نه به صراحت ودلیـل این مطلب روایات کثیره ای است که حضرت باقروحضرت صادق علیهما السلام فرموده اند:«گناه کبیره هر گناهی است که خدای تعا لی وعده آتش برآن داده باشد[۵۸]».
۲-۲-۳-۳– هر گناهی که در قرآن یا سنت معتبراز گناهی که کبیره بودنش مسلم است، بزرگتر شمرده شود،آن هم کبیره است؛بعنوان مثال،قتل نفس ازجمله گناهانی است که کبیره بودنش به دو طریق گذشته ثابت گردیده است ودرحدیث صحصح ابن محبوب به کبیره بودنش تصریح شده ونیز، اگردرقرآن مجید یا سنّتی که معتبر است، تصریح شودکه فلان گناه ازقتل نفس بزرگتر است،آن گناه هم کبیره می شود؛مانند فتنه کردن که خداونددرقرآن مجید آن را از قتل بزرگترمی داند؛«وَالْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ[۵۹]»..بنابراین به طوریقین،فتنه هم ازگناهان کبیره است(دستغیب،۱۳۸۸ج،۱ :۳۱-۳۲).
۲-۳-۳-۴- هرگناهی که نزد متدینین ومتشرعین بزرگ شمرده شود؛به طوری که یقین حاصل شودکه بزرگی آن به زمان معصوم(ع) برمیگردد،مانند:نجس نمودن مسجدازروی علم وعمد وبه قصد هتک حرمت خانه خدا،پرتاب کردن وانداختن قرآن مجیدبه قصد هتک آن و…( دستغیب، ۱۳۸۸ج ،۱: ۳۳) .
«خلاصه ازمجموع نصوص کثیره خصوصاًصحیفه عبدالعظیم[۶۰](ع)مشخص می شودهر گناهی که درقرآن مجید یا سنت معتبرازرسول خدا(ص)یا ائمه (ع)وعده آتش برآن گناه داده شده، کبیره است؛خواه صریحاًوبدون واسطه ماننددرآتش بودن تارک الصلوه[۶۱]یاباواسطه مثل اینکه گفته شود،تارک الصلوه مشرک است و مشرک هم در آتش جهنم است[۶۲] وهمچنین خواه وعده صریح آتش برعمل به آن[۶۳] یاوعده ضمنی به آن داده شود.مانند فرمایش پیغمبر اکرم(ص): کسی که نمازرا عمداًترک کند، ازپناه خداورسولش بیرون است[۶۴] که مشخص است،این جمله کنایه ازعذاب وهلاکت همیشگی تارک الصلوه می باشد.چنانکه عبدالعظیم در صحیفه خودهمین حدیث راشاهد بر کبیره بودن ترک نماز قرارداده است»( دستغیب، ۱۳۸۸ج، ۲: ۲۷۱).
۲-۲-۴-عوامل تبدیل صغیره به کبیره
دستغیب پس ازبیان معیار کبیره وصغیره چند موردراازعوامل تبدیل صغیره به کبیره می داند از آن جمله است:
۲-۲-۴-۱- تکرار گناه
ابتلابه تکرارصغیره موجب کبیره شدن آن می شود،چون تبدیل گناه صغیره به کبیره دراثرتکرارو اصرار برآن مسلم وقطعی است(دستغیب، ۱۳۸۸ج، ۱ : ۳۵).
ایشان به روایتی اشاره می نماید که حضرت صادق (ع)در آن می فرماید: «گناه صغیرهاى که بر آن اصرار شود، دیگر صغیره نیست؛ بلکه کبیره است. همانطور گناه کبیرهاى که از آن پشیمانى حاصل شودوعزم برترک آن داشته باشد،دیگرکبیره نیست؛یعنى،عقاب وعذاب ازآن ساقط مىشود[۶۵]». ابو بصیر به نقل از حضرت صادق مىفرماید: «به خدا قسم که خداوند چیزى را ازعبادت و طاعت بنده نمىپذیرد،درحالىکه آن بنده، بر چیزى از گناهان مصرباشد[۶۶]» که دلالت این دو حدیث بر کبیره بودن اصرار،کاملا مشخص است،زیرا گناه صغیرهاى که به واسطه ترک کبائروانجام واجبات، آمرزیده شده است[۶۷]، چگونه مانع پذیرفته شدن طاعات وعبادات مىگردد؟ پس معلوم مىشود،اصرار بر گناه، خود کبیره است که سبب پذیرفته نشدن سایر عبادات است» (دستغیب، ۱۳۸۸ج، ۲ :۲۵۹-۲۵۸).
[سه شنبه 1401-04-14] [ 04:20:00 ب.ظ ]
|