کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



عمل خلاف قابل انتساب به عامل رفتار باید منجر به ورود خسارت (اعم از مادی یا معنوی) به شخص شده باشد.[۱۹۰] بعبارتی ورود خسارت می بایست مسلم[۱۹۱] باشد. به صرف احتمال ورود ضرر نمی توان مطالبه خسارت نمود. بنابراین حمایت دیپلماتیک نباید مسبوق بر نقض تعهد باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

حمایت دیپلماتیک پیشگیرانه اساساً قابل اعمال نیست. بدین لحاظ باید بدواً تعهدی نقض و منجر به ورود خسارت به شخص گردد تا دولت متبوع شخص متضرر بتواند به اعمال حمایت دیپلماتیک بپردازد. هرچند به زغم عده ای از علمای حقوق نیز در موارد استثنایی به استناد نقض تعهدی که ممکن است قریب الوقوع باشد می توان به حمایت دیپلماتیک از شخص مبادرت نمود که بنظر می رسد این آموزه بر فرض پذیرش در خصوص اشخاص حقوقی قابل تصور نمی باشد.
مبحث دوم- طرفین اختلاف در آیین حمایت دیپلماتیک
بند اول- خواهان[۱۹۲]
نظر به اینکه ساز و کار حمایت دیپلماتیک متعاقب ورود خسارت به شخص (اعم از حقوقی یا حقیقی) فعال شده در جهت جبران خسارات وارده به شخص متضرر، معمول می گردد، این سؤال را مطرح می سازد که اساساً خواهان اختلاف در آیین حمایت دیپلماتیک چه کسی است؟ آیا شخص متضرر خود راساً می تواند خواهان یک اختلاف در آیین حمایت دیپلماتیک قرار گیرد یا نه؟
همانطور که قبلاً نیز اشاره گردید، طرفین یک اختلاف بین المللی باید دو عنصر، دو تابع یا دو موضوع حقوق بین الملل باشند. یعنی موضوعاتی که بتوانند در چهارچوب حقوق بین الملل طرف حق و تکلیف قرار گیرند.
اشخاص حقوقی مورد بحث، هرچند دارای شخصیت حقوقی در چهارچوب حقوق داخلی دولتهایی که تأسیس می گردند می باشند، اما بلحاظ اینکه ذاتاً پدیده ای خارج از دولتها نبوده، و دارای شخصیت حقوقی مستقل از اعضای مؤسس خود نمی باشند (حداقل اینکه بطور کامل مستقل نمی باشند). بنابراین اصولاً فاقد صلاحیت و شخصیت حقوقی بین المللی نام جهت استیفای حقوق خود می باشند،[۱۹۳] بدین لحاظ نی توانند در سطح بین الملل موضوع حقوق و تکالیف قرار گیرند.
بعبارت دیگر، اساساً فاقد اهلیت و صلاحیت لازم جهت پیگیری ادعا و احیاناً اقامه دعوی بعنوان مدعی بطرفیت تابعی که به آنها خسارت وارد نموده در سطح بین الملل (نظیر دادخواهی بطور مستقیم در نزد مراجع بین المللی) می باشند. بنابراین حق توسل به رویه های معمول حقوق بین الملل در جهت جبران خسارات وارده و حقوق تفویت شده خود را ندارند.[۱۹۴]
بدان لحاظ شخص متضرر بالاجبار می بایست به حمایت دیپلماتیک دولت متبوع خود متوسل شده و دولت متبوع نیز بعنوان یک موضوع و تابع حقوق بین الملل به نفع شخص متضرر در سطح بین الملل به پیگیری ادعای شخص و احیاناً طرح آن نزد مراجع بین المللی نظیر دیدن بین المللی دادگستری بپردازد. بنابراین خواهان اختلاف در ساز و کار حمایت دیپلماتیک دولت متبوع شخص متضرر می باشد هرچند شخص متضرر بطور غیر مستقیم در جریان رسیدگی مشارکت داشته و به اصطلاح هم مدعی[۱۹۵] تلقی می گردد.[۱۹۶]
بند دوم- خوانده[۱۹۷]
اکنون این سؤال مطرح می گردد که خواننده اختلاف در آیین حمایت دیپلماتیک چه کسی است؟ در صورت اعمال حمایت دیپلماتیک توسط دولت متبوع شخص متضرر، دعوای جبران خسارت مزبور بطرفیت چه تابعی می بایست طرح و اقامه گردد؟
اساساً موجودیتی می تواند در آیین حمایت دیپلمایت خوانده دعوی واقع شود که واجد شخصیت حقوقی بین المللی باشد و به اقتضای شخصیت بین المللی خود موضوع حقوق و تکالیف از جمله تحت تعقیب حقوقی قرار گرفتن بعنوان مدعی علیه- واقع شوند. در واقع موجودیتی که بتواند بعنوان مدعی اقامه دعوی نماید بطریق اولی می تواند بعنوان مدعی علیه نیز تحت تعقیب حقوقی قرار گیرد.
از آنجائیکه دولتها و سازمانهای بین المللی به اقتضای شخصیت حقوقی بین المللی خود می توانند از قواعد ناظر بر مسئولیت بین المللی برخوردار باشند. بنابراین ممکن است اقدامات ناقض حقوق یک کشور با یک سازمان بین المللی موجب ورود خسارات و اتباع کشوری گردد که آن تابع ناقض حقوق بین الملل (کشور یا سازمان بین المللی) حسب مورد در معرض حمایت دیپلماتیک واقع شده و در واقع مدعی علیه دعوی قرار می گیرند.[۱۹۸]
حال باید دید، چنانچه اعمال اشخاص خصوصی، ارگان و نهادهای متبوع یک کشور، موجب ورود خسارت به اشخاص حقوقی خارجی گردد. دولت متبوع شخص حقوقی متضرر بطرفیت چه کسی باید اقدام به طرح دعوی نماید؟
چنانچه اعمال و اقدامات ناقض حقوق اشخاص خصوصی، ارکان و نهادهای مزبور موجب ورود خسارت به شخص حقوقی گردد، در وصرت وجود شرایط ذیل بدین لحاظ که اعمال و اقدامات مزبور در چهارچوب اعمال دولتی، اعمال گردیده، منتسب به دولت متبوع آنها بوده، طبیعتاً کشور متبوع شخص حقوقی باید بطرفیت دولت متبوع آنها به اعمال حمایت دیپلماتیک از شخص متضرر بپردازد.
۱- از جانب دولت متبوع خود عمل نموده باشد (ماده ۸ مسئولیت بین المللی)[۱۹۹]
۲- به آنان به موجب قانون داخلی کشور، اختیار اعمال عناصری از اقتدارات دولتی داده شده باشد مشروط بر اینکه اقدامات مزبور در آن سمت انجام گرفته باشد، هرچند از حدود صلاحیت خود به موجب قانون داخلی تجاوز نمومده باشند یا تعلیمات و دستورات مورد نظر را زیر پا گذاشته باشند.[۲۰۰](ماده۷و۱۰ مسئولیت بین المللی)[۲۰۱]
۳- دولت متبوع اقدامات احتیاطی را جهت جلوگیری از وقوع اعمال خلاف حقوق که ناقض قواعد حقوق بین الملل می باشد، معمول ننموده باشد.[۲۰۲]
۴- دولت متبوع آنها پس از حدوث اعمال خلاف حقوق آنها در برخورد با آن قصور نموده و با نوعی آنرا تأیید یا اداره یا ادامه داده باشد.[۲۰۳]
۵- اشخاص خصوصی، ارکان یا نهادهای غیر دولتی در واقع عناصری از اقتدارات دولتی را در غیاب عناصر دولتی (عدم حضور دولت یا خلاء اقتدارات دولت) و در شرایطی که انجام آن اختیارات موجه بوده و در واقع آنها بر خود فرض می دانستند، اعمال نموده باشند (ماده۸ مسئولیت بین المللی).[۲۰۴]
بدیهی است چنانچه اعمال و اقدامات اشخاص، ارگان و نهادهای مزبور نه بعنوان یک مأموریت، کارمند، ارگان یا نهاد دولتی و صرفاً در حیطه فعالیتهای غیر دولتی و خصوصی، موجب ورود خسارت به اشخاص (حقوقی یا حقیقی) گردد. شخص متضرر صرفاً می تواند به مراجع داخلی کشور متبوع آنها جهت احقاق حق مراجعه نمادید.
در خصوص سازمانهای بین المللی نیز اعمال و اقدامات ناقض حقوق کارمندان و ارگان مربوط به صورتی منتسب به سازمان بین المللی است که:
۱- کارکنان بین المللی سازمان به نام و حساب سازمان، امور محوله را انجام دهند، بدون اینکه از این حیث به عنوان شخص حقوقی مطرح باشد. بعبراتی نه بصورت مستقل و در سمت شخصی خود بلکه در اهلیت رسمی[۲۰۵] عمل نموده باشند.[۲۰۶]
بدیهی است تعیین مصادیق اعمال رسمی یا غیر رسمی در هر مورد خاص و با توجه به اوضاع و احوال و شرایط موجود از حیث نوع و ماهیت محوله، زمان انجام فعل ادعایی، ادعای سازمان در برخورداری مأمور ذیربط از مصونیت در قبال آن عمل، منتفع واقعی آن عمل و… صورت می پذیرد.
۲- از لحاظ عامل زمان، فعل یا ترک فعل ادعایی باید در حین انجام مأموریت سازمانی و فعالیت شغلی صورت پذیرفته باشد.
۳- عامل فعل و ترک فعل ذیربط (حسب مورد ارگان و یا کارکنان سازمان بین المللی) در حیطه اختیارات و صلاحیت معینه عمل نموده باشد.
در خصوص امکان انتساب اعمال خارج از حدود اختیارات ارگان به سازمان رویه و اسناد بین المللی موجود پاسخ قاطعی نمی دهد. دکترین نیز در این خصوص مواضع متفاوتی را اتخاذ نموده اند، هرچند پذیرش این موضوع نیز منطقی به نظر می رسد، بدین لحاظ است که: اولاً ترفندی جهت گریز از مسئولیت بهب هانه اعمال خارج از حیطه صلاحیت باقی نمی ماند. ثانیاً، سازمان تشویق به ایجاد ساز و کارهای مناسب جهت نظارت و کنترل فعالیتهای ارگان خود می گردد و بدین طریق احتمال تجاوز از حدود اختیارات تقلیل می یابد.
در مورد نهادهای جامعه اروپایی این مسئله مورد پذیرش قرار گرفته است.[۲۰۷]
مبحث سوم- موضوع حمایت دیپلماتیک
حمایت دیپلماتیک، به مجموعه اقداماتی که یک دولت با رعایت قواعد حقوق بین الملل نزد تابعی از حقوق بین الملل (دولت یا یک سازمان بین الملل) به منظور حمایت، جبران و ترمیم خسارات وارده به تبعه متضرر خود (شخص حقوقی یا حقیقی) ناشی از نقض قاعده حقوقی توسط آن تابع بعمل می آورد، اطلاق می گردد.
بنابراین حمایت دیپلماتیک، تأسیس و موضوعی جهت حمایت از شخص متضرر و اثر بخشیدن به مسئولیت بین المللی تابعی از حقوق بین الملل است که نقض قواعد حقوقی توسط آن تابع موجب ورود خسارت به شخص شده است. اما آنچه که قابل ذکر است:
اولاً) از آنجائیکه اصولاً تحقق مسئولیت بین المللی و آثار آن ناظر به به روابط دولت ها با یکدگیر، دولت ها با سازمان های بین الملی و سازمان های بین المللی نسبت به یکدیگر می باشد. و برای مثال ممکن است اقدامات ناقض حقوق بین الملل یک کشور یا سازمانی بین المللی موجب ورود خسارت به اتباع یک کشور یا کارگزاران یک سازمان بین المللی گردد. بنابراین حمایت نیز حسب مورد دربرگیرنده اقدامات حمایتی یک دولت نزد دولت دیگر و یا یک سازمان بین المللی و اقدامات سازمانهای بین المللی نزدیک دولت و نزد سازمان بین المللی دیگر، جهت جبران و ترمیم خسارت وارده می باشد. بدین ترتیب با انحصار حمایت به دولت، این تأسیس از اقدامات حمایتی که توسط سازمانی بین المللی در جهت حمایت از کارگزاران خود صورت می پذیرد، بلحاظ فقدان علقه تابعیت و روابط تابع و متبوعی عنوان خاصی از حمایت «حمایت شغلی»[۲۰۸] پیدا می نماید که ماهیتاً هیچ تفاوتی با حمایت یک کشور نسبت به تبعه متضررش ندارد.[۲۰۹]
ثانیاً) حمایت دیپلماتیک صرفاً در معنای مضیق آن مد نظر می باشد و اقدامات حمایتی نظیر اقدامات دیپلماتیک یا کنسولی یک دولت جهت انعقاد قرارداد یا کسب امتیاز جهت اتباع خود از دولت میزبان و یا ترتیبات مربوط به دفاع حقوقی جهت اتباعی که در کشور خارجی تحت تعقیب قرار گرفته اند در چهارچوب حمایت مزبور نمی گنجد.[۲۱۰] اساساً قلمرو حمایت دیپلماتیک روی نتایجی که عمل ناقض حقوق بین الملل سبب ورود خسارت غیر مستقیم به کشور می گردد، تمرکز پیدا می نماید. بنابراین خسارت می بایست بصورت غیر مستقیم (ناشی از نقض حقوق اشخاص حقوقی یا حقیقی) به دولت وارد گردد که بحث حمایت دیپلماتیک مطرح گردد.[۲۱۱]
ثالثاً) مجموعه اقداماتی که دولت متبوع در جهت حمایت و جبران خسارت وارده به شخص متضرر در قالب حمایت دیپلماتیک معمول می نماید، ضامل حمایت از دعاوی و مراجعه به مراجع رسیدگی بین المللی (داوری، قضایی) نیز می گردد که ممکن است مسبوق به اقدامات سیاسی باشد. بنابراین هرچند اعمال حمایت دیپلماتیک همانطور که بررسی خواهد شد در دو مرحله صورت می پذیرد، اما این دو مرحله مفهوم واحدی را تشخیص می دهند.[۲۱۲]
ماهیت عمل (اقدام) حمایت دیپلماتیک
در گذشته کلیه اقداماتی که در راستای اعمال حمایت دیپلماتیک صورت می پذیرد، مربوط به صلاحیت انحصاری دولت ها بود. دولت متبوع شخص متضرر در اعطا یا عدم اعطای حمایت دیپلماتیک دارای اختیارات مطلق بود.
چنین وضعیتی جهت شخص متضرر ناعادلانه به نظر می رسید و راه حل این موضوع را نیز نمی توانست در نظام بین المللی بیابد.
گاه شخص متضرر می تواند راه حل آن را در نظام حقوق داخلی کشور خود بیابد. بدین نحو که چنین حقی (اعمال حمایت دیپلماتیک) جهت شخص در حقوق داخلی کشور متبوعش شناسایی شده باشد.
تحولات در منافع تشکیل دهنده این نهاد (حمایت دیپلماتیک) باعث پویشی نو در این تأسیس گردیده بنحوی که ساختار آن تا حدودی در جهت ایجاد حق جهت شخص متضرر و متقابلاً تکلیف جهت دولت متبوع او تغییر یافته است.
مبحث اول- حمایت دیپلماتیک،حق یا تکلیف
هنگام ورود خسارت به شخص (اعم از حقوقی یا حقیقی) ناشی از نقض قواعد حقوق بین الملل توسط کشور یا یک سازمان بین المللی متخلف و استنکاف از احقاق حقوق تفویت شده شخص متضرر و عدم جبران خسارت، این سؤال مطرح می گردد که در صورت توسط شخص متضرر به حمایت دیپلماتیک دولت متبوع خود، آیا اصولاً دولت متبوع شخص متضرر در عهده گرفتن اجرای عدالت در خصوص وی در مقابل تابع مختلف تکلیفی دارد یا نه؟ آیا ملزم و مکلف به اعمال حمایت دیپلماتیک نسبت به شخص مزبور هست یا اینکه حق مزبور اختیاری بوده و در بردارنده هیچگونه تکلیف و الزامی نیست؟ بعبارتی بحث تعلق حقوق مورد تأیید مطرح می گردد اینکه دارنده حق حمایت دیپلماتیک شخص متضرر یا دولت متبوع است؟
در خصوص حق یا تکلیف بودن حمایت دیپلماتیک و تعلق حق حمایت دیپلماتیک در حقوق بین الملل، دکترین، نظریات مختلفی را ابراز نموده اند.
الف) دکترین کلاسیک حمایت دیپلماتیک:
بر مبنای نگرش کلاسیک، در صورت ورود خسارت به شخص، ناشی از نقض قواعد حقوق بین المل توسط تابع مختلف، کلیه اقداماتی که در راستای اعمال حمایت دیپلماتیک صورت می پذیرد مربوط به صلاحیت انحصاری دولتهاست. بنابراین دولت متبوع شخص متضرر در خصوص اعطا یا عدم اعطای حمایت دیپلماتیک، حدود و نحوه انتفاع از این صلاحیت، دارای اختیار مطلق است.[۲۱۳]
در این آموزه ملاحظات سیاسی، اقتصادی و… ناشی از فاکتورها و عوامل متعددی نظیر نوع حقوق شخص که تابع خاطی به آن لطمه وارد نموده، شدت و اهمیت خسارات وارده به شخص و کشور متبوع او، منافع ملی و بین المللی کشور متبوع شخص متضرر و… تصمیم گیری یک کشور در جهت اعمال یا عدم اعمال حمایت دیپلماتیک را متأثر می سازد.[۲۱۴] در واقع این کشور است که می تواند براساس مصالح مزبور به درخواست شخص متضرر مبنی بر حمایت دیپلماتیک ترتیب اثر بدهد یا نه. اما این بدان معنی نیست که ممکن است تخلف از قانون و نقض تعهد بین المللی بدون ضمانت اجرا بماند و در واقع قانون در خلاء قرار گیرد، بلکه در این وضعیت دارنده حق «دولت» هیچ تعهدی به اعمال حق ندارد. گویی که حقی زائل گردیده اما صاحب حق، مطالبه جبران خسارت نمی نماید. بنابراین نه تنها شخص متضرر هیچگونه حقی جهت حمایت دیپلماتیک ندارد، بلکه مطابق حقوق بین الملل هیچ تکلیف حقوقی و قانونی برای دولت متبوع در جهت حمایت از شخص متضرر وجود ندارد. چنانچه در مواردی دولتی خود را مکلف به حمایت دیپلماتیک از تبعه متضرر خود بداند این صرفاً یک تکلیف اخلاقی و سیاسی است.[۲۱۵] در این نگرش حمایت دیپلماتیک ابزاری در جهت حمایت از حق شخص است نه این که خود حق شخص باشد. بنابراین اعطای این حمایت صرفاً یک صلاحیت تبعیضی است. بدین لحاظ که در واقع امتیازی برای شخص متضرر در پاسخ به درخواست حمایت دیپلماتیک محسوب می گردد.[۲۱۶]
برمبنای دکترین کلاسیک، اعمالی که مربوط به اعمال حمایت دیپلماتیک می باشد از اعمال دولتی محسوب و اقامه دعوی بر علیه اعمال دولت، قابل طرح در محاکم نیست. بعبارت دیگر، هیچگونه دعوایی در خصوص قضایائی که از اجرای قاعده حمایت دیپلماتیک ایجاد می گردد، قابل طرح در محاکم نمی باشد. هرچند دعوی مربوط به مسائلی نظیر (حمایت بعمل نیامده، تقاضای حمایت پذیرفته نشده باشد، حمایت به حد کافی معمول نگردیده، در حین اجرا از حمایت خودداری شده و…) باشد.[۲۱۷] بنابراین تصمیم بر رد یا پذیرش تقاضا بدون اینکه نیاز به تأکید بر بی اساسی ماهیت ادعا یا نظم خارجی و… باشد، قابل اعتراض نیست.
نگرش کلاسیک از حمایت دیپلماتیک از تلفیقی از دو اصل متعارض حاکمیت شخصی و حاکمیت سرزمینی کشورهاست اینگونه توجیه می گردد:
اولاً) حقوق بین الملل تنظیم کننده روابط بین کشورها و سازمانهای بین المللی است و صرفاً آنها تابع حقوق بین الملل محسوب و از حقوق و تکالیفی طبق حقوق بین الملل برخوردارند. اشخاص از نظر حقوقی، فاقد وضعیت بین المللی و در واقع فاقد یک حق مادی و عملی جهت اقامه دعوی بین الملل و مراجعه به مراجع غیصلاح بین المللی و تعقیب منافعشان در سطح بین الملل هستند.[۲۱۸]
ثانیاً) تباع مختلف با نقض حقوق شخص در واقع حق حاکمیت دولت متبوع شخص را نقض می نماید. بنابراین دولت به نفع خود وارد دعوی می شود و در واقع صلاحیت انحصاری خود را جهت اجرای حقوق خود که تضمین رعایت حقوق بین الملل نسبت به اتباعش است را تأیید می نماید. بنابراین طبیعی است که تنها مرجع صالح برای تصمیم گیری در خصوص اعطا یا عدم اعطای حمایت دیپلماتیک می باشد.[۲۱۹]
دکترین کلاسیک حمایت دیپلماتیک «دولت بعنوان دارنده حق حمایت دیپلماتیک» در قضایایی چند در آراء مراجع بین المللی همچنین آراء مراجع داخلی تجلی پیدا نمود.
دیوان بین المللی دادگستری، در قضیه «بارسلونا تراکشن» اظهار داشت: «در چهارچوب محدودیت های ایجاد شده از طرف حقوق بین الملل، کشور متبوع شخص متضرر در خصوص اعطای حمایت دیپلماتیک، شرایط و حدود اجرا، زمان خاتمه و… مختار است و در این وضعیت کشور حقوق انحصاری خود را در حمایت دیپلماتیک اعمال می نماید و از این طریق در پی تحقق حقوق خود می باشد…»[۲۲۰]
در قضیه «ماوروماتیس» اختلاف بین یونان و انگلیستان دیوان دائمی دادگستری بین المللی در رای ۳ اوت ۱۹۲۴ خود تأیید می نماید که «این یکی از اصول حقوق بین الملل است که به یک کشور اجازه می دهد تا به حمایت از اتباع متضرر خود که بر اثر اعمال خلاف حقوق بین الملل کشور دیگر خسارت دیده و جبران خسارت آنها از طریق عادی امکان پذیر نبوده، بپردازد. در واقع با اقداماتی که کشور متبوع شخص متضرر به نفع تبعه جهت اعمال حمایت دیپلماتیک معمول می نماید، حق خود را مورد تأیید قرار می دهد. حقی که بر مبنای آن احترام به قواعد حقوق بین الملل را در قالب حمایت یکی از اتباعش ابراز می کند… همین که ادعایی از سوی یکی از اتباعش در دیوان مطرح می نماید، از دیدن دیوان، تنها دولت، مدعی تلقی می گردد.»[۲۲۱]
در قضیه راه آهن پانی ویز سالداتیسکیس دعوی بین استونی و لیتوانی دیوان دائمی دادگستری بین المللی اظهار داشت: «… حمایت دیپلماتیک و حمایت از طریق ابزارهای قضایی بین المللی، اقدامی در جهت دفاع از حقوق کشور است…»[۲۲۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 04:02:00 ب.ظ ]




جرم و یا سوءاستفاده
سوءاستفاده عبارت است از مجبور کردن و یا فریب دادن فردی، از موضع قدرت، وابستگی مالی، سرپرستی و یا هر نوع وابستگی که فرد بخاطر آنها مجبور به انجام خواسته‌های فرد سوءاستفاده‌گر می‌دهد.
در گزارش‌ها ما از افراد معلول به عنوان قربانیان جرم یاد می‌کنم تا قربانیان سوءاستفاده، سوءاستفاده خود یک اصطلاح گسترده می‌باشد که می‌تواند اعمال مرتکب بر علیه فرد باشد که می‌تواند شامل موارد فیزیکی، جنسی، لفظی، روانی، یا مالی باشد[۴۱].
با وجود این، یکی از ابهامات این اصطلاح این است که ممکن است اهمیت عمل مرتکب شده را بازگو نکند. بسیاری از مردم ممکن است هیچگاه خود را به عنوان قربانی یک جرم نببینند، زیرا آنها بر اساس بر آورد شدت آنچه راکه تجربه کرده‌اند و یا قربانی شدن را به عنوان بخش از واقعیت پذیرفته‌اند[۴۲].
. فاصله بین جرم و سوءاستفاده خیلی اهمیت دارد. در واقع بیان مورد استفاده در رابطه با افراد مبتلا به اختلالات یادگیری، شدت واقعه را تعیین می‌کند. برای یک فرد با اختلالات یادگیری، ما از سوءاستفاده جنسی، استفاده می‌کنیم، در حالی که برای خانم دیگری تجاوز به عنف و یا تجاوز جنسی را مورد استفاده قرار می‌دهیم. سوءاستفاده از کسی با اختلالات یادگیری، تجاوز و برای سوءاستفاده مالی نیز دزدی را بکار می‌گیریم.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

سوءاستفاده ممکن است بطور دقیق چگونگی عمل را از دید نظام عدالت کیفری منعکس نکند. افراد معلول با این موضوع مرتبط هستند و باید قادر به بهره‌مندی از حمایت قانون کیفری به ‌‌اندازه سایر شهروندان باشند.
وقتی یک نفر واقعه‌ای را گزارش می‌کند، این عمل مرتکب شده به عنوان جرم بالقوه محسوب و فرد بزه‌دیده به عنوان قربانی تلقی می‌گردد که همان قربانی جرم می‌باشد. در یک دید کلی مرز بین جرم و سوءاستفاده در قوانین کیفری مشخص نشده است. برای مثال ممکن است جایگزین‌های بی‌شماری در مواردی از سوءاستفاده که در قوانین به عنوان جرم تعریف نشده‌اند وجود داشته باشد، اما تمامی موارد سوءاستفاده به عنوان تخلف از حقوق بشر مطرح بوده است و در تعاریف موجود در اسناد سازمان ملل(۱۹۸۵) به عنوان قربانیان جرم و یا سوءاستفاده از قدرت مطرح می‌باشد.[۴۳]
جرم در رابطه با معلولیت
باید اذعان کرد در ادبیات مطالعات صورت گرفته در زمینه قربانیان جرم، قربانی‌شناسی، از افراد معلول به عنوان گروه خاصی از قربانیان یاد شده است، اما هیچکدام تقابل زیادی با مطالعات صورت گرفته درباره افراد معلول به عنوان قربانیان جرائم، یا تجارب آنها در رابطه با نظام عدالت کیفری نداشته است[۴۴].
برخی از قربانیان برای مثال بخاطر ویژگی‌های آسیب‌پذیری بیش‌تر، در معرض خطر بیش‌تری قرار دارند و این تصور از آنها نیازمند این می‌باشد که آنها بیش‌تر مورد توجه قرار گیرند[۴۵].
برای افراد معلول، آسیب‌پذیری می‌تواند به عنوان یک شمشیر دو لبه محسوب گردد، در بحث کاربرد قوانین سخت‌گیرانه در رابطه با جرم مربوط به آنها استنباط می‌شود که ساخت اجتماعی افراد معلول آسیب‌پذیر می‌باشد. تصمیم‌های غیرسودمند و حفاظت‌های بی‌چون و چرا از افراد معلول که به علت برداشت آسیب‌پذیری زیاد آنها به عنوان افراد در معرض خطر، صورت می‌گیرد، اغلب می‌تواند باعث گردد که این افراد در نظام عدالت کیفری اصلا جدی گرفته نشوند و حقوق مشخصی برای این افراد و نیز حق دفاع و ارتباط با نظام عدالت کیفری برای آنها تعریف نگردد و نیز در کنار این موارد بسیاری از افراد معلول برچسب قربانیان بالقوه در مقابل جرم را رد می‌کنند و خود را نیازمند حفاظت نمی‌دانند.
از سوی دیگر نظام عدالت کیفری به عنوان شبکه‌ای از موسسات در مواجه با افراد آسیب‌پذیر می‌تواند به عنوان سازمانی بالقوه در ایجاد موانع ناتوان‌کننده مطرح باشد، به عبارتی، در صورتی که نظام عدالت کیفری در شناسایی و پاسخ به افراد معلول دچار مشکل شود در این حالت مشکلات ناشی از استیفای حقوق افراد معلول می‌تواند از آنها قربانیان ثانویه بسازد[۴۶].
حمایت حقوقی از افراد معلول
عبارت است از حمایت از افراد معلول از طریق وضع قوانین حمایتی، منطبق با اهلیت و مسئولیت آنها در مقابل سوءاستفاده، خشونت و انواع مختلف جرائم علیه این قشر در فرایند دادرسی.
حمایت قضائی از افراد معلول
حمایت قضائی شامل حمایت‌هایی در جهت برابر‌سازی فرصت‌های حضور و دفاع در محاکم قضائی، از طریق توانمند‌سازی و تسهیل امکانات ارتباطی مناسب و نیز تعریف وظایف و ساختارهای مناسب در نظام قضائی و همچنین سازمان‌های مرتبط برای حفظ عدالت با توجه به نوع معلولیت افراد معلول می‌باشد.
گفتار دوم- ابهامات حقوقی معلولان
بحث حقوق افراد معلول و نحوه ادای این حقوق اغلب مورد اختلاف بوده و نظام‌های مختلف قضائی دنیا رویکرد‌های خاصی را در این زمینه در پیش گرفته‌اند، بدین مفهوم که آیا افراد معلول حق دارند که به تمامی حقوقی یک انسان آزاد، از تمامی جنبه‌ها دسترسی داشته باشند و یا اینکه این حق بسته به میل افراد غیر‌معلول جامعه و به تشخیص آنها به افراد معلول اعطا می‌شود، از نظر برخی از کارشناسان و خبرگان حقوقی افراد غیر‌معلول در یک جامعه متمدن، حق ندارند که حقوق افراد معلول را به نام و یا به نفع جامعه مصادره کنند، در عین حال بایستی حمایت‌هایی هدفمند و به موازات حقوق افراد عادی از آنها صورت بگیرد. اما در مقابل کسانی اعتقاد دارند که افراد معلول به اندازه مسئولیتی که می‌توانند قبول کنند باید مورد استثناء از مجازات قرار بگیرند.
رویکرد دوگانه بالا و اینکه چه‌کسانی در این دو گروه قرار می‌گیرند به شکل مشخص روشن نیست، اما آنچه محقق را به این نتیجه واداشته است، تفاوت قوانین داخلی و کنوانسیون حقوق افراد دارای معلویت، و اغلب کشور‌های توسعه یافته مانند فرانسه و اسپانیا در گرایش و مبنای قانونگذاری آنها است، طبیعتا قوانین ایران بحث مسئولیت افراد معلول را مورد توجه قرار داده و صرفا تخفیف مجازات را در قوانین کیفری مد نظر قرار داده است، البته جدا از اینکه، برخی از قوانین داخلی ناتوانی و ضعف را عاملی در تشدید مجازات فرض کرده است، اما باید گفت که قانونگذاران داخلی هنوز نتوانسته‌اند و یا نخواسته‌اند، که حقوق ذاتی افراد معلول را به آنها اعطا کنند، این در حالی است که کنوانسیون و به تبعیت از آن برخی از کشور‌های توسعه‌یافته دنیا افراد معلول را مشمول تمامی حقوق انسانی دانسته‌اند، و این شمول را یک حق ذاتی و نه یک حمایت تلقی کرده‌اند.
برای مثال به برخی از گفته‌های مدیرعامل انجمن دفاع از حقوق معلولین ایران اشاره می‌شود که عنوان کرده است «سوئد بهشت معلولین است. در سوئد هر نفر یک شخص حمایتگر دارد، فردی که ممکن است داوطلب باشد یا از ان‌جی‌اوها باشد یا هر شخص دیگری. اصلا رشته‌ای ایجاد شده در حوزه معلولین به همین نام یعنی هر یک نفر معلول را یک نفر باید حمایت کند. یا به عنوان مثال در استرالیا و ژاپن کارهای زیادی در حوزه معلولان انجام شده و آنها علاوه بر مناسب‌سازی فضا توانسته‌اند کاری کنند که احترام به معلولان جایگاه خاصی داشته باشد و به یک فرهنگ تبدیل شود. ما هم می‌توانیم از آن کشورها الگوبرداری کنیم و کارهای مفیدی که انجام داده‌اند را در کشورمان پیاده کنیم.
ما در کشورمان آیین دادرسی خاص ویژه معلولین نداریم در حالی که اگر آن را داشته باشیم هنگامی که قاضی بخواهد برای معلولی که جرمی را مرتکب شده حکم صادر کند می‌تواند بسیاری از موارد و شرایط را در نظر بگیرد یا وقتی علیه کسی که معلول است جرمی را مرتکب شوند باید تشدید مجازات در نظر گرفته شود. در انگلستان و بسیاری از کشورها افرادی که علیه معلولین جرمی را مرتکب می‌شوند با ۴۰ درصد تشدید مجازات مواجه می‌شوند در حالی که این موارد را نداریم. ما هنوز یک بانک اطلاعاتی راجع به معلولان زندانی نداریم در حالی که شرایط زندان برای معلولان بسیار سخت‌تر از شرایطی است که افراد عادی می‌توانند در آنجا تحمل کنند.»[۴۷]
مبنای قانونگذاری، مبتنی بر حق ذاتی، در اسناد مختلف مورد بازتاب قرار گرفته است، از جمله در کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت و قوانین استاندارد برابرسازی فرصت‌ها و از سوی برخی کشور‌ها اشاعه و حتی ارتقاء داده شده است، اما متاسفانه شاید برخی مقاومت‌ها و اصرار بر پیروی از اصول فقهی(برای مثال قانون‌گذار داخلی، بین یک فرد معلول مسلمان[۴۸] و غیر مسلمان تفاوت قائل شده است) و یا اصول خاص دیگر و یا تاکید برضرورت‌ها و رویکرد‌های سرپرست‌مابانه باعث شده است که اغلب حقوق افراد و اقشار خاصی در جامعه نادیده گرفته شود.
در این میان اقشار معلول تحت تاثیر رویکرد قاونون‌گذار داخلی، همواره با چالش‌های جدی روبرو هستند که به برخی از آنها اشاره می‌شود.
اولا اغلب افراد معلول در قوانین مجازات اسلامی و کیفری داخلی مورد توجه قرار نگرفته‌اند که برای مثال می‌توان به افراد معلول نابینا اشاره کرد، که نه حمایت مثبتی از آنها در قوانین فوق صورت گرفته است و نه ضعف و ناتوانی آنها باعث گردیده است که قانون‌گذار اقداماتی پیشگیرانه‌ای را از آنها داشته باشد.
ثانیا با وجود آنکه کنوانسیون حمایت از افراد دارای معلولیت، اغلب، به عنوان یک قانون داخلی، می‌تواند توسط قانون‌گذار و قضات مورد استناد قرار بگیرد، اما اصرار بر برتری قوانین داخلی نسبت به کنوانسیون(البته در کنار کلی‌گویی کنوانسیون) باعث گردیده است که معلولان از این دریچه نیز زیاد مورد حمایت قرار نگیرند.
سوما، تشتت قوانین حمایتی از افراد معلول باعث گردیده است که این قوانین در مواقعی کارایی خود را به عنوان یک قانون حمایتی از دست بدهد.
چهارم، اینکه عدم تمایل قانون‌گذار به حمایت واقعی از افراد معلول و عدم شناسایی او به عنوان یک انسان کامل باعث گردیده است که جامعه برای این قشر زیاد امن نبوده و حتی برخی از قوانین حمایتی از این قشر نیز اجرا نگردند.
و در نهایت اینکه رویکرد ادای حق از روی دلسوزی به عنوان یک فرهنگ غالب در میان قانونگذاران و مردم، رخنه کرده است، که ادای حق افراد معلول را به عنوان یک وظیفه به حساب نمی‌آورد.
مبحث دوم- ماهیت حقوق معلولان و تغییر نگرش‌ها
مهم‌ترین مبحث موجود در حقوق معلولان مبحث برابری حقوق معلولان با افراد دیگر جامعه در سایه تبعیض معکوس[۴۹] می‌باشد و جنبه‌های مختلفی که در مفاد حقوق بشر برای افراد سالم در نظر گرفته شده است. معلولان به عنوان یک اقلیت خاص با نیازها و نیز نوع تعاملاتی که با جامعه و سازمان‌ها دارند، طبعا دارای حقوق خاصی هستند که نیازمند بررسی موشکافانه به همراه جنبه‌های اجتماعی و جسمانی این افراد می‌باشد. به عبارتی، بخش زیادی از افراد معلول در زندگی و نیز روابط خود با دیگران همواره نیازمند حمایت‌های ویژه‌ای هستند که باعث می‌شود که حقوق آنها از جنبه‌های مختلفی در قوانین مورد بررسی قرار گیرد.
افراد معلول در کشورهای مختلف، به شکل و میزان‌های مختلف مورد حمایت قرار می‌گیرند. بنابراین، کنوانسیون حقوق افراد دارای معلویت و نیز اعلامیه حقوق بشر اغلب برای استیفای حقوق افراد معلول از واژه حقوق اساسی و حقوق انسانی استفاده کرده‌اند که در جهت دستیابی به حمایتی جامع و یکپارچه و برابر در تمامی کشور‌ها می‌باشد. این سیاست با توجه به سیر تحول‌ها و نوساناتی که در طول تاریخ در مواجه با حقوق افراد معلول صورت گرفته و نیز نوع رفتار با این قشر توسط اصحاب قدرت، در واقع تلاشی در جهت بقای افراد معلول در جوامع بشری با تکیه بر حقوق ذاتی خود می‌باشد. بنابراین، این مبحث، دارای دو گفتار می‌باشد که گفتار اول در رابطه با تاریخچه حقوق افراد دارای معلولیت، از جنبه نقض حقوق‌ها و به رسمیت شناخته شدن در جوامع به عنوان عضوی از جامعه و حمایت‌های صورت گرفته از آنها در طول تمدن بشر می‌باشد و گفتار دوم نیز حول حقوق ذاتی این افراد از دیدگاه نو و متمدن می‌باشد که در رابطه با حقوق برابر افراد معلول نسبت به افراد عادی در جنبه‌های مختلف می‌باشد.
گفتار اول- تاریخچه نقض حقوق معلولان
معلولان در هر دوره‌ای به شکل ضمنی حقوق اساسی شهروندی را دارا بودند، اما اساسا انطباقی بین حقوق واقعی آنها از نظر جنبه‌های مختلف با حقوقی که جامعه پذیرای آن بود، وجود نداشت. بنابراین، اغلب سلایق سیاسی، مکتبی و عقیدتی عاملی بر ظلم و تبعیض مغرضانه بر علیه این قشر شده است، با وجود آنکه ما اغلب شاهد عدم رعایت حقوق افراد معلول در جوامع می‌باشیم، مبنی بر عدم حمایت از آنها برای برابر‌سازی، اما این قشر اغلب در برخی دوره‌های گذشته و حتی در برخی از کشور‌های جهان سومی در حال حاضر گرفتار انتقام‌جوئی‌های غیرموجه بوده است، طوری که می‌توان بر برخی حرکت‌های ضد بشری در گذشته خصوصا در کشورهایی که در حال حاضر در رعایت حقوق بشر پیشتاز هستند، اشاره کرد.
در برنامه «کمک به خودکشی» کشور امریکا و برنامه جذب حزب نازی برای کشتن افراد معلول، دو عامل مهم وجود داشته است. عامل اول اینکه مردم تصور می‌کردند افراد معلول جسمی، ذهنی و بیماران روانی، در اصل افرادی هستند که ارزش زندگی کردن ندارند. دوم اینکه، کسانی که خود را محق می‌دانستند تا در مورد زندگی و ادامه حیات معلولان تصمیم بگیرند، افراد غیرمعلولی بودند که در جایگاه سیاسی، اقتصادی و پزشکی قرار داشتند نه افراد دارای ناتوانی یا معلولیت. معلولان اختیار و قدرتی برای تعیین زندگی مطلوب و مشخص کردن آنچه ارزش زیستن دارد، نداشتند. تمام منابع مادی، محل زندگی، خدمات و منابعی که متضمن یک زندگی با کیفیت است، تحت کنترل جامعه قرار داشت.
برنامه کشتار معلولان توسط حزب نازی که در مجموع بیش از ۳۰۰ هزار نفر را از بین برد، در جامعه‌ای اتفاق افتاد که بهایی برای زندگی افراد معلول جسمی، ذهنی، روانی قائل نبود. این تفکری است که بر بسیاری از جوامع حاکم بوده است.
داروینیسم اجتماعی در سال ۱۸۵۹ مطرح شد و گسترش پیدا کرد. طرفداران آن در امریکا، نسبتاً خوش‌بینانه‌تر با مسئله برخورد کردند. در جامعه آمریکا، کسانی که با معیارهای معمول سازگار بودند و امکان ادامه حیات بیش‌تری داشتند، مورد توجه قرار می‌گرفتند. اما طرفداران این نظریه در آلمان، خوش‌بینی کم‌تری نشان دادند، آنها بر این اصل معتقد بودند که افرادی باید زنده بمانند و ادامه حیات دهند که الزاماً مناسب‌ترین باشند.
داروینیسم اجتماعی انهدام نژاد معلولان را با اتکا به دو اصل توجیه می‌کرد. اول اینکه صرف وقت و ارائه امکانات پزشکی به افراد ضعیف، باعث از بین بردن منابع می‌شود. مسئله دوم، اعتقاد به این اصل بود که افراد نامناسب، بیش‌تر و زودتر از افراد سازگار و با استعداد، افزایش پیدا می‌کنند، داروینیسم اجتماعی از طریق این دو نگرش، در امریکا، انگلستان و آلمان، کاربرد خدمات پزشکی را برای افراد ضعیف زیر سؤال برد، بعد از جنگ جهانی اول، ترس وحشتناکی در مورد افزایش افراد نامتناسب[۵۰] و تولید مثل بیش‌تر آنان نسبت به افراد مناسب، بر آلمان حاکم بود.
در آلمان نازی در سال ۱۹۳۹ کمیته‌ای برای کشتن افراد معلول تشکیل شد و متعاقب آن پرسش‌نامه‌ای برای پزشکان و ماماها ارسال گردید مبنی بر اینکه، مراجعان ناقص‌الخلقه تا سن سه سالگی را گزارش نمایند. بر این اساس، نوزادانی که دارای نقص‌های جسمانی مانند نابینایی، ناشنوایی، میکروسفالی، هیدروسفالی، منگولیسم و ناهنجاری‌اندام‌ها بودند، در این لیست قرار می‌گرفتند. این‌گونه کودکان، به مؤسسات خاصی منتقل می‌شدند و در آنجا، از طریق تزریق داروهای خاص و یا عدم رسیدگی، شرایط مرگ آنان فراهم می‌شد. این برنامه در سال ۱۹۴۱ جوانان تا سن ۱۷ سال را نیز در برگرفت. این کشتارها بدون اعتراض جامعه پزشکی صورت می‌گرفت. پزشکانی که در این برنامه شرکت نمی‌کردند، مورد بازخواست واقع نمی‌شدند. اما بسیاری از آنها و همچنین گردانندگان مؤسسات درمانی و نگهداری، بدون اعتراض در این برنامه شرکت داشتند.
امروزه با گسترش دامنه علم و فناوری، این کشتار در دوران قبل از تولد یعنی در مرحله جنینی انجام می‌شود. آزادی سقط جنین در بعضی کشورها مبتنی بر دو شرط است، اول وجود فرزند ناخواسته‌ای که حاصل تجاوز باشد. دوم در حاملگی‌هایی که بر اساس تشخیص پزشکی، جنین معلول باشد. مادر، با توجه به تشخیص پزشکان و نتایج آزمایشات مختلف مبتنی بر معلول بودن نوزاد (جسمی یا ذهنی) تصمیم به سقط جنین می‌گیرد، زیرا معلولیت را یک فاجعه بزرگ می‌داند. او بر این نکته آگاه است که تربیت و نگهداری بچه معلول، بدون وجود امکانات کافی، کاری است بس مشکل، در نتیجه معلولیت می‌تواند توجیهی برای سقط جنین باشد. برای آزاد شمردن سقط جنین معلول، مجموعه‌ای از دلایل ارائه می‌شود از جمله: شرایط و کیفیت زندگی کودک غیرقابل تحمل است، کودک معلول هزینه زیادی برای خانواده خواهد داشت و نهایتاً اینکه کودک معلول تحمیلی بر امکانات محدود جامعه خواهد بود.
این قضاوت‌ها، در واقع تصمیم افراد غیرمعلول در خصوص کیفیت زندگی معلولان است، در حالی که هیچ فردی نمی‌تواند راجع به کیفیت زندگی دیگران نظر بدهد. وقتی ما راجع به معلولیت دیگران واکنش نشان می‌دهیم، یا در تصویر دورنمای معلولیت یک نفر، نظر شخصی را دخالت می‌دهیم، بر اساس برداشت شخصی، زندگی آنان را ارزیابی می‌کنیم نه بر مبنای معنایی که آنان برای زندگی قائل هستند. حق تعیین ارزش کردن برای زندگی سایرین، پیروی از همان عقیده پزشکان آلمان دوران رایش سوم است که تصور می‌کردند قتل عام معلولان، لطف و مرحمتی در حق مردم است.
جامعه باید به این تشخیص برسد که هر فردی فقط می‌تواند راجع به زندگی خود قضاوت نماید نه در مورد کیفیت زندگی دیگران و با ارزشیابی‌ارزش بودن آن. از لحاظ فرهنگی، در مفهوم زیبایی و قدرت، نقص وجود ندارد. موفقیت، قدرت، منصب، همیشه با عدم وجود نقص و معلولیت باید همراه باشد، نمونه بارز این موضوع، رئیس جمهور امریکا فرانکلین روزولت است که از کمر به پایین فلج بود و این ویژگی از دید امریکایی‌ها و جهانیان، پنهان می‌شد. دستیاران، خانواده و مطبوعات، با تلاش فراوان معلولیت او را پنهان می‌کردند. دلیل چنین حرکتی این بود که رییس جمهور امریکا نباید در انظار مردم، وابسته و ضعیف دیده شود. مردم هیچ‌وقت او را سوار بر ویلچر ندیدند زیرا، استفاده از ویلچر، نشانه نهایی وابستگی و عدم استقلال بود. از دیدگاه مردم، همان‌گونه که زیبایی، خوبی و نکویی به معنی فقدان معلولیت است در طرف دیگر سکه، زشتی، عدم مقبولیت و شرارت، همزاد معلولیت تلقی می‌شود.
گفتار دوم-ماهیت حقوق ذاتی معلولان
از نقطه‌نظر حقوق بشری‌، دو مقوله از حقوق‌، یعنی حقوق و آزادی‌های مدنی – سیاسی و حقوق رفاهی باید مورد توجه قرار گیرد. در حالی که عدم مداخله تحدیدی دولت‌، شرط تضمین هر چه بیش‌تر دسته اول یعنی حقوق و آزادی‌های مدنی – سیاسی است‌، حق مطالبه فرد بر مداخله حمایتی دولت‌، ستون فقرات مفهوم حقوق رفاهی است‌، از نقطه‌نظر تحلیلی‌، حقوق منفی ترجمان «حق فرد بر تعیین سرنوشت» خویش هستند و حقوق مثبت در جهت حیات فیزیکی همراه با حیثیت انسانی وی می‌باشند.
حقوق بشری در نظام حقوق بشر معاصر‌، از مقوله حق مطالبه‌هایی هستند که بر ضد دولت‌ که لازمه آن وضعیت تعهدی دولت در مقابل آن است می‌باشند. معلول دارنده حق است و دولت مکلف، اصل برابری شهروندی اقتضا دارد که وضعیت تعهد دولت در مقابل معلولان‌، همانند تعهدش در برابر سایر شهروندان باشد. یعنی به اقتضای نوع و ماهیت حقوق‌، در مورد برخی تعهد به نتیجه باشد و در مورد برخی دیگر تعهد به وسیله‌. در حقوق و آزادی‌‌های مدنی – سیاسی تعهد به نتیجه باشد و در حقوق رفاهی تعهد به وسیله‌. اصل دکترینی برابری‌، نباید مانع از حمایت‌‌های افزون‌تر از معلولان گردد‌. رفتار برابر با معلولان موجه نیست‌، بلکه رفتار به‌مثابه برابر موجه و قابل قبول است‌. عدول از مفهوم ارسطویی رفتار برابر به مفهوم امروزین و حقوق بشری رفتار به‌مثابه برابر‌، راه را برای تبعیض مثبت و یا تبعیض معکوس که دستاورد حقوق بشر معاصر در اقدامات افزون حمایتی از قشرهای کم توان‌تر جامعه است‌، باز می‌کند‌.
به هر حال بنظر می‌رسد که همواره سیاست و روال عادی در کشور‌های دنیا همواره الویت‌محور بوده و افراد سالم به مراتب از افراد معلول خدمات بهتری دریافت می‌کنند، البته به این دلیل که آنها از سلامت روحی و جسمی بهتری برخوردارند و این عامل همواره باعث می‌شود که سطح دسترسی آنها نیز به امکانات جامعه بهتر و بیش‌تر شود که این در کنار بی‌توجهی مردم به حقوق واقعی معلولان می‌تواند عامل ظلم و به حاشیه رانده شدن آنها گردد. از جمله اقدامات اولیه که می‌تواند سطوح افراد سالم و افراد معلول را یکسان کند، شامل موارد آموزش در خانواده، آموزش در جامعه، استفاده از سیستم ارجاع، ارائه وسایل کمک توان‌بخشی، اشتغال و کاریابی معلولان و خدمات حمایت اجتماعی باشد و در کل بعد از توانمند کردن معلولان از طریق ارائه خدمات فوق همواره باید وضعیت حمایتی پایداری را نیز داشته باشند، به عبارتی، این قشر همواره نیازمند حمایت دولت و حتی مردم جامعه در مطالبه حقوق واقعی خودشان هستند[۵۱] .
هرچند تأمین زندگی معلولان در حد مطلوب آرزوی تمام مدافعان حقوق بشر است ولی به لحاظ واقعیت‌های اجتماعی‌، جستجوی آن فایده‌ای ندارد‌. آنچه در حال جاضر می‌توان برای کمک به این افراد انجام داد‌، تعریف دقیق ضوابط و معیارهای کاری ایشان با تکیه بر قوانین داخلی و اسناد بین‌المللی است. به عنوان یک واقعیت تاریخی‌، در صورت فقدان ابزارهای بین‌المللی فشار و اجبار دولت‌ها در تن دادن به تعهدات خویش در قبال حقوق بشر‌، دولت‌ها از رعایت آن طفره می‌روند و یا حتی بهره‌مندی از ابتدایی‌ترین حقوق برای افراد بشر را در پاره‌ای از موارد انکار نموده و یا نادیده می‌گیرند‌. به همین جهت در سطح جهانی و گاه منطقه‌ای اعلامیه‌ها‌، کنوانسیون‌ها‌، مقاوله‌نامه‌ها و مقررات در جهت صیانت از این حقوق تدوین گردیده است[۵۲].
در این میان بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند میزان احترام و دسترسی شهروندان دارای ناتوانی در هر جامعه به امکانات مختلف شهر و اجتماع می‌تواند شاخص بسیار مناسبی در رسیدن به یک جامعه برای همه باشد. از این رو، کاوش در حیطه، نحوه و میزان احترام به کرامت انسانی شهروندان از جمله شهروندان دارای ناتوانی و معلولیت می‌تواند مهم تلقی شده و به کسب اطلاعات ذی قیمتی انجامد تا مدیران و برنامه‌ریزان بتوانند در برنامه‌ها و فعالیت‌های خود آنها را مد‌نظر قرار دهند[۵۳].
با وجود این، باید اذعان کرد که تاریخچه معلولان با وجود آنکه زندگی کردن برای خود آنها به خودی خود سخت بوده است، اما اغلب ملت‌ها در برخورد با این قشر وضعیت مناسبی نداشتند و به عبارتی، تاریخ بر افراد معلول نسبت به افراد سالم بسیار سخت گذشته است، از این رو، است که هلاندر[۵۴] برخورد جوامع انسانی با ناتوانی و معلولیت را به پنج دوره مختلف و مهم تقسیم می‌کند: دوره اول یا دوره حذف یا نابود‌سازی که عمده کارها بر کشتن، محو و از بین بردن معلولان متمرکز بود. دوره دوم یا دوره نگه‌داری در نوانخانه‌ها وآسایشگاه‌ها بدین منظور که این افراد را از جلوی چشم دیگران (غیرمعلول) دور کنند و به تعبیری منظره ناراحت‌کننده‌ای برای افراد به ظاهر عادی وجود نداشته باشند. دوره سوم یا دوره بهبود عملکرد که به تعبیر دیگر می‌توان آن را دوران مراقبت و توان‌بخشی مبتنی بر مؤسسات دانست، در این دوره نیز به گونه‌ای مراقبت‌ها بر اساس جداسازی افراد دارای معلولیت اعمال می‌شده است. دوره چهارم که به نام دوره تداخل اجتماعی نامیده می‌شود و همراه با تشویق افراد دارای ناتوانی به حضور در بین خانواده، جامعه و نیز در نظام‌های اجتماعی بوده است. در نهایت دوره پنجم یا دوره خودشکوفایی یا خودگردانی و قادرسازی که با خلق موقعیت‌هایی که فرد ناتوان قادر به توسعه کامل ظرفیت‌های خود می‌باشد به ظهور رسیده است[۵۵].
در جوامع متمدن امروزی به وضوح می‌توان بر رعایت حقوق افراد معلول اذعان کرد و با وجود این، جوامع جهان سومی همواره رویکرد الویت‌محور و ترحم را در پیش گرفته‌اند و قوانین در این کشور‌ها هرچند رویه‌ای عدالت‌محورانه و حق‌مدارانه دارد، اما نگرش‌ها هنوز ضابطه‌مند نبوده است و این رویکرد باعث می‌شود که حامیان معلولان فقط در چند نهاد حمایتی داخلی و بین‌المللی باقی بماند.
در این بین رویکرد جدیدی تحت عنوان حمایت مثبت از معلولان در جهت جبران نابرابری‌ها‌ی تحمیل شده بر آن‌ها، بوجود آمده است که به عنوان برنامه دولت‌ها در جهت یاری معلولان می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:02:00 ب.ظ ]




«کُت کوتا، شلوار بُلند داره تماشا اَی خُیا زیر وارو کن تخت رضا شا»
kot kutâ, šalvâr boland, dare tamâšâ / ey xoбâ zir vâru kon taxte rezâšâ
(کت کوتاه، شلوار بلند، داره تماشا ای خدا زیر وارو کن تخت رضا شاه).
اشارت شاعر به «تماشایی» بودن «کت کوتاه و شلوار بلند» طنز تلخ مستتر در آن را آشکار می سازد. به علاوه شاعر به نمایندگی قوم مظلوم خویش، از خدا می خواهد که «تخت» رضا شاه را واژگون کند ، و این دعایی بود که به نظر می رسد پس از چند سال اجابت شد. رسول پرویزی در داستان «شلوارهای وصله دار» که در کتابی به همین نام چاپ گردیده، طنز تلخی شبیه شعر بویراحمدی ها را ترسیم و تصویر کرده است. (پرویزی، ۷۲-۷۸ :۱۳۵۷ ).
دوره رضا شاه، هم دوره شکنجه بود و هم شلاق. شاعر عشایری در بیت زیر ترکیبی از عشق و حماسه را به خواننده عرضه می دارد و نشان می دهد که اسلحه ها از دست رفته و «شلاق» جایگزین آن شده است.
«یَهْ گُلِی مِنِ مالِمُو واجب طِلاقهِ نه دوره عثمانی یَه، دوره شلاقهِ»
ya geli men mâlemu vâjebe telâqe / na dowrey osmâneya, dowrey šelâqe
(یک گلی در مالمان(=آبادیمان) واجب طلاق است نه دوره تفنگ عثمانی است، دوره شلاق است).
شاعر محلی، ضمن بیان اختتام دوران تفنگ و «وداع با اسلحه»، دوره نوین شلاق و شکنجه را یادآور می شود و از «گل مال» -شاهد زیبا رو و گل گون محل- گلایه مند استو او را واجب طلاق و رهایی می داند. معلوم نیست، این «گل مال» از آن او بوده و چون آزارش داده، سزاوار طلاق گردیده، یا در بند کسی است که در خور گل نیست و لازم است گل از او جدا گردد.یعقوب غفاری، در پایان مصرع دوم بیت بالا، به جای شلاق ، «قزاق» آورده است (غفاری، ۱۳۶۲: ۸۱).
از موارد ظالمانه عهد رضا شاه، -مثل دوره های گذشته- اخذ مالیات گزاف از عشایر بود. عشایری که در نتیجه سیاست نادرست اسکان اجباری، بسیاری از دام های خود را از دست داده و به فقر و فلاکت گراییده بودند، می بایست مالیات سنگین حکومت را نیز پرداخت نمایند.
این موضوع در اشعار معدود محلیان چنین آمده است.
«جنابِ آقایِ سرهنگ زره پوش کَی دِییی، بَلی بِچِینی، برنج بِیی کُوشْ»
(همان: ۸۳)
jenâbe âqâye sarhang zerehpuš / ky diye bali beĉini, berenj beyi kuš
(جناب آقای سرهنگ زره پوش کی دیدی بلوط بچینی، اما برنج بِدَهی بابت بهره مالکانه و مالیاتش).
سرهنگ علی زره پوش فرماندار نظامی کهگیلویه و بهبهان از سال ۱۳۱۶ تا ۱۳۲۰ بود. (باور، ۱۳۲۴: ۲۱/ تقوی مقدم، ۱۳۷۷: ۳۲۶)
قضیه «اجباری» (=سربازی) که از اواخر دوره قاجار مطرح و پیگیری شد، در سال ۱۳۰۶ به جد در استان های مختلف کشور اجرا گردید. تقریباً در تمام نقاط کشور، نسبت به قانون «اجباری» (=خدمت سربازی) اعتراض و نارضایی پیش آمد (برای اطلاع از نمونه های اعتراض و نارضایی رجوع شود: فاطمه هاشمی، ۱۳۹۰: ۹۲۸-۸۹۲).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

شیخ عبدالرسول نیرشیرازی نیز در مشاهدات عینی خود، داستان نظام اجباری و پیامد های آن را در فارس به اختصار بیان کرده است (نیرشیرازی، ۱۳۸۷: ۱۳۳-۹۶). وی در دو بیت که گویا خود سروده می گوید:
«در سال هزار و سیصد و شش به شهور از شاه نظام زور آمد دستور
ز اندوه پدر حزن پسر ناله مام گردید پدید وحشت روز نشور» (همان: ۹۶)
بویراحمدی ها نیز از جمله مردمی بودند که از این موضوع نگران و ناراضی شدند و در اشعار خویش اعتراض و تخالف خود را نشان دادند.
برای یک بویراحمدی فرزند پسر مؤثرترین بازوی کار و قدرت بود. تلاش سنگین روزانه از چوپانی گرفته تا کشاورزی و تهیه هیزم نیاز به مرد داشت. بنابراین از دست دادن مردی از خانه، مصیبتی بزرگ و خلأ پر ناشدنی بود. این مصیبت زمانی دو چندان می شد که تنها پسر خانه را به اجباری ببرند و چرخ اقتصاد و زندگی خانه را فلج و مختل نمایند. وقتی تک پسری یتیم در خانه، فقط مادری کور و خواهرانی نازنین داشته باشد، از دید عموم بی انصافی و ستم محض بود که او را به سربازی «اجباری» ببرند.
«خُمْ بِی یُمْ، یَه دَی کوری، دوتا دَیَی ناز اجباری، اُومَه بُرْدُم مِنِ فوج سرباز» (غفاری، ۱۳۶۲: ۶۹).
Xowm beyom ya dey kori dota daye naz/ejbari ouma bordom mene foje sarbaz
(خودم بودم، یک مادر کوری و دوتا خواهر ناز / اجباری آمد و بردم در فوج سرباز).
برخی پسران جوان که نامزد داشتند و به سربازی اعزام می شدند، نگران نامزد خود بودند و از اینکه ممکن است طی دو سال دوری از خانه، نامزدش را به کسی دیگر بدهند، غمین و غصه دار می گشتند.
بیت زیر از زبان جوانی که نامزد دارد و اجبار حکومت رضا شاه او را به سربازی و دوری از نامزد فرا‌می‌خواند، سروده شده و از شاه مملکت سؤال می نماید که بعد از او نامزدش نصیب کی می شود. با این پرسش محتاطانه، می خواهد شاه را عامل و مقصر اصلی قلمداد نماید. مگر نه شاه حاکم کل و صاحب اختیار سراسر مملکت است.
«رضا شا، شا پهلوی، لباس تِریکی بُردِنُم و سربازی نُومْزایُم سیِ کی» (همانجا)
Reza sha sha Pahlavi lebas teriki / bordenom va sarbazi nomzayom si ki
(رضا شاه، شاه پهلوی، لباس ابریشمی بردنم به سربازی، نامزدم برای کیست ؟
مقررات سخت و سنگین سربازی، به ویژه عدم مرخصی آنها طی دو سال خدمت، بر دوری از خانواده و موطن اضافه می شد و بیش از پیش آن را غیر قابل تحمل می نمود.
فصل چهارم
حوادث تاریخی بویراحمد در عصر محمد رضا شاه
و بازتاب آن در اشعار محلی(۱۳۴۱-۱۳۲۰)
۴-۱- مختصری ازحوادث تاریخی بویراحمد در دوره محمدرضاشاه
عزل و سقوط رضاشاه به دست بیگانگان، برای عامه ایرانیان شادی آفرین و خرسند کننده بود. عشایر که زندگی واقعی شان مختل و دیگرگون شده بود، هم چون اقشار مختلف مردم شادمان و دست افشان شدند. امنیه های رضاشاهی دیگر نمی توانستند پس از این«شاه گردش»، مانع ییلاق و قشلاق عشایر گردند و به سکونت اجباری در خانه های سردسیری و گرمسیری وادارند. عشایریان دوباره به بافتن و افراشتن سیاه چادر آغاز کردند و در کمرکش کوهها و نوک قله های شامخ و دشت های سرسبز و پر گل و لاله سیر نمودند. بدین گونه تنفس تازه ای کشیدند که، از اعماق دل بود و از سر آزادی کامل. قبیله بزرگ و پر جمعیت بویراحمد که اکنون یک دهه بود متلاشی و متفرق گشته بودند و جمعی در سردسیر و عده ای در گرمسیر توطن اجباری نموده بودند، توانستند با اختیار و آزادی به مکانهای پیشین رجوع کنند و تقریبا نیمی از سال را در سردسیر و نیمی دیگر را در گرمسیر به سر برند.اگر چه اقتدار و اختیار ستمگرانه حکومت نظامی بهبهان و کوه گیلویه رخت بسته بود، اما تا اسفند ۱۳۲۰ هنوز حاکم نظامی شهرک تل خسرو در سردسیر بویراحمد به کار خویش مشغول بود.
جمعی از بویراحمدی ها، با وجودی که فرزندان خوانین همچنان در تهران تبعید و تحت نظر بودند، به شهرک تل خسرو حمله بردند و با اخراج ماموران دولتی-خاصه نظامیان- به تخریب و تخلیه ادارات کوچک دولت پرداختند. نکته ی مهمی که تا کنون محققان عشایری بدان اشارت صریح و صحیح نکرده این است که یورش بویراحمدی ها به شهرک تل خسرو، که نماد حکومت نظامی و ظلم و تعدی آنها بود، ماه ها قبل از ورود فرزندان خوانین بویراحمد، صورت گرفته است. نکته جالب تر این هجوم آن است که کسانی رهبری مهاجمان را در دست داشتند که خود در ایام تسلط ماموران رضاشاه در عشایر، تحت عنوان«سیاره» مامور انتظامات محل شده بودند و با دریافت حقوق و مزایای دولتی به تعقیب یاغیان و معارضان حکومت رضاشاه می پرداختند. بدین ترتیب، معلوم می شد که حتی مزدوران محلی حکومت که در ازای امتیازات ارزشمند به دولت رضاشاه خدمت می کردند، رضایتی از وضع موجود نداشتند و منتظر تغییر سیستم ستمگرانه و اجباری حکومت بودند.
یک شاهد عینی بویراحمدی در خاطرات مکتوب خویش، به چگونگی تسخیر و غارت شهرک تل خسرو به دست«سیاره های حقوق بگیر دولت» چنین پرداخته است:«…شایع بود که مردم ایل ها و روستاها، پادگان ها و پاسگاه های نزدیک به خود را تسخیر می کنند و سلاحشان را تصاحب می نمایند. چند روز بعد، خبری سراسر شهر و منطقه را فرا گرفت که سیاره های مدافع شهر در صدد اشغال پادگان ها و ادارات شهرند سرانجام آن روز فرا رسید. کلیه مراکز انتظامی و ادارات به وسیله سیاره ها محاصره و اشغال و خلع سلاح گردید و تمامی اموال دولتی و شخصی فرماندار نظامی و مهمات و اسلحه انبار شده را به یغما بردند…» (طاهری، ۱۳۸۸: ۸۸) عطا طاهری در نوشته شیوا و زیبای خود، تصویر هرج و مرج ایجاد شده به دست ماموران انتظامات محلی حکومت را-که تا چند لحظه قبل ظاهرا مسئول و موظف به جلوگیری از بی‌نظمی و نا بسامانی بودند- آشکارا نشان می دهد و مشخص می نماید که اقدامات و اصلاحات زورگویانه و اجباری، پایدار نیست و دوامش تنها تا سقوط ستمگر است.
چریک های محلی مزدور دولت که در دوره رضاشاه « سیاره » خوانده می شدند ، خود اکنون«بر سر غارت و چیال» اموال و اثاثیه حکومت و مأموران آن درگیری داشتند و «خانوارهای ایلی که بدون رضایت و به زور در شهر[ک تل خسرو] اسکان یافته بودند، به سرعت خانه ها را تخلیه کردند و هر گروهی به طایفه مربوطه اش پیوست و یا سر مزرعه و چراگاه و روستای خود رفت.» (همانجا). چون خبر تسخیر و غارت شهرک تل خسرو در نقاط مختلف بویراحمد منتشر شد« جماعتی دیگر از دهات دور دست، شتابان و بی قرار» خود را به شهرک رساندند، تا از این خوان یغما متمتع گردند. برخی دیر رسیدگان که همچنان«شتابناک فرا می رسیدند دوان به هر سو دید می زدند[،] چون چیز به درد بخور نمی یافتند، خشم آلود به خود و چپاولگران پیشین و غارت زده های غایب[=حکومتیان] دشنام می دادند»و با«چماق ها و شش پر های» خود به در و دیوار می کوبیدند و چیزهایی را می شکستند(همان، صص۹۰-۸۹)
تا پایان روز، «هنوز هم افرادی تازه نفس، سواره و پیاده، به میدان شهر از هم دریده و متلاشی وارد می شدند… به همه سو می نگریستند و نمی دانستند به کدام طرف رو آورند و بتازند.»پس«نومیدانه به هرجا سر» می کشیدند و «چون چیزی» نمی یافتند«با آخ و فغان و دریغ، دلتنگ و دست خالی به کاشانه و محل خود» باز می گشتند. (همان،ص۹۰)
در چنین هرج و مرج طبیعی که آغازگر آن انتظامات مزدور حکومتی بودند، هیچ یک از دولتیان کشته یا مجروح نشدند.مردم رنج دیده و زجر کشیده شهرک تل خسرو و دهات پیرامون آن، از سر دلسوزی، دولتیان را پناه دادند و با حمایت و همراهی آنان، به تدریج از مهلکه خارج به و زادگاه خویش راهنمایی نمودند.
سیاره های دولتی و رؤسای آنان، همگی از بویراحمد سفلی بودند و شهرک تل خسرو در حوزه‌ی استحفاظی بویراحمد علیا. به همین دلیل دو برادر مبارز و مشهور به نام های کی علی خان و کی ولی خان که سال ها تحت تعقیب این مزدوران محلی بودند، به محض شنیدن خبر اشغال شهرک با جمعی همراه، اطراف منطقه را محاصره کردند و به اشغالگران اخطار خروج از شهرک دادند. هرچند دسته دو برادر،چند روزی پس از «غارت و اشغال» شهرک خبردار و وارد معرکه شده بودند، اما تهدید و اخطار آنها مؤثر واقع شد. آنها به سیاره های اشغالگر پیام داده بودند که:«…شهر در منطقه ما، بویراحمد علیا، بود. شما می‌توانستید تفنگ های خود و خلع سلاحی را ببرید نه اینکه شهر را متلاشی و ویران سازید.»اکنون نیز برای جلوگیری از جنگ و خونریزی«هر چه زودتر شهر را ترک کنید و به محل و طایفه خود بازگردید» (همان، ص۹۱) تهدید، تاثیر گذار شد و با وساطت برخی مردان و زنان بزرگ منطقه، اشغالگران شهرک با غنایم مکتسبه به سکونت گاه های خویش بازگشتند.
از آن به بعد، احساس آزادی و شادمانی در سراسر بویراحمد به چشم می خورد. زمستان سرد و عبوس بویراحمد سردسیر، مبدل به بهاری گرم و فرح بخش شده بود. عشایر محبوس در گرمسیر، در فروردین ۱۳۲۱ پا به سرحد(=سردسیر) گذاشتند و جشن و پای کوبی خود را با ساز و دهل و کرنا برگذار کردند.
تا قبل از حضور خانواده های تبعیدی خوانین بویراحمد علیا و سفلی در منطقه، بزرگان طوایف محل-خاصه کی ولی خان و کی علی خان-ناصر فرزند غلامحسین خان را که نوجوانی تقریبا ۱۳ ساله بود به خانی برداشتند و ناصرخان نامیدند.بزرگان منطقه، بویژه کی ولی خان که فردی فهیم، شاهنامه خوان و شاهنامه دان بود، روزها و شبها تعلیم خان نوجوان را بر عهده گرفت و با ازدواج با خواهر خان خود عملا اداره محل را با همراهی«بی بی های» با تجربه-از خاندان خان- متکفل گردید.عطا طاهری که خود در کانون این دستگاه تازه تاسیس بود، به زیبایی هر چه تمامتر جزئیات وقایع و اقدامات انجام گرفته را بیان نموده است.(برای اطلاع دقیق رجوع شود: همان، صص۱۱۱-۹۲)
باری، فرزندان خوانین بویراحمد- که پدرانشان در دوره رضا شاه اعدام گردیدند و خود در تبعیدگاه تهران تحت نظر بودند-در نیمه دوم اسفندماه ۱۳۲۰ از تهران خارج شدند و تقریبا در اردیبهشت ۱۳۲۱ وارد بویراحمد گشتند. در راس این گروه، عبدالله ضرغامپور قرار داشت که احتمالا از همان ابتدا در صدد سلطه و ریاست بر کل بویراحمد بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:02:00 ب.ظ ]




همچنین وثیقه مالی است که به دستور مقام قضایی برای اطمینان به حضور متهم برای محاکمه و اجرای حکم از متهم یا ثالث اخذ میشود، که در صورت تخلّف به نفع دولت ضبط و الا به او مسترد خواهد شد[۷۴] اما اگر بخواهیم تعریفی کامل و ساده از قرار وثیقه ارائه دهیم میتوان گفت قرار وثیقه یکی از انواع تأمین‌های کیفری بوده که در آن مقام قضایی جهت دسترسی به متهم و در نهایت اجرای حکم تصمیم میگیرد که متهم در قبال آزادی خود، مبلغ معینی وجه نقد یا ضمانت نامه بانکی یا مال منقول و غیر منقول توقیف نماید که مورد وثیقه ممکن است متعلق به متهم یا ثالث باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳-۴-۱- ماهیت قرار وثیقه
از نظر ماهوی دو نوع وثیقه قابل تصور است.

    1. وثیقه قراردادی

وثیقه قراردادی که ناشی از عقود و قراردادها بوده و مقررات قانون مدنی بر آن حاکم است مانند رهن و معاملات با حق استرداد.

    1. وثیقه قضایی

وثیقه قضایی که به دستور مقام قضایی جهت اطمینان از حضور به موقع متهم در دادگاه اخذ میشود و مقررات خاص قانون آیین دادرسی کیفری بر آن حکومت میکند.
به طور کلی قرار وثیقه از نوع قرار قضایی میباشد و ترتیب اخذ آن به شرح ذیل میباشد.
۳-۴-۱-۱- قرار اخذ وثیقه
قرار اخذ وثیقه که بدواً صادر میشود یک تصمیم قضایی است که به صورت یک طرفه بدون در نظر گرفتن اراده متهم با رعایت ضوابط خاص از سوی مقام قضایی صادر میشود.
۳-۴-۱-۲- تعیین مصداق وثیقه
در بند ۴ ماده ۱۳۲ قانون آیین دادرسی کیفری وثیقه اعم از وجه نقد یا ضمانت نامه بانکی یا مال منقول و غیر منقول دانسته شده است در این ارتباط باید گفت بین مال منقول و غیر منقول باید از کلمه«یا» استفاده میشد. به هرحال سوال این است که انتخاب یکی از مصادیق وثیقه از اختیارات قاضی صادر کننده است یا اینکه از اختیارات متهم است.
اگر معتقد باشیم انتخاب نوع وثیقه از اختیارات قاضی صادر کننده است. بنابراین متهم اجازه معرفی وثیقه از نوع دیگر را نخواهد داشت به عنوان مثال اگر قرار وثیقه نقدی صادر شده باشد متهم اختیار معرفی مال منقول یا غیر منقول به ارزش همان مبلغ نخواهد داشت و اگر معتقد باشیم انتخاب یکی از مصادیق وثیقه از اختیارات متهم است بنابراین قاضی صادر کننده مجاز نیست نوع وثیقه را محدود به یکی از این مصادیق کند. این که کدام اعتقاد درست است به نظر میرسد، معرفی نوع وثیقه از اختیارات متهم است و قاضی مجاز نمی باشد قرار وثیقه از نوع خاصی صادر کند بلکه این متهم است که اختیار دارد چه مالی به عنوان وثیقه معرفی می کند.« قبول این نظر نیز از استبداد قضایی جلوگیری میکند. در تایید این نظر در بخشنامه شماره ۷۴۸۹/۸۰/۱ ت ۲۷/۴/۸۰ قوه قضاییه آمده است»، در مواردی که متهم شخصاً وثیقه معرفی میکند قاضی صادر کننده قرار، به معاذیری و از جمله اصرار بر این که وثیقه گذار باید شخص دیگری (غیر از متهم) باشد از پذیرش وثایق ملکی یا نقدی متهم خودداری میورزد در حالی که در این موارد نیز وثیقه را باید پذیرفت و قرار قبولی صادر شود.
۳-۴-۱-۳- میزان وثیقه
در قوانین موضوعه در خصوص میزان وثیقه مبلغ مشخص و معینی قید نشده است لیکن میزان وثیقه باید با اهمیت جرم، شدت مجازات و دلایل و اسباب اتهام، احتمال قرار متهم، سوابق متهم، وضعیت سنی و موقعیت فردی و اجتماعی وی متناسب باشد(ماده ۱۳۴ ق.آ. د. ک) البتّه لازم به ذکر است همان جهاتی که قاضی را در بین انواع تأمین به وثیقه میرساند تشخیص میزان و مبلغ وثیقه هم با اوست اما ماده ۱۳۶ ق.آ. د. ک توضیح داده که مبلغ وثیقه یا وجه الکفاله یا وجه التزام نباید در هرحال کمتر از خسارت‌هایی باشد که مدعی خصوصی درخواست میکند به این ترتیب عامل دیگری که در مورد مبلغ وثیقه تعیین کننده است میزان خسارت مورد مطالعه مدعی خصوصی است در همین ارتباط ایرادی وارد است که در قرار کفالت به آن اشاره شده است. نتیجتاً با وجود ماده ۱۳۶ قاضی مجبور است به همین میزان وجه وثیقه را بالا ببرد و این درست نیست. ملاک قرار دادن درخواست خسارت مدعی خصوصی ملاک مناسبی نیست.
۳-۴-۱-۴- صدور قرار قبولی وثیقه
در صورتی که متهم به میزان قرار وجه نقد به همراه داشته باشد، یا شخص دیگری مهیای تودیع، وثیقه باشد، یا ضمانت نامه بانکی به نسبت وثیقه تعیین شده تسلیم نماید، قاضی مربوط قرار قبولی وثیقه صادر مینماید و پس از امضای متهم یا وثیقه گذار متهم آزاد میگردد متهم و وثیقه گذار میتوانند رونوشت از قرار قبولی وثیقه دریافت دارند.
۳-۴-۲ فوت وثیقه گذار
«در صورتی که وثیقه گذار فوت کند از جهت تعیین تکلیف قرار صادره در پرونده و این که قاضی باید چه اقدامی نماید دو راهکار به ذهن میرسد: راهکار اول از آنجایی که مال مورد وثیقه در توقیف مراجع قضایی است و این مال به عنوان وثیقه و رهن پرونده قرار داده شده همانگونه که فوت راهن تاثیری در تحقق آثار رهن ندارد در اینجا نیز فوت وثیقه گذار تاثیری ایجاد نمیکند اما چون با فوت او خواستن متهم از وی ممکن نیست دادگاه عندالزوم باید از ورثه او معرفی متهم را بخواهد در صورت استنکاف ورثه از معرفی متهم همانگونه عمل میشود که اگر وثیقه گذار اصلی استنکاف میکرد.
راهکار دوم: بر اساس این راهکار میتوان گفت در قرار قبولی وثیقه که بین قاضی و وثیقهگذار منعقد میشود تعهد وثیقهگذار به معرفی متهم تعلق میگیرد و آنچه را که به عنوان وثیقه میگذارد تضمین اجرای تعهد و به عبارت دیگر وجه التزام تخلّف از انجام این تعهد است بنابراین زمانی میتوان وجه التزام را از متعهد مطالبه کرد که تخلّف او نسبت به مورد تعهد محقق شود حق دولت به ضبط وثیقه استقرار پیدا میکند و اگر پس از تحقق تخلّف فوت کرد موضوع مشمول ماده ۸۶۹ قانون مدنی میگردد که در این صورت ورثه باید جوابگو این تعهد باشند اما در فرضی که قبل از تخلّف وثیقه گذار فوت کند حق دولت مبنی بر ضبط وثیقه استقرار پیدا نکرده است. و موضوع انجام تعهد منتفی است و چون تعهد به معرفی شخص فی نفسه از تعهدات مالی نیست لذا قهراً به ورثه نمیرسد. همانگونه که اگر شخصی تعهد کرده باشد یک اثر هنری ایجاد کند و در صورت تخلّف مبلغی را بپردازد و قبل از ایجاد اثر هنری فوت کند چگونه میتوان به وراث گفت شما اثر هنری را خلق کنید که اگر خلق نکردند وجه التزام بپردازند بر اساس این راهکار فوت وثیقهگذار موجبات آزادی مال مورد وثیقه فراهم خواهد کرد اگرمعتقد به این راهکار باشیم باید پس از اطلاع از فوت متهم را احضار، در صورت عدم معرفی وثیقه جدید او را به زندان معرفی نماییم. به نظر میرسد راهکار دوم موجه ومورد پذیرش است[۷۵]».
۳-۴-۳- نحوهی مصرف مال مورد وثیقه
بحث نحوهی مصرف مال مورد وثیقه، پس از صدور قطعی شدن دستور ضبط وثیقه مطرح میشود و البتّه در جایی که متهم با وصف عدم حضور، باز هم نسبت به اجرای حکم اقدامی ننماید.
ماده های ۱۴۵ و ۱۴۶ ق.آ. د. ک مصوب ۱۳۷۸ به این امر اشاره کردند. ماده ۱۴۵ ق.آ. د. ک در مواردی که متهم حضور نیافته و محکوم شده، محکوم به یا ضرر و زیان مدعی خصوصی از تأمین گرفته شده، پرداخت خواهد شد و زاید بر آن به نفع دولت ضبط میشود.
ماده ۱۴۶ ق.آ. د. ک در صورتی که محکوم علیه علاوه بر حبس، به جزای نقدی یا ضرر و زیان مدعی خصوصی محکوم شده باشد و مجموعه محکوم به، کمتر از تأمین گرفته شده باشد، فقط تا میزان محکومیت وی از وثیقه تودیعی یا وجه الکفاله یا وجه التزام پرداخت خوهد شد، و زاید بر آن بازگردانده میشود. «دو ماده ذکر شده در تعارض با یکدیگر هستند. قسمت اخیر ماده ۱۴۵ میگوید». زاید بر آن به نفع دولت ضبط می شود « درحالی که ذیل ماده ۱۴۶، مقنن متذکر شده که » زاید بر آن بازگردانده می شود.«که این دو قسمت از این دو ماده به هیچ وجه قابل جمع نبوده و متعارض میباشند و تکلیف مال زاید بر محکوم به مشخص نشده است. عده قلیلی اعتقاد دارند با توجّه به صراحت صدر ماده ۱۴۵، ضبط زاید بر مال وثیقه به نفع دولت موقعی جایز است، که متهم حضور نیافته و محکوم شده است و در صورتی که متهم حضور داشته باشد زاید بر مبلغ وثیقه به وثیقه گذار مسترد خواهد شد. ولی این نظر صحیح نیست، زیرا در ماده ۱۴۶ هم اگر چه به صراحت قید نشده ولی فرض بر عدم حضور متهم و صدور دستور ضبط وثیقه است، زیرا در فرض که وثیقه گذار شخص ثالث باشد و متهم نیز حضور داشته باشد، امکان برداشت ضرر و زیان مدعی خصوصی و محکوم به از اموال شخصی ثالث غیر قانونی است. اگر به سوابق گذشته این قانون مراجعه کنیم ملاحظه می شود که بر اساس مواد ۱۳۴ و ۱۳۶ مکرر، قانون آیین دادرسی کیفری سابق، فقط در صورتی که متهم فرار می نمود، از وجه الضمان یا وجهی که کفیل ضمانت کرده بود، بدواً خسارات مدعی خصوصی تادیه و مازاد آن به نفع دولت ضبط میشد و جزای نقدی هم قابل برداشت نبود، ولی با این حال، رویه سابق نمیتواند، توجیه کننده تعارض این دو ماده باشد. در پاسخ استعلامی که از اداره حقوقی قوهی قضاییه به عمل آمده این اداره چنین اظهار نظر نموده است طبق نظر کمسیون آیین دادرسی کیفری این اداره کل، تعارض آشکاری بین مواد ۱۴۵ و ۱۴۶ از قانون آیین دادرسی کیفری وجود دارد و راهکار مناسبی برای حل این تعارض به نظر نمیرسد و بهتر است از طریق قوه مقننه برای رفع ابهام و تفسیر آن اقدام شود[۷۶]».
۳-۴-۴ – ضمانت اجرای قرار وثیقه
ضمانت اجرای قرار وثیقه در دو قسمت قابل بررسی است.
۳-۴-۴-۱- ضمانت اجرای عجز متهم از تودیع وثیقه
مطابق ماده ۱۳۸ ق.آ. د. ک در صورت عجز متهم از تودیع وثیقه، متهم بازداشت خواهد شد. البتّه ممکن است متهم بلافاصله مالی را جهت وثیقه معرفی ولی، عملیات توقیف مال به طول انجامد مثلاً وقتی که مال معرفی شده، ملکی خارج از حوزه قضائی دادگاه صادر کننده قرار باشد، در این صورت از طریق ارسال نیابت قضایی، نسبت به توقیف مال اقدام می شود در طول این مدت، تا صدور قرار قبولی وثیقه، متهم بازداشت خواهد بود.
۳-۴-۴-۲- ضمانت اجرای استنکاف وثیقهگذار از حاضر کردن متهم
در صورت عدم حضور متهم در مواقع لزوم در دادگاه و عدم ثابت نمودن عذر موجه، به وثیقه گذار اخطار میشود که ظرف بیست روز، متهم را حاضر نماید و در صورت انقضاء مدت و امتناع وثیقه گذار، وثیقه سپرده شده به دستور مقام قضایی ضبط خواهد شد. البتّه ابلاغ اخطار به وثیقهگذار باید به صورت ابلاغ واقعی باشد ولی اگر ثابت شود که وثیقهگذار به منظور عدم امکان ابلاغ واقعی، نشانی حقیقی خود را اعلام نکرده یا بدین منظور از محل خارج شده، ابلاغ قانونی اخطاریه، برای ضبط وثیقه کافی خواهد بود(ماده ۱۴۱ و ۱۴۰ ق.آ. د. ک). لازم به یادآوری است که اخذ تأمین توسط ضابطین دادگستری ممنوع است ولی اگر احیاناً ضابطین دادگستری مالی را از متهم توقیف نموده باشند، در صورت تخلّف متهم امکان ضبط مال توقیف شده در کلانتری وجود ندارد، زیرا ماده ۱۴۰ ق.آ. د. ک ناظر به مواردی است که مال مورد وثیقه توسط مقام قضایی و با رعایت تشریفات خاص(قرار قبول وثیقه و …) توقیف گردیده باشد.
۳-۴-۵- موارد الغاء قرار
موارد الغاء قرار وثیقه عبارتند از[۷۷]
۱- هرگاه در اثر تخلّف متهم و وثیقهگذار، دستور ضبط وثیقه صادره شود قرار صادر منتفی و دادگاه میتواند تأمین متناسب دیگری اخذ نماید.
۲- هرگاه وثیقهگذار قبل از صدور دستور ضبط وثیقه، اهلیت خود را دست بدهد و محجور شود یا فوت نماید قرار وثیقه منتفی و میتوان قرار تأمین دیگری صادر نمود.
زیرا تعهد به حاضر کردن متهم، امری قائم به شخص است و نمیتوان آن را از ورثه وثیقهگذار تقاضا نمود و در فرضی هم که وثیقهگذار، خود متهم، باشد و فوت نماید، قرار موقوفی تعقیب صادر و قرار تأمین نیز ملغی الاثر خواهد شد.
۳ – هر گاه متهم در مواقع لزوم حاضر و یا بعد از آن حاضر و عذر موجه خود را ثابت نماید و یا قرار منع تعقیب یا موقوفی تعقیب یا برائت متهم صادر شود یا پرونده به هر کیفیت مختومه شود، قرار وثیقه ملغی الاثر بوده و قاضی مربوط مکلف است از قرار وثیقه رفع اثر نماید(ماده ۱۴۴ ق.آ. د. ک).
۴- هرگاه متهم یامحکوم علیه در مواعد مقرر حاضر شده باشد به محض شروع اجرای حکم جزایی یا قطعی شدن قرار تعلیق اجرای مجازات، قرار تأمین منتفی میشود(تبصره ۲ ماده ۱۴۹ همین قانون).
۳-۵- قرارهای محدود کننده تردد
در اینگونه قرارها، شخص متهم بنا به دستور مقام قضایی به منظور تضمین دسترسی دستگاه عدالت به متهم و جلوگیری از اعمال نفوذ او و بر اشخاص دیگر یا بر عکس این موضوع از تردد در بعضی از حیطه ها ممنوع میشود[۷۸]که ممکن است این محدودیت نسبت به حوزه قضایی باشد که مقام قضایی آن محدوده را تعیین مینماید یا همچنین نسبت به عدم خروج از کشور باشد در زیر این دو مقوله را به صورت مجزا تحت بررسی قرار خواهیم داد.
۳-۵-۱- قرار عدم خروج از کشور
در عرف تقنینی و قضایی کشور ما، ممنوعیت خروج از کشور افرادی که تحت تعقیب کیفری قرار دارند و یا آنان که در کشورهای خارجی مرتکب عمل خلاف شؤون ایرانی شدهاند بیسابقه نیست همچنانکه ماده ۱۲۸ قانون اصول محاکمات جزایی (اصلاحی خرداد ۱۳۱۱) اشعار میداشت” کسانی که تحت تعقیب جزایی هستند، نباید از حوزهای که مستنطق معین میکند بدون اجازه او خارج شوند. در موردی نیز که مدعی العموم معین خواهد کرد بدون اجازه او ممنوع است. مراجع قضایی گاهی قلمرو اجرایی ماده ۱۲۸ قانون مذکور را در عمل گسترش میدادند که نتیجه مستقیم آن عدم امکان خروج متهم از کشور بود.
۳-۵-۱-۱- ماهیت و شرایط قرار
قرار عدم خروج از کشور قرار تأمین جدیدی که در قوانین دادرسی کیفری قبلی سابقه نداشته و در آیین دادرسی کیفری سابق خروج متهم از حوزه قضایی مطرح بود و بنابراین پیش بینی شده بود کسانی که تحت تعقیب جزایی هستند، نباید از حوزه قضایی که مستنطق معین میکند، بدون اجازه او خارج شوند، و در هر قرار تأمینی که صادر میشد، عدم خروج از حوزه قضایی هم مطرح میگردید. ظاهراً قانونگذار به علت گسترش ارتباطات و آمد و رفت‌های زیاد و روزانه، لازم ندیده که خروج متهم را از حوزه قضایی ممنوع نماید، در عوض ممنوعیت خروج متهم از کشور را، در قالب قرار امکان پذیر ساخته است.[۷۹] آیین دادرسی کیفری جدید در ماده ۱۳۳ ق.آ. د.ک. مصوب ۱۳۷۸ چنین بیان داشته است. با توجّه به اهمیت و دلایل جرم، دادگاه میتواند علاوه بر موارد مذکور در ماده قبل (م.۱۳۲) قرار عدم خروج متهم از کشور را صادر نماید. مدت اعتبار این قرار، شش ماه است و چنانچه دادگاه لازم بداند میتواند هر شش ماه یک بار آن را تمدید نماید. این قرار پس از ابلاغ ظرف مدت۲۰ روز قابل اعتراض در دادگاه تجدید نظر استان میباشد.
این قرار بیشتر در مورد متهمینی صادر میشود که مرتکب جرایم مهم شده و امکان خروج آنها از کشور وجود دارد پس، از مهمترین شرایط صدور آن یکی اهمیت جرم و دیگر وجود دلایل نسبتاً قوی علیه متهم است.
بعضی از حقوقدانان معتقدند در مواردی که به متهم دسترسی نباشد، بدون صدور یکی از قرارهای تأمین اصلی، و به عنوان وسیلهای برای جلوگیری از فرار متهم به خارج از کشور نامبرده ممنوع الخروج میشود که البتّه این قسمت متکی به رویه عملی در محاکم است و قانون در مورد آن حکمی ندارد و سکوت قانون در این مورد نقص قانون محسوب میشود چرا که اگر متهم غایب باشد تنها راه جلوگیری از خروج وی از کشور صدور قرار عدم خروج است.[۸۰] به نظر نگارنده، نظر فوق قابل نقد میباشد و مهمترین تفاوتی که این قرار با سایر قرارهای ذکر شده در ماده ۱۳۲ این قانون دارد، این است که این قرار را نمیتوان به صورت مستقل صادر کرد، بلکه پس از صدور یکی از قرارهای تأمین غیر از بازداشت موقت امکان صدور آن وجود دارد. مدت اعتبار این قرار شش ماه است و چنانچه دادسرا مدت بیشتری نیز برای اعتبار قرار قید کند زاید بر شش ماه اعتباری ندارد. قرار عدم خروج متهم بعد از مدت ۶ ماه قابل تمدید است تمدید آن نیز شش ماه اعتبار دارد.
۳-۵-۱-۲- قابلیت اعتراض
قرار عدم خروج متهم از جمله قرارهای انضمامی و تکمیلی میباشد که اصولاً به همراه قرارهای تأمینی ماده ۱۳۲ ق.آ. د. ک صادر میشود که مستند به ماده ۱۳۳ ق.آ. د. ک میباشد. به استناد م ۳ ق. ت. د. ع. ا. که تصریح دارد:” وظایف و اختیارات دادسرای عمومی و انقلاب تا زمان تصویب قانون آ. د. ک. مربوط طبق قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، مصوب سال ۱۳۷۸ و این قانون خواهد بود. این قرار در دادسرا نیز صادر میشود و در صورتی که بازپرس قرار عدم خروج متهم را صادر کند با توجّه استقلال قضایی مقام تحقیق و مواردی که قانوناً کسب نظر و موافقت دادستان لازم میباشد ذکر شده است. بنابراین نیازی به موافقت دادستان نیست بر خلاف بند«ز» م. ۳ ق. ت. د. ع. ا. و با توجّه به اینکه قرارهای قابل اعتراض در بند «ن» ماده ۳ اعتراض به این قرارها حسب مور در دادگاههای عمومی یا انقلاب مطرح میشود و مهلت اعتراض نیز ظرف ۱۰ روز است و شأن دادگاه تجدید نظر فقط نسبت به اعتراض اشخاص ذینفع در دادگاه می‌باشد نه دادسرا. بنابراین بند «م». ماده ۳ ق. ت. د. ع. ا، سایر قوانین را در خصوص اعتراض و مرجع رسیدگی نسخ ضمنی کرده است بنابراین مهلت اعتراض به قرار عدم خروج متهم که در دادسرا صادر میشود ده روز و حسب مورد دادگاه عمومی و انقلاب میباشد. اما باید توجّه داشت تدوین کنندگان لایحه آیین دادرسی کیفری در بند ث ماده ۲۴۷ صدور قرار ممنوعیت خروج از کشور را همانند قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸پذیرفته و آن را به استناد تبصره ۲ ماده ۲۴۷ لایحه قابل اعتراض میدانند.[۸۱]
۳-۵-۲- قرار التزام به عدم خروج از حوزه قضایی
از قرارهای که در لایحه آیین دادرسی پیشبینی شده است و از آن می توان به عنوان یک جایگزین مناسب برای بازداشت موقت استفاده کرد قرار التزام به عدم خروج از حوزه قضایی با تعیین وجه التزام میباشد[۸۲] این قراردارای سابقه تقنینی در نظام دادرسی کیفری میباشد چنانچه در بند ۲ ماده ۱۲۹ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۲۹۰تحت عنوان التزام متهم به عدم خروج متهم از حوزه قضایی با تعیین وجه التزام پیش بینی شده بود[۸۳]. که در واقع التزام فرد به عدم خروج همراه با تعیین وجه التزام است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:02:00 ب.ظ ]




مبحث دوم : بزه دیدگان جرم هرزه نگاری
هرزه نگاری یکی از جرایم مرتبط با محتواست که در تقسیم بندی حقوق موضوعه، در زمره جرایم علیه اخلاق و عفت عمومی قرار دارد.
هرزه نگاری در مفهوم عام به معــنای تصاویر و محتویاتی است که عمــدتا به قصد تحریک جنسی ارائه می شود، این موارد در قالب نمایش، ارائه، تولید و تجارت محتویات مستهجن است. با پیدایش اینترنت، ضمن خارج شدن جرم هرزه نگاری از حالت سنتی ، ابزار کارآمدی برای سو استفاده کنندگان جنسی پدید آمده است. این فناوری مدرن ارتباطی موجب شده است حجم سواستفاده چند برابر شود و تعداد دریافت کنندگان تصویر و نیز حجم تصاویر مبادله شده به صورت غیر قابل تصوری افزایش یابد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بزه دیدگان این نوع جرایم را که عمدتا خانواده ها هستند، می توان به دو بخش تقسیم کرد: ۱- کودکان و نوجوانان ۲- بزرگسالان. بزه دیدگی کودکان و نوجوانان در شبکه های بین المللی (اینترنت) از مسائل مهم جرایم سایبری است.که هریک از این انواع بزه دیدگان در نوع خود جای بحث فراوانی دارد که در ذیل به آن خواهیم پرداخت.
این مبحث نیز به دو گفتار با عناوین، هرزه نگاری افراد بزرگسال و هرزه نگاری کودکان و نوجوانان پرداخته است.
گفتار اول : هرزه نگاری افراد بزرگسال
همان‌طور که می‌دانیم بزه‌دیدگان جرایم سایبری قربانیانی می‌باشند که یا بوسیله حضور شخصی خویش در فضای مجازی از حملات بزهکاران مورد ضرر مالی و روحی می شوند و یا بالعکس هیچگونه دخالتی در ایجاد حمله سایبری نداشته‌اند که به فراخور ویژگی‌های اجتماعی چون شغل مرتبط با فضای ‌سایبر که بزه‌دیده مدام با این فضا سروکار داشته باشد یا سن و تحصیلات و … که باعث می‌گردد بزهکاران سایبری هدف را شناسائی و مورد حمله قرار دهند.
تقسیم هرزه نگاری به کودک وبزرگسال یکی از رایج ترین تقسیم بندی هایی است که درمورد هرزه نگاری
وجود دارد . هرچند به نظر می رسد این تقسیم بندی توسط کشورهایی که هرزه نگاری را به رسمیت شناخته و قانونی دانسته اند ایجاد شده و فقط در چنین نظام های کیفری کاربرد دارد ؛ ولی می توان این تقسیم بندی را برای کشورهایی که هرزه نگاری را ممنوع نـمودند نیز از جهت اهمیت مراقبـت بیشتر از
کودکان و وضع مقررات حفاظتی سختگیرانه تر و دقیق تر مفید دانست .
این یک واقعیت است که مرتکبین جرایم سایبری، همانند گرگ‎ها یا دیگر درندگانی که به گله‎های حیوانات حمله‎ می‎کنند، به دنبال ضعیف‎ترین قربانی یا آنکه در ظاهر چنین است می‎گردند. اما این واقعیت را هم نمی‌توان کتمان کرد که تمامی قربانیان از پیش انتخاب نشده‎اند و به این دلیل قربانی جرم قرار گرفته‎اند که یک سری آسیب‎پذیری‎ها را از خود نشان داده‎اند. گاهی اوقات، فقط به این دلیل یک نفر قربانی جرم سایبر می‎شود که در زمان خاصی در موقعیت خاصی قرار گرفته است .[۱۲۴] در واقع در چنین مواردی فرد بدون آنکه خود در بزه‌دیدگی خویش مقصر باشد به جهت آنکه در مسیر بزهکاران قرار گرفته قربانی جرم گردیده است.
بزه دیدگی بزرگسال در جوامع امروزی به وفور دیده می شود. چه بزهی بالاتر از این که کانون خانواده ها سست می شود، اعتمادها از بین می رود و روابط زناشویی دستخوش تحول می شود. مردانی که با صور قبیحه آشنا می شوند، پای بندی به همسر را از دست می دهند و تنوع طلب می گردند. حتی ممـکن است زن ها نیز از این آفت دور نمانند و جایگاه خود را فراموش کنند.از این گذشته سو استفاده هایی که از عکس های افراد می شود منجر به اختلافات بسیار وسیع و جدایی ها می شود. چه بسا برخی از این سو استفاده ها موجب طلاق زوجین، ترک وطن، انصراف از دانشگاه و شغل شود و مشکلات عدیده ی دیگری را سبب گردد.
بدیهی است که هرزه نگاری به منزله ظلم است که نه تنها در دین در اخلاق نیز به شدت منع می گردد و حرام می باشد. ظلم به کودکانی که ضمیر پاک دارند و با دیدن تحریکات جنسی گمراه شده و سرنوشت تلخی را تجربه می نمایند، سنگین تر است. حتی انسان های بالغ، زنان و مردانی که ضعف ایمان دارند با وسوسه ها به بیراهه می روند و کانون خانواده ها را فاسد نموده، متلاشی می سازند.
هرزه نگاری ظلم است چون ترویج بی حیایی در خانواده و جامعه است، حال آن که خداوند همواره انسانها
را به حیا و عفت دعوت می کند. ظلم است از باب این که اذهان عمومی را در مورد مظاهر فناوری مانند ماهواره، تلفن همراه، رایانه و .. بدبین می کند و خانواده ها برای حفظ حریم خود و نجات فرزندان، گاهی آنان را از به کار گیری این وسایل منع می کند و نونهالانی که آینده سازان این جامعه هستند دچار رکود و عقب ماندگی می شوند.
از نظر فقهی اضرار به غیر، عملی منفور و حرام می باشد. در هرزه نگاری در واقع به دیگران ضرر می رسد. و چه ضرری بالاتر از این که بنیان خانواده ها با دیدن محتـویات دور از عفت و اخلاق سسـت می شود، سوءظن در خانواده ها ریشه انداخته، آرامش از میان می رود، درصد طلاق و جدایی والدین افزایش یابد و فرزندان را از داشتن کانون صمیمی خانواده محروم می گردند.[۱۲۵]
کاربران رایانه‌ای که تجربه زیادی در تعاملات برخط ندارند، برای آنهایی که در محیط‎های گپ ملاقاتشان می‎کنند، بیشتر قابل اعتمادند. ممکن است آنها چنین اعتقاد داشته باشند که از آنجا که خود در ارتباطات آنلاین صداقت به خرج می‎دهند، دیگران نیز چنین خواهند بود. مجرمین سایبر هر ساله با خیل عظیمی از تازه‎واردهای اینترنتی مواجه هستند که هر یک از آنها می‌تواند یک قربانی بالقوه ارزشمندی برای آنها به شمار آیند. به همین دلیل، متولیان آموزشی کاربران اینترنت باید توجه ویژه‎ای به تازه‎واردها داشته باشند و باید به آنها به خوبی گوشزد کنند که ممکن است هدف اقدامات متقلبانه کلاهبرداران و دیگر مجرمین قرار گیرند و در این خصوص اطلاعاتی جهت شناسایی آنها و نحوه جلوگیری از به دام افتادن آنها ارائه دهند. تولید و انتشار انبوهی از تصاویر یا اصوات مستهجن که اکنون در فضای مجازی اینترنت و مخابرات شایع است، به شدت سلامت اخلاق اشخاص را تهدید می کند. تصاویری که برخلاف موازین عقلی و شرعی بوده و مذاق جنسی را متنوع ساخته و آثار زیانباری در روابط خارجی افراد می گذارد و به نوعی می توان گفت که فضای آلوده سایبر محدود به صندلی مقابل صفحه رایانه یا لحظه ای که کاربر از اینترنت استفاده می کند، نیست و بلکه این فضا روزنه تزلزل اخلاق جمعی در فضای واقعی است و به همین دلیل فضای سایبر باید از گزند محتویات منافی عفت و اخلاق عمومی در امان باشد.
ضریب نفوذ اینترنت روز به روز در کشور ما در حال افزایش است به گونه ای که همه ما گفت و گودر محـیط مجازی را تجربه کـرده ایم. یاهو، گوگل و حال اسـکایب، وایبر، تانگو و واتس آپ راه هـای بیش از
یک گفت و گوی ساده را پیش رویمان قرار داده اند.
از جمله نکات مهمی که افراد را به سمت گفت و گو در فضای مجازی می کشاند نیازهای افراد به دوستی و برقراری ارتباط اجتماعی به هر شکل و عنوانی است که اینترنت می تواند پاسخ گوی این نیــاز باشد. اینترنت به فرد کمک می کند تا شناخته نشـود؛ یعنی فرد می تواند در ورای این فناوری بدون افشای هویتش به هر کاری دست بزند؛ بنابراین آزادی زیاد بدون داشتن مسئولیت را تجربه می کند.[۱۲۶]
با افزایش دسترسی کاربران به اینترنت، برنامه های گوناگونی نیز ارتباطات افراد با یکدیگر را تسهیل می کنند. شاید زندگی مجازیِ برخی ازافراد، این روزها شلوغ تر و پرشور تر از زندگی روزمره شان باشد. ساعت بر خط بودن برخی افراد به کمک تبلت ها و تلفن های همراه به ۲۴ ساعت می رسد و شبکه های اجتماعی و برنامه های ارتباطی اینترنتی در این زندگیِ آنلاین، سهم ویژه ای را دارند. روزی جامعه شناسان و روان شناسان، نگران آسیب های پیامک ها به ارتباطاتِ میان فردی بودند؛ زیرا پیامک ها رابطه ها را به یک پیام چندخطی منحصر می کردند؛ اما این روزها زندگی شخصی افراد از زندگی اجتماعی حقیقی به لایه های درونی تر مجازی، خزیده است. این زندگی انفرادی را فیس بوک، گوگل پلاس و اینستاگرام از یک طرف و تانگو، وایبر و اسکایپ از طرف دیگر به انحصار خود در آورده اند.
انفرادی شدن زندگی اجتماعی و جدایی از خانواده در کنار اعتیاد اینترنتی، تنها ایراد ناشی از این زندگی آن لاین نیست؛ بلکه نوع کاربری و رابطه با افراد در فضای مجازی و به عبارت دیگر، فرهنگ زیست مجازی آنان، ایرادی است که قسمتی از دومین جرایم اینترنتی کشور – که عنوان غیر اخلاقی را یدک می کشد – به این موضوع بر می گردد.
این روزها گفت و گو ها و برنامه های مکالمه، فارغ از یک سایت و یا مسنجر یاهو و گوگل تاک، گستره وسیعی روی تلفن های همراه آندروید دارد. گفت و گو هایی که نه تنها محدودیت های قبلی را ندارد؛ بلکه می تواند هر چه بیشتر مخاطبان خود را دچار آسیب کند.در برنامه های جدید، حریم خصوصی را، تنها افراد دیگر نقض نمی کنند؛ بلکه این خودِ کاربر است که آن را نقض می کند. افراد با ارسال عکس های خصوصی و… – که گاه هـم خلاف عـرف و شرع است – افراد سوء استفـاده گر و غـرض ورز را وارد زنــدگی خود
می کنند و باز این آغازِ گفت و گو هایی خاموش و جنسی است.
هرزه نگاری آنلاین(بر خط)، جدا از جامعه جهانی در ایران نیـز رشد و بازدید های مـخصوص خود را دارد.
این امر، غیر از دام ها و برخوردهای ناگهانی افراد با لینک های غیر اخلاقی است. هرزه نگاری های آنلاین(بر خط)، این روزها به چند سایت، محدود نمی شود؛ بلکه ابعاد پنهان و خفیف تری نیز دارد.
گفت و گوها ها در گذشته، آسیب های گوناگونی داشتند که جز اتلاف وقت، اعتیاد اینترنتی، کلاهبرداری ها و روابط پنهان را نیز در میان مکالمات خود داشتند؛ اما حال این آسیب ها در برنامه های جدید شکل های متنوع و گسترده تری به خود گرفته اند. اکنون شما در برنامه تانگو فقط مکالمه نمی کنید؛ بلکه عکس، مکان حضور و عکس های خود را هم پیش روی مخاطب قرار می دهید؛ حتی فراتر از این، دیگر خود را محدود به گفت و گوی نوشتاری نخواهید کرد؛ بلکه تصویر و صدای شما هم، ابزاری راحت برای گفت و گو های طولانی است.
در گفت و گو های گذشته، فردی فقط با اسم و عکسی کوچک از خود، به استقبال دیگران در برنامه های اتاق های گفتگو می رفت، و بعضا افرادی هم از این وضع سوء استفاده و کلاهبرداری می کردند؛ اکنــون می توان با اطلاعاتی بیش از این، میزبان دیگران بود.
در فرهنگ گفت و گو در فضای مجازی، این روزها غیر از نوع و میزان آن، چهارچوب و قیدی برای موضوع بحث ها نیز وجود ندارد. در فضای اینترنت، بزرگ ترین آسیب، ورود بی هدف و برنامه، به فضای مجازی است. این امر، بعدها انواع اعتیاد اینترنتی را برای کاربر فراهم می آورد. گف و گوهای بین دو جنس مخالف، آن هم در حالت خاموش، گاهی رنگ و بوی جنسی می گیرد. شاید متن گفت و گو ها در ظاهر، چنین اشاراتی را در خود نداشته باشد؛ اما با گذر زمان، متن کلمات در بطن این گونه پیام ها پر از آن چیزهایی می شود که همچون محتوای برخی فیلم های سینمایی می توان برایش، اصطلاح روابط جنسی پنهان را به کاربرد. شاید دو طرف گفت وگو هم آن را درک نکنند؛ اما پیام های غیر مستقیم در حال اثرگذاری خود هستند.
از سوی دیگر، برنامه های مکالمه ای جدید، امکانات خاصی دارند؛ از جمله اینکه شما می توانید کسانی را که از این برنامه ها استفاده می کنند، تا چند کیلومتری خود پیدا کنید. این عامل، تقویت کننده پیامدهای ضد اجتماعی و فرهنگی است. این استفادۀ نادرست از اتاق های گفت وگو و فرهنگ ضعیف ما در استفاده از اینگونه برنامه ها است که می تواند نه تنها مشکلات اجتماعی و فردی را برایمان به وجود آورد؛ بلکه می تواند مشکلات خانوادگی را هم در پی داشته باشد. آشنایی های بی مقدمه و فراهم کردن محیط ایجاد این گونه روابط، بارها مسیر خانواده ها را عوض کرده و بذر بی اعتمادی را میان دو زوج پراکنده کرده است. مقصر در این راه، کسی جز ما – که در این برنامه ها چهارچوبی برای خود تعریف نکرده ایم – نخواهد بود.
دولت نباید برای جلوگیری از این آسیب ها، برخوردهای سلبی و فیــلترینگ را مد نظر قرار دهد؛ بلکه خود
کاربران باید نحوه و میزان حضور در برنامه های گفت وگو را مطابق با فرهنگ ملی و دینی، دنبال کنند و نگذارند این برنامه ها با فرهنگ وارداتی خود، عواقبی را برای فرد و خانواده به دنبال داشته باشد.
گفتار دوم : هرزه نگاری کودکان و نوجوانان
تشخیص کودک از بزرگسال بحثی گسترده است و این مفهوم بسته به قوانین و فرهنگ کشورهای مختلف متفاوت است ؛ ولی ماده ۹ کنوانسیون جرایم سایبر در این زمینه ضابطه ای خاص بیان نموده است .
در مورد سن افرادی که می توان آنها را کودک و هرزه نگاری آنها را هرزه نگاری کودک دانست ؛ در بند ۳ ماده ۹ آمده است : « واژه صغیر شامل تمام افراد زیر ۱۸ سال است ، عضـو مورد نظر ( کشور مورد نظر ) می تواند محدودیت سنی کمتری را مقرر دارد که البته نباید کمتر از ۱۶ سال باشد .
کنوانسیون حقوق کودک با وضع ماده ۱ کودک را چنین تعریف نموده است:
«از نظر این کنوانسیون منظور از کودک افراد انسانی زیر ۱۸ است مگر اینکه طبق قانون قابل اجرا در مورد کودک، سن بلوغ کمتر تشخیص داده شود».
با توجه به ماده فوق‌الذکر، نکات زیر قابل توجه است:
الف) تنها کسانی مشمول مقررات کنوانسیون می‌باشند که به سن ۱۸ سالگی نرسیده باشند.
ب) سن بلوغ ارائه شده در ماده فوق، یک سن مطلق نیست بلکه بر حسب قانون ملی کودک متغیر است.
علت وضع ماده ۱ به صورت مذکور، توجه به قوانین داخلی کشورهای مختلف و پذیرفتن این مطلب است که سن بلوغ بسته به وضعیت کشورها، از نظر فرهنگی، مذهبی، جغرافیایی و غیره… متفاوت است، مضافاً ایــنکه اگر یک سن مــعین به طور مطلق به عنوان سن بــلوغ تعیین مـی‌شد .تعدادی از کشورها، از الحاق به کنوانسیون امتناع می‌کردند.
مطلب دیگری که لازم است به آن عنایت شود این است که سن هیجده سالگی منعکس در کنوانسـیون هم،
سن بلوغ است و هم، سن رشد. به این معنی که از نظر واضعین و تهیه کنندگان کنوانسیون، با رسیدن کودک به سن هیجده سالگی، وی اهلیت اجرای مستقیم تمامی حقوق خود را داشته و به طور کامل از تحت ولایت خارج می‌گردد و دلیل ما بر این مطلب این است که اگر غیر از این بود حتماً باید با توجه به اختلاف قوانین کشورها در این مورد، به تفاوت سن بلوغ و رشد اشاره می‌کردند.
در کنواسیون حقوق کودک پایان کودکی مشخص شده است اما نسبت به زمان شروع کودکی سن خاصی در نظر گرفته نشده است، بلکه این مطلب کاملاً به سکوت واگذار شده است.به نظر می‌رسد که علت این امر تنوع قوانین کشورها در شروع کودکی است. توضیح اینکه: در گروه کاری که برای تدوین کنوانسیون حقوق کودک از سال ۱۹۷۹ تشکیل گردید بحث‌های زیادی در ارتباط با زمان شروع کودکی موضوع ماده ۱ کنوانسیون، بالا گرفت، موضوع بحث راجع به طرحی بود که کشور لهستان برای تدوین مقررات کنوانسیون حقوق کودک ارائه داده بود.
هرزه نگاری کودکان جدیدترین شکل بهره کشی از کودکان و استفاده از فناوری مدرن در انتشار مطالب هرزه نگارانه می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:02:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم