برای انجام این کار (گستراندن زمین)، اورمزد دو ابزار به جم اعطا می کند که در وندیداد نام آن ها به صورت «اَشترا» (Av.aøtr¦-) و «سوورا» (Av.suÖr¦-) آمده است. در مورد معنی دقیق این دو واژه، مباحث زیادی مطرح شده است، اما اغلب “اَشترا” را “چوبدست” و “سوورا” را “شیپور” دانسته اند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بهار بر این باور است که واژه سوورا را شاید بتوان از ریشه ی sª- به معنای “صدا زدن و آواز دادن” در نظر گرفت اما در مورد واژه ی اشترا، ابهام بیشتری وجود دارد. در پهلوی این واژه معنای تازیانه دارد، ممکن است این واژه در اصل به دو معنی به کار می رفته است، یکی “تازیانه” و دیگری آلتی برای نواختن سازی خاص (بهار، ۱۳۸۶: ۲۲۹).
چنین تصویری می تواند نشان دهنده ی مهاجرت آریایی ها در طول زمان باشد. زیرا همان طور که بیان شد، جم سه بار این کار را تکرار می کند و شاید به همین علت جم را پادشاهی می دانند که مهاجرت بزرگ اقوام آریایی در زمان او رخ داده است (ثمینی، ۱۳۸۸: ۹۹).
کلنز عقیده دارد که «سوورای جم» می بایست نقشی در اداره ی اجتماع روان ها به دست او داشته باشد. این موضوع می تواند صحت داشته باشد، زیرا «سوورای» جم درست بین نی (n¦Ùi-) یَمَه در ریگ ودا و «صور اسرافیل» در اسلام، که هم نام آن و هم معنای آن برگرفته از سوورای جم است قرار می گیرد (کلنز، ۱۳۸۶: ۱۱۹).
در جای دیگر چنین آمده است که «اَشترا» و «سوورا»، دو ابزار چوپانی هستند که به جم نیروی مشهورش یعنی (xøaýra-)، را می بخشند و این (xøaýra-) به او قدرتی شگفت انگیز می دهد و او را قادر به انجام کارهای غیر ممکن و شگفت می کند (نجاری ، ۱۳۸۷: ۴).
برجسته ترین ویژگی جم آن است که او شاه- پهلوانی فره مند است. او نخستین و تنها پادشاهی است که فره ی همه ی طبقه ها یعنی، شهریاری، موبدی و پهلوانی را دارا بوده است (وکیلی، ۱۳۸۹: ۳۶).
و از آن جایی که داشتن فره، عاملی برای موفقیت و کامیابی محسوب می شده است، جم به واسطه دارا بودن آن نیرویی خارق العاده داشت و همان طور که پیش تر بیان شد شاید یکی از دلایل شهریاری آرمانی او در دوران طلایی حکومتش همین دارا بودن فر بوده است.
براساس متن زامیاد یشت، جم به واسطه ی در اختیار داشتن فر، بر هفت کشور پادشاهی میکرد و بر دیوها و مردمان و جادوان و پویان و ساستارها و کوی ها و کرپان ها فرمانروایی کرده است.
اما در نهایت جم که از جاودانان بود و فناناپذیر آفریده شده بود، مرتکب گناه شد و فر در سه نوبت به شکل مرغ وُارغنه، (Av.v¦rÆßna-)، از او جدا شد. فر پادشاهی او به فریدون رسید. فر موبدی او نصیب ایزد مهر شد و فر پهلوانی و جنگاوری او به گرشاسب نرمنش پیوست (بهار، ۱۳۸۷: ۲۲۶).
سه گانه بودن فر جم که افزون بر برکت بخشی، معرف ریاست او بر حکومت دین و پهلوانان بوده است، می تواند نشان دهنده ی ساختمان ابتدایی قبایل هند و اروپایی باشد که در آن ها ظاهراً رئیس قبیله خود جادوگر قبیله و پهلوان نیز بوده است (همان: ۲۲۷).
در مورد گناه جم نیز مطالب گوناگونی وجود دارد و مباحث مختلفی مطرح شده است. در گاهان، یسنه ی ۳۲، بند ۸، گناه جم آموختن خوردن گوشت به مردمان دانسته شده است (پورداوود،۱۳۴۷ :۳۱۶ ).
در وندیداد (۲)، در مورد گناهکار شدن جم سخنی به میان نیامده است، اما در زامیاد یشت بند ۳۳، پیش از توصیف جدا شدن فره از او، گناه جم را دروغ گویی بیان می کند.
بیشتر متون پهلوی گناه جم را دروغ گویی و ادعای خدایی کردن دانسته اند. از آن جمله در متن فاری میانه ی جاماسب نامه، گناه جم، خودستایی و غرور دانسته شده است (همان: ۳۱۴).
و نیز در روایت پهلوی، این گونه بیان شده است که جم، گسترش دین اهورامزدا را نپذیرفته و نیز به راه دیوان رفته و ادعای خدایی کرده است (میرفخرایی، ۱۳۶۷: ۴۲).
در کتاب فارسی میانه ی «مینوی خرد» نیز آمده است که جم از بی مرگان بود، اما اهریمن او را فریب داد و جم ادعای خدایی کرد و بدین سبب میرا شد (تفضلی، ۱۳۸۵: ۳۲).
در اوستا خبری از توبه ی جم و بخشیده شدن او توسط اهورامزدا نیست، اما در متون پهلوی، جم از ادعای خدایی توبه می کند و نپذیرفتن دین بهی را اشتباهی بزرگ بر می شمارد و از زرتشت می خواهد که آن را بپذیرد و به راه دیوان نرود، به سبب این توبه و پشیمانی و کارهای نیکی از جمله، بازداشتن مردمان از کشتن گوسفندان در ازای گرفتن پیل از دیوان، اهورامزدا و امشا سپندان و دیگر ایزدان او را می آمرزند و او را از دوزخ به «همیستگان» می فرستند و جم به مقام پادشاهی همیستگان دست می یابد (میرفخرایی، ۱۳۶۷: ۴۲).
بنا بر نظر آموزگار، جم با وجود این که مرتکب گناه می شود، در سنت ایرانی همواره شخصیتی در خور ستایش باقی می ماند. سقوط او در واقع به سر رسیدن دوران طلایی است و این اندیشه که جم خود را خدا فرض می کند، اندیشه ی نسبتاً متاخری است (آموزگار، ۱۳۸۶ : ۵۶).
در مورد پایان زندگی جم می توان گفت که مطالب بیان شده در اوستا و متون پهلوی در یک راستا قرار دارند. در زامیاد یشت این گونه آمده است که جم، پس از دروغ گویی و جدا شدن فر از او، ناشاد و سرگردان شد و در برابر دشمنی در زمین پنهان شد و نیز در بند ۴۶ از «سپیتور»، (-(Av.sp¨tiiura، به همراه «اژی دهاک» به عنوان پیک اهریمن واره کننده ی جم نام برده شده است.
در متون پهلوی نیز روایت مشابهی وجود دارد از جمله در بند هشن آورده شده است که جم، تهمورث و سپیتور و نرسه با هم برادر بودند و دهاک و سپیتور در به دو نیم کردن جم همکاری کردند (بهار، ۱۳۸۵: ۱۴۹).
در «روایت پهلوی» به دو نیم شدن جم، نتیجه ی امتنای او از گسترش دین بهی دانسته شده است و نیز بیان شده است که جم به مدت هزار سال در «همیستگان» ماند و سپس اجازه ی ورود به «گرودمان» (بهشت برین) به او داده شد.
آبادانی های بسیار، اموزش هنرهای گوناگون، ساختن ابزار جنگی، نرم کردن آهن، تهیه ی لباس، رشتن و بافتن و دوختن و برقراری طبقات اجتماعی، ساختن خانه و برقراری مدنیت و خوشبختی های بسیار دیگری را به جم و دوران طلایی حکومت او نسبت داده اند (آموزگار، ۱۳۸۶: ۵۴).
۳-۱-۳ عامل به وجود آورنده ی فرایند پالایش در اساطیر ایرانی
در اساطیر ایرانی و نیز در متون اوستایی و پهلوی، عامل پالایش جهان اهریمنی دانسته شده است. نام این دیو یا موجود اهریمنی به صورت “مهرکوشا” Av.mahrkªøa-)) از ریشه (marc) به معنای “مرگ و نابودی” تنها یک بار در یکی از جزوات اوستایی آمده است و در متون فارسی میانه نیز به صورت “ملکوس”، “ملکوش” و “مرکوس” بیان شده است (اوشیدری، ۱۳۷۱ : ۴۴۳).
در فرگرد دوم وندیداد، نه نام زمستان و نه نام جادوگر و یا دیوی که آن را به وجود می آورد برده شده، اما تفسیر پهلوی وندیداد، از زمستان ملکوسان سخن می گوید (کریستین سن،۱۳۸۶ : ۳۵۷). در بند هشن نیز آمده است که ملکوس، از تبار نابودی، از تخمه ی “تور برادر رش” Mp.tªr-¨-br¦dar-r§ø)) است که زرتشت را از میان برده است. این دیو جادوگری و پری پرستی را رواج می دهد و با برف و تگرگ بی پایان همه ی موجودات جهان را نابود می کند (همان، : ۳۱۴).
معظمی در مقاله ی خود چنین بیان می کند که زمستان، یکی از نزدیکان و همراهان کِمار دیوِ آز، نزدیک ترین همراه و یاور اهریمن، می باشد (معظمی،۲۰۰۲ : ۵۶).
براساس متن دادستان دینیگ از دیگر متون فارسی میانه، تباهی سختی با باران مرکوس می رسد، و بیشتر مردمان به دنبال برف ها و سرمای بیرون از اندازه و بی حاصلی جهان می میرند و حتی چیزهایی که مردمان می توانند به دست آورند، در خطر نایابی قرار می گیرد (رضایی راد،۱۳۸۹ : ۱۸۳).
شایان ذکر است که در بعضی از منابع از جمله در کتاب “Indo- European poetry and myth” بیان شده است که اهورامزدا، خود زمستانی سخت و کشنده ایجاد می کند (وست، ۲۰۰۷: ۳۷۷). البته این موضوع که دادار اهورامزدا، عامل این بلا دانسته شده، به نظر نمی تواند درست باشد، زیرا اگر اورمزد خود عامل به وجود آورنده ی این زمستان سهمگین است، چه دلیلی وجود دارد که به جم بیاموزد که “وَر” را بسازد و نژاد همه ی موجودات را به آن جا ببرد و آن ها را از نابودی نجات دهد و نیز این که در سنت ایرانی تخریب عملی دیوی و شرارت آمیز تلقی می شود (کریستین سن،۱۳۸۶ : ۳۶۱).
در هر حال، در متون باستانی ایرانی، عامل ایجاد زمستان ملکوسان اهریمنی دانسته شده، زیرا اصولاً ویرانگری و نابودی اعمالی اهریمنی هستند که با ذات پاک اهورامزدا که سراسر پاکی و کمال گرایی است، مغایرت دارد.
ملکوسان به نظر نمی تواند توجیه چندان مناسبی باشد زیرا در بیشتر سایر تمدن هایی که پالایش در آن ها رخ داده عامل به وجود آورنده خدایان بوده اند که البته نحوه ی ساختن وسیله ی نجات را به فرد نجات دهنده آموخته اند و اغلب از او خواسته اند که موجودات دیگری را نیز با خود نجات دهد. و نیز این که در نتیجه فرایند پالایش فرض بر آن است که گروهی خاص و مورد التفات رستگار شوند و رهایی یابند نه همه ی موجودات.
در مورد نابودی دیوملکوس و پایان زمستان ملکوسان نیز در متون اوستایی سخنی به میان نیامده است اما براساس متون فارسی میانه با نیایش هایی که مزدیسنان به جای می آورند، ایزد دهمان آفرین، این دیو را از بین می برد و زمستان ملکوسان بدین ترتیب پایان می یابد (کرباسیان، ۱۳۸۴: ۴۹).
۳-۱-۴ علت وقوع فرایند پالایش در اساطیر ایرانی
کریستین سن بر این باور است که براساس بند ۲۲ از فصل دوم وندیداد، شرارت جهان استومند سبب می شود که دیو ملکوس، طی زمستانی سهمگین دست به ویرانگری هستی مادی بزند (کریستین سن،۱۳۸۶ : ۳۶۱).
در جایی دیگر نیز چنین بیان شده است که پس از گستراندن زمین برای بار سوم، توسط جمشید، در ظاهر تکرار چنین عملی غیر ممکن به نظر می رسید. بنابراین اهورامزدا و جم انجمنی از ایزدان و انسان ها بر پا کردند که در آن تصمیم گرفته شد که جمعیت زمین کاهش یابد و این اقدام می بایست از طریق ایجاد زمستانی سهمگین، زمستانی خاص که پس از ذوب شدن برف ها با سیل ادامه پیدا می کند، تحقق می یافت (شروو،۲۰۰۸ :۸).
بر خلاف مطالبی که در مورد علت فرایند پالایش در ایران ذکر شد و با توجه به مطالعات صورت گرفته، در فرگرد دوم وندیداد و نیز در متون فارسی میانه، علت واضح و روشنی برای ایجاد زمستان ملکوسان بیان نشده است.
پس تنها این مورد باقی می ماند که همان طور که پیش تر عنوان شد، تخریب و ویرانی و از نظم خارج کردن جهان، اقدامی شرارت آمیز و اهریمنی است و البته این که در اساطیر ایرانی اهریمن جایگاه ویژه ی خود را دارد و می تواند به نظم جهان و موجودات آن آسیب برساند. ملکوس نیز دیوی است که توسط اهریمن برای نابودی موجودات گماشته شده، بنابراین علت به وجود آمدن زمستان ملکوسان را می توان تلاش اهریمن برای نابودی نظم هستی و موجودات آفرینده ی اورمزد دانست. همچنین این زمستان در وندیداد با صفاتی مانند زشت و بد (Av.aßa-) و مرگبار Av.mrªra-)) از سوی اورمزد توصیف شده است و به طور یقین چنین عاملی نمی تواند اهریمنی و بدیمن نباشد.
۳-۱-۵ ابزار نجات نسل بشر در اساطیر ایرانی
در اساطیر ایرانی، وسیله ای که باعث نجات و بقای نجات دهنده ی نسل بشر و تعدادی از موجودات و جانداران جهان می شود و در واقع آن ها را از خطر نابودی حفظ می کند “وَر جمکرد” است.
روایت ساخت “وَر” (Av.vara-)، توسط جم، در منابع گوناگون اوستایی و پهلوی بیان شده است. از میان این منابع می توان به فصل دوم وندیداد، در میان متون اوستایی و متون فارسی میانه ای مانند: بندهشن، دادستان دینیگ، دینکرد هفتم و مینوی خرد اشاره کرد.
براساس متن فرگرد دوم وندیداد، پس از گسترداندن زمین برای بار سوم توسط جم، اهورامزدا پس از برپایی انجمنی جم را از تازش زمستان هایی همراه با سرمای سهم مرگبار آگاه می کند و از او می خواهد که برای جلوگیری از نابودی و ویرانی کل گیتی استومند و موجودات “ور” را بسازد.
در کتاب وزیدگی های زادِ سپَرم نیز از “ور جمکرد” (Mp.war-¨-¬am-kard) ، نام برده شده است. بدین صورت که سه پسر زرتشت به مانند بهمن، اردیبهشت و شهریور هستند و به وسیله ی زرتشت سروری سه سرزمین میان آن ها تقسیم شده است که این سه سرزمین عبارتند از زمین، وَرجمکرد و کنگ دژ (راشد محصل،۱۳۸۵ : ۱۰۱).
براساس بند ۲۵ وندیداد، این اهورامزد است که شیوه ی ساختن “وَر” را به جم می آموزد. “وَر” در واقع سه طبقه دارد که هر طبقه از چهار سو به اندازه ی میدان اسب دوانی (اَسپریس) است و سکونت گاه هایی با بالاخانه و زیر زمین دارد و دور تا دور آن حصار کشیده شده است. بخش بالایی وَر، نه گذر، بخش میانی شش و پایین ترین بخش آن سه گذر دارد (کرباسیان، ۱۳۸۴: ۱۲۲).
اورمزد از جم می خواهد که بزرگترین و بهترین و نیکوترین تخمه های نر نیکان و مادینگان روی زمین و بزرگترین و بهترین و نیکوترین تخمه های چارپایان گوناگون روی زمین و نیز تخمه ی همه خوردنی هایی که در این زمین خوردنی ترین و خوشبوترین هستند را جفت جفت به وَر فراز ببرد (رضایی،۱۳۸۹ : ۱۸۱).
در ادامه اورمزد از جم می خواهد که تنها موجودات اهورایی و بی نقص را با خود به وَر ببرد و موجوداتی را که دارای نقصی هستند و داغ اهریمن بر آن ها خورده است را به ور نبرد و بدین ترتیب هر گونه عیب و نقصی را از ور دور دارد.
براساس بند ۳۱ وندیداد، جم خود را در ساختن وَری که اهورامزدا ساختنش را از او خواسته، ناتوان و عاجز می بیند، اما اهورامزدا او را راهنمایی می کند و شیوه ساختن وَر مورد نظرش را به جم می آموزد و بدین ترتیب جم، وَر را می سازد.
وکیلی عقیده دارد که وَر شکلی کهن از ساخت خانه های مسکونی مربوط به خانواده های گسترده تر بوده و از بنایی تشکیل می شده با حیاط مرکزی و اتاق هایی در اطراف، که خانواده های مختلف یک طایفه در آن سکونت می کرده اند و الگوی آن در معماری سنتی ایرانی تا همین اواخر برقرار بوده است. بنا بر نظر او وَرجمکرد مربع شکل بوده و هر یک از ضلع هایش یک اَسپریس، طول داشته است. هر اَسپریس برابر با دو هاسَر بوده و هرهاسَر، یک فرسنگ طول داشته است (وکیلی،۱۳۸۹ : ۴۱).
جمعیت اولیه ی وَر، هزار و نهصد خانواده ی دو نفره، یعنی سه هزار و هشتصد نفر بوده است که در بخش بالایی هزار خانوار، در بخش میانی ششصد خانوار در بخش زیرین سیصد خانوار ساکن شده بودند (همان: ۴۲).
در کتاب متون مقدس بنیادین از سراسر جهان، در مورد وَر این گونه آمده است که به جم، اولین انسان و نخستین شهریار، پس از آگاهی از تازش زمستانی سخت توصیه می شود تا محوطه ای حصار کشی شده و مستحکم بسازد و در واقع در این کتاب وَر یک محوطه حصار کشی شده دانسته شده است و نه مانند بسیاری از منابع یک دژ یا بنایی با ویژگی های یک خانه یا ساختمان (الیاده،۱۳۸۸ : ۱۵۵).
بناها و گذرگاه های تمام این شهر (وَر)، به دستور اورمزد بنا شده اند، پس جلوه ای قدسی و با ثبات دارند. نورهایی که در این شهر می درخشند، روشنایی های طبیعی (Av.¸aÛ¦ta-) و روشنایی های مصنوعی (-Av.stiÛ¦ta) هستند، که حتی در آن ها هم نظم الهی به کار رفته است (رضایی راد،۱۳۸۹ : ۱۸۱).
واژه ی وَر به نوعی محصور کردن و پوشانندگی دلالت دارد. واژه ی انگلیسی (wall) به معنی دیوار نیز مشتق از واژه ی لاتین (vallum) است. این واژه (وَر)، با واژه ی هندی باستان (O.I.valÿ-) هم ریشه است.
شایان ذکر است که در کتاب روایت پهلوی، وَر به معنی “دریاچه” به کار برده شده است، در حالی که واژه ی فارسی میانه “”war به معنای دریاچه از واژه ی اوستایی (vairi-) که کلمه ای متفاوت است برگرفته شده است (شروو، ۲۰۰۸: ۸).
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:46:00 ب.ظ ]
|