دانلود مطالب پایان نامه ها در مورد شرح مشکلات دیوان خاقانی هفت ترکیب بند بلند شرح نشده- فایل ۱۴ – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
توضیحات:
دجّال: در فرهنگ ها به معنی کذّاب و دروغ باف آمده است و برخی هم آن را ضدّ خدا و ضدّ مسیح معنی کردهاند. درفرهنگ اسلامی، نام مردی کذّاب مکنی به ابویوسف است که درآخرالزمان وپیش ازظهور مهدی(ع) پیدا میشود و در دورهی چهل روزه یا چهل ساله خود دنیا را پراز ظلم و کفرمینماید و سرانجام ، مهدی او را دفع میکند و دنیا پر از عدل میشود . اصل دجّال را از اصفهان یا سجستان میدانند . عامهی مردم هم معتقدند در آخر دنیا، از محل یا دکّان عطّاری معروف به چاه دجّال در اصفهان بیرون میآید . طبری در نقل از کتابی به نام « فتن » آورده است که دجّال و یأجوج و مأجوج و مهدی و فرود آمدن عیسی از آسمان همه به مقدار یک سال باشد. (یاحقی، ۱۳۸۸: ۲۵۵ – ۲۴۹)
۵۵ – که بود آن کس که پیل آورد وقتی بر درکعبـه
که مرغش سنگ باران کرد و دوزخ شد سرانجامش
معنی و مفهوم : چه کسی بود آنکه روزی با فیل به خانهی خدا حمله کرد و قصد ویرانی کعبه را داشت و پرندگانی که خدای متعال مأمور کرده بود او و لشکرش را سنگ باران کرد و همگی راهی جهنّم و آتش شدند .
آرایههای ادبی: کل بیت تلمیح به ماجرای حملهی ابرهه به خانهی کعبه و سنگ باران شدنش به وسیلهی پرندگان دارد که اشارهای به آیات سورهی فیل است .
توضیحات :
پیل و کعبه: فیل به کعبه آوردن و سنگباران مرغان ، در قرآن به روایت اصحاب فیل( گروهی که به سرکردگی ابرهه سوار بر پیلان قصد ویرانی کعبه را داشتند ) آمده است: خدا بر ایشان پرندگانی فرستاد فوج فوج ، که بر آنها سنگ انداختند و از میانشان بردند . ابرهه با پیلان متعدّد به قصد خراب کردن کعبه وارد مکه شد ولی فیل عظیم الجثّهی نجاشی که وی بر آن سوار بود روی زمین خوابید و به جانب کعبه پیش نرفت، ناگاه پرندگانی عجیب از جانب دریا ظاهر شدند که هر کدام دو سنگ در چنگال و یکی در منقار داشتند و سنگ ها را فرو ریختند و همهی آن قوم را هلاک کردند نام هر کسی که قرار بود هلاک شود بر سنگی که به منقار مرغان بود نوشته شده بود. ( یاحقی ، ۱۳۸۸: ۶۸ )
۵۶ – گرفتم کاتش ناب است قدح حاسدان در وی
چو آتـش نام او دانـد،کجا سـوزاند اندامـش
واژگان : قدح : طعن کردن در نسب کسی ، عیب کردن مقابل مدح. (معین)
معنی و مفهوم: فرض کردم که طعن و عیب دشمنان در حقّ ناصرالدّین ابراهیم همچون آتش محض است، آتش کجا اندام ابراهیم را میسوزاند وقتی که نام ابراهیم را میداند .
آرایههای ادبی: قدح به آتش تشبیه شده است. بیت اشاره به ماجرای در آتش انداختن حضرت ابراهیم و گلستان شدن آتش بر وی دارد.
توضیحات :
ابراهیم و آتش : ابراهیم ، نمرود را از بت پرستی نهی میکرد ، از این رو نمرود خواست تا او را در آتش بسوزاند . برخی گفتهاند چون آذر پدر ابراهیم ، وزیر نمرود بود ابراهیم را در زندان نگاه داشتند تا آذر درگذشت آنگاه به دستور نمرود آتشی عظیم افروختند . گرما و شدّت آتش به حدّی بود که هیچ کس نتوانست جلو رود و ابراهیم را در آتش اندازد. ابلیس به نمرودیان منجنیق ساختن را بیاموخت، به وسیلهی منجنیق ابراهیم را به آتش انداختند، آتش به امر خداوند بر ابراهیم گلستان شد چنان که در سورهی انبیاء آیهی ۶۹ میفرماید :« قُلنا یا نارُ کُونی بَرداً وَ سَلاماً عَلی اِبراهیم » یعنی : گفتم ای آتش باش سرد و سلامت بر ابراهیم.( شمیسا، ۱۳۸۷: ۸۲ -۸۰ )
۵۷ – من اندر طالعش دیدم سعادتها و میدانم
که گر ادریس زندهاستی همین گفتی ز احکامش
واژگان: طالع : برآینده ، طلوع کننده، جزوی از منطقه البروج (برج) که در افق شرقی است، حین ولادت مولود یا سؤال سائل، اثر هر طالع از بروج دوازدهگانه در نحوست و سعادت علیحده است، پیشگویی سرنوشت کسان.(معین) احکام : علم پیشگویی حوادث آینده از اوضاع کواکب، دانش زایچه ، معرفت طالع.(معین)
معنی و مفهوم: من در طالع ناصرالدّین ابراهیم نشانههای بخت و سعادت دیدم و یقین دارم که اگر ادریس نیز زنده بود در طالع او همین احکام را مشاهده میکرد .
آرایههای ادبی: طالع، سعادت و احکام با هم تناسب دارند. مصراع دوم تلمیح دارد به زندگی ادریس پیامبر که میگویند واضع علم نجوم بود.
توضیحات :
ادریس: بیشتر نویسندگان عرب، لفظ ادریس را مشتق از درس دانستهاند که بواسطهی کثرت علم ، نام ادریس به وی داده شده است. عدّهای میگویند که چون ادریس از چشم مردم ناپدید شد نام وی از دروس به معنی ناپدید شدن اشتقاق یافته … ادریس پادشاه و پیامبر بود و به لحاظ نبوت، سی صحیفهی آسمانی به او وحی گردیده و از نظر سلطنت بر مصر مسلّط گشته و با نوادههای قیتان که در مصر به فساد دست زده بودند جنگیده و اوّلین کسی است که برای جهاد در راه خدا بر اسب سوار شده است … او اوّلین کسی است که خط نوشته و لباس دوخته پوشیده و نخستین کسی است که شهر بنا کرده و علم نجوم و تقویم نیز به وسیلهی او شروع شده است.( اردلان جوان ، ۱۳۷۳: ۱۷۷ – ۱۷۶ )
۵۸ – چه باک ار یک جهان خصم است آن کس راکه گرخواهد
جهانی نـو پدیـدآرد جـهان دار از پی کامــش
معنی و مفهوم: آن کس که آرزوی جهانی نو و تازه در دل داشته باشد در قدر و منزلت به درجهای است که خداوند خواستهاش را برآورده میکند و اگر تمام اهل عالم با او دشمن باشند هیچ بیمی بر او راه نمییابد.
آرایههای ادبی: جهان مجاز به علاقهی حال و محل یعنی اهل جهان.
۵۹ – دریغا گنجهی خرّم که اکنون جای ماتم شد
کـه از فرّ چنیـن صـدری فراق افتـاد فرجامـش
واژگان: فر: طبق مندرجات زامیادیشت (اوستا) فر چنین تعریف میشود، فر فروغی است ایزدی، به دل هر که تابد از همگان برتری یابد، از پرتو این فروغ است که شخص به پادشاهی رسد و شایستهی تاج و تخت گردد ، آسایش گستر و دادگر شود و همواره پیروزمند باشد ، شأن، شوکت ، حسن و زیبایی.(معین) صدر: بزرگ ، مهتر ، رئیس.(معین)
معنی و مفهوم: افسوس و آه از گنجهی خرّم و سرسبز که اکنون به ماتم سرایی تبدیل شده و سرانجام از شکوه و شوکت شخص بزرگی چون ناصرالدّین ابراهیم جدا مانده است.
آرایههای ادبی: فر و فراق و همچنین فرو فرجام جناس زاید دارند .
توضیحات:
گنجه: شهر بزرگی است که قصبهی بلاد ارّان و اهل ادب آن را جَنزه مینامند. شهری است از ولایات ارّان در اواخر آذربایجان ، منسوب بدان جا را گنجوی گویند ، این شهر تا سال ۱۲۱۹ق ( ۱۸۰۴م ) گنجه نامیده می شد ، روسها بعد از اشغال آن را یلی زاوت پل یا الیزابت پل خواندند و بعدها کیروف آباد نامیده شد.(فرهنگ لغات )
۶۰ – اگر در جنبش آید باز خاک او عجب نبود
گر این کـوه شریعـت بود چنـدین گاه آرامش
معنی و مفهوم: اگر خاک گنجه دوباره به حرکت در بیاید (زلزله رخ دهد) شگفت نیست ؛ چرا که آرامش و سکون گنجه در این چند مدّت از وجود ناصرالدّین ابراهیم بوده است .
آرایههای ادبی: کوه شریعت اضافهی تشبیهی و استعاره از ناصرالدّین ابراهیم . اشاره به این که وجود کوهها از زلزله پیشگیری میکنند و حافظ زمین و شهرها هستند.
زمیـــن از تـــب لـــرزه آمـــــد ســـــتوه
فــــرو کــــوفــت در دامنـــش میــــخ کــــوه
(بوستان سعدی،۱۳۷۰: ۴۱)
۶۱ – نباتـش هر زمانی از زبـان حـال مـیگویـد
کسی کـان ابر ما گم کرد،گم باد از جهان نامش
معنی و مفهوم: گیاه رسته در گنجه، همواره از زبان حال خویش میگوید: کسی که ابر باران زای ما (ناصرالدّین) را از اینجا برد نامش در دنیا باقی نماند .
آرایههای ادبی: نبات استعاره مکنیه از نوع تشخیص به انسانی مانند شده است که سخن میگوید . ابر استعاره مکنیه از ناصرالدّین ابراهیم .
۶۲ – زهی صدری که خصمت را گیا نفرین همیخواند
نگر کانکس که جان دارد چه نفرین بر زبان راند
واژگان : زهی: ادات تحسین، احسنت، آفرین ، خهی.( معین ) صدر: رییس، مهتر، بزرگ. (معین)
معنی و مفهوم : آفرین بر آن شخص بزرگی که دشمنش را گیاه این گونه نفرین میکند تا چه رسد به آن کس که زبان دارد ، او چگونه دشمنش را نفرین خواهد کرد ؟
بند ششم:
کلمات قافیه : میباید، شاید، آید و …
حروف اصلی قافیه : ید
حرف روی : د
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 04:09:00 ب.ظ ]
|