۱۱ – از پــی نـــوروز تـــا در جُـــل کشــند
زیـن بــه گلگـونِ جهـان بــرکــرد صبــح
واژگان: جل: مطلق پوشش از هر چیز. (معین) گلگون: سرخ رنگ. (برهان)توضیحات. جهان: جهنده. (برهان)
معنی و مفهوم: صبحدم خورشید را که همچون اسبی سرخ رنگ و جهنده است، برای نوروز که مانند پادشاهی بزرگ، قصد سوار شدن بر اسب دارد، زین کرد و آماده ساخت.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آرایه‌های ادبی: گلگون جهان استعاره از خورشید است. صبحدم به میرآخور، نوروز به پادشاهی با شکوه و خورشید به اسبی زیبا و جهنده تشبیه شده است.
توضیحات:
گلگون: اسب معروف شیرین که مطابق روایات قصّه سازان، با شبدیز اسب سیاه خسرو پرویز، از مادیان بدون جفت دشت دبگله (رم گله) زاده شد؛ گویند هر وقت آن مادیان را ذوقی به هم می‌رسید، خود را بر اسبی که در آن دشت از سنگ ساخته شده بود، می‌مالید و به قدرت خدای تعالی، بار می‌گرفت. نامش در شمار اسب‌های معروف در شعر فارسی ماندگار شده است. (یاحقی، ۱۳۷۵: ۳۶۷)
۱۲ – گــویـــی آنــک بـــر دژ زرّیــن روس
رایــت شــاه اخسـتان بــرکــرد صبــح
معنی و مفهوم: گویی اینک صبحدم بر در روس، که به قلعه‌ای طلایی مانند است، علم شاه اخستان را به اهتزاز در آورده و شاه فاتح روس شده است.
آرایه‌های ادبی: دژ زرّین روس اضافه‌ی تشبیهی است. روس به قلعه‌ای زرّین مانند شده است.
روس: توضیحات (۳ / ۱۱۵)
۱۳ – عنــصر اقـــبال و جـــان ممــلکت
گـوهــر تـأییــد و کـــان ممــلکت
واژگان: عنصر: بیخ، اصل و بن. (معین)
معنی و مفهوم: شاه اخستان، مایه‌ی سعادت و روح مملکت است و همچون گوهری است که موجودیّت کشور را تأیید می‌کند، او مانند معدنی، پشتوانه و سرمایه‌ی مملکت می‌باشد.
بند دوم:
کلمات قافیه: عاشقان، جان، فشان و …
حروف اصلی قافیه: ان
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: آمیخته
۱۴ – جـام چــون گــل، عطـر جــان آمیــخته
لعــــل بــــا زر، در دهـــان آمیــــخته
معنی و مفهوم: جام شراب همانند گلی است که عطر و بوی خوش و جان‌فزایی در آن آمیخته شده است و سرخی شراب در جام زرّین، مانند آمیخته شدن گلبرگ‌های زرد گل با پرچم‌های سرخ رنگ درون آن است.
آرایه‌های ادبی: جام به گل تشبیه شده است. لعل استعاره از شراب سرخ و زر استعاره از جام زرّین است. جام و جان با هم جناس مطرّف دارند.
۱۵ – دسـت صـبح از عنـبر و کــافـور و مشـک
صـــد مثلــــث رایــــگان آمیـــــخته
واژگان: کافور گیاهی است خوشبو که گلش مانند گل اقحوان باشد. (منتهی الارب) مثلث: عطری است که از سه مادّه‌ی خوشبو ترکیب کرده باشند. (معین)
معنی و مفهوم: بوهای خوشی که هنگام صبح فضا را معطّر می‌کند، مانند آن است که صبحدم مشک و عنبر و کافور را با هم ترکیب کرده و مثلث عطری ساخته است که آن را می‌سوزاند.
آرایه‌های ادبی: بوی خوش ومعطّرهنگام صبح، به مثلث عطری مانند شده است. کافور و مشک و عنبر با هم تناسب دارند. دست صبح اضافه‌ی استعاری است. کافور استعاره از سپیده‌ی صبح و عنبر و مشک استعاره از تیرگی باقیمانده‌ی شب است.
توضیحات:
عنبر: رطوبتی است که مانند مومیایی است و از جزایر دریای عمان و بحر مغرب و چین در وقت جزر و مدّ دریا، داخل دریا می‌گردد، بهترین آن اشهب مایل به سفیدی است و خوشبوی باشد و بعد از آن مایل به ازرقی و زردی و بعد از آن مایل به سبزی و زبون‌ترین آن‌ها سیاه است که ماهی او را فرو برده و به جهت، رد کرده باشد. حافظ ارواح و قوّت‌ها و به غایت مفرّح و محرّک اشتها می‌باشد. (حسینی طبیب، ۱۳۷۳: ۱۸۵)
۱۶ – ســاغـر از یــاقــوت و مــرواریــد و زر
صــد مــــفرّح در زمــــان آمیـــــخته
واژگان: یاقوت: نام جوهری است مشهور و آن سرخ و کبود و زرد می‌باشد (برهان) توضیحات. مفرّح: شادی آورنده. (ناظم).
معنی و مفهوم: از ترکیب شراب سرخ که همچون مروارید و یاقوت است با جام زرّین، گویی صد مادّه‌ی شادی بخش تولید شده است (شراب مانند مفرّح شادی آور است).
آرایه‌های ادبی: یاقوت و مروارید استعاره از شراب سرخ و زر استعاره از جام زرّین است. بیت به ساختن مادّه‌ای شادی آور از ترکیب احجار کریمه (مروارید، یاقوت و …) اشاره دارد.
توضیحات:
یاقوت: نام جوهری مشهور و آن رنگ‌های سرخ و کبود و زرد می‌باشد. گرم و خشک است، آتش او را ضایع نمی‌کند و با خود داشتن آن، دفع علّت طاعون می‌کند. خواجه نصیر طوسی می‌نویسد: بدان که شریف‌تر و عزیزتر و نفیس‌تر جواهر یاقوت است، از روی طبیعت و متانت صورت و فایده‌ی خاصیّت و بقا حسیّت و زیادتی قیمت، باری تعالی فرماید: در تشبیه حوران بهشت «کانهُنَّ الیاقوت و المرجان» و علّت آن که یاقوت با آتش مقاومت می‌تواند کرد و اجزای او را متفتّش نتواند کرد آن است که رطوبت او با یبوست او اختلاطی کامل یافته است و ثباتی تمام پذیرفته و صورت مزاجی او را استحکامی حاصل شده… . (خرّمشاهی، ۱۳۷۵: ۷۴۵)
۱۷ – در دل خُــم خــون شــده جــان پــری
بــا تــن مــردم چـــو جـــان آمیـــخته
معنی و مفهوم: شراب سرخ روح فزا، در لطافت، گویی جان پری است که آن را در خم ریخته‌اند و تبدیل به خون شده و با جان مردم آمیخته شده است.
آرایه‌های ادبی: جان پری استعاره از شراب است که در لطافت به جان پری مانند گردیده است و هم‌چنین شراب به جان مانند شده که با تن مردم درآمیخته و جزیی از آن شده است. دل خم اضافه‌ی استعاری است.
۱۸ – در ســــفال خــــم نگــر زرّاب مـــی
آتـــش انــــدر ضیــــمران آمیــــخته
واژگان: ضیمران: سپرغم که آن را ریحان و نازبو نیز گویند. (غیاث)
معنی و مفهوم: شراب زرد رنگ که همچون زر آب شده، در خم سفالی (سبز رنگ) ریخته شده، همانند آن است که آتش در ریحان ریخته باشند.
آرایه‌های ادبی: آب زر و آتش هر دو استعاره از شراب است. ضیمران استعاره از سفال خم است که رنگش سبز بوده است.
۱۹ – آن مــی و نــارنـج را گــر کــس نـدیـد
بــا شفـــق صبــح آن چــنان آمیـــخته
معنی و مفهوم: اگر کسی ترکیب می و پوست نارنج را که در خم ریخته شده بود، ندیده است، اکنون زردی پرتوهای صبح، همچون شرابی است که با شفق نارنج گون درآمیخته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...