فایل های مقالات و پروژه ها | ۲ -کارشناس شرعی (مجتهد)[۱۲۸]: – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
آیتالله فاضل لنکرانی در خصوص اینکه آیا ثابت شدن اوّل ماه بامحاسبات منجّمان با امکانات دقیقی که در اختیار دارند از جمله تلسکوپ و…امکان پذیر است یا خیر، میفرمایند: «هر کس از گفتهی آنها (منجّمان) یقین یا اطمینان پیدا کند، باید به آن عمل کند».[۹۹]
بنابرین روایاتی که دلالت برعدم پذیرش قول عرّاف دارند در خصوص مواردی است که از نجوم و ستارهشناسی استفاده علمی نشده، بلکه در جهت پیشگوییها و حتی شاید خرافات استفاده میکردند.
۱-۴«مقوّم»:
مقوّم درلغت از «قَوَمَ یُقَوِمُ تقویم»، و قوّم به معنای«سَّعَرَ و عدّل (مشخص کردن قیمت)» است.[۱۰۰] معانی مقوّم عبارت است از: «ارزیاب، قیمتگذار، قیمتکننده و آنکه قیمت چیزی را تعیین
می کند، نرخنهنده، بهاگذار، قیمتگر و بهاکننده»[۱۰۱]
در اصطلاح مقوّم عبارت است از:
۱٫«ارزیاب»؛ «کارشناس تعیین قیمت اشیاء و اموال».[۱۰۲]
۲٫«کسی که خبره در تعیین ارزش چیزها یا میزان خسارت وارده است … و یک نفر برای اظهار نظر کافی است».[۱۰۳]
در فقه و حقوق اسلام مقوّم به عنوان یک کارشناس ازاهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است، به همین جهت شرایط خاصّی برای آن پیش بینی شده که عبارت است از: «عدالت، معرفت به قیمت، تعدّد، ذکوریّت و عدم اتّهام ».[۱۰۴]
فقهاء درباره اشتراط عدم اتّهام معتقدند: «چون مقوم ظاهراًً شاهد است، پس برای قبول شهادتش «عدم توجه تهمت »شرط میباشد». [۱۰۵]
۱-۵ « قاسم»
قاسم یکی دیگر از اقسام کارشناس است. از این واژه پیشتر و بیشتر در فقه و حقوق اسلامی استفاده شده است.
۱-۵-۱تعریف و اقسام قاسم:
قاسم در لغت به معنی«پخشکننده، تقسیمکننده و توزیعکننده »[۱۰۶] است .
در اصطلاح «کارشناس تقسیم اموال مشاع را (قاسم) گویند … ضرورتی نیست که قاسم، عضو رسمی دولت باشد، لکن اگر مصلحت اقتضاء کند میتوان کارشناسان را به دولت فراخواند.[۱۰۷]
تعیین قاسم به دو صورت است:
۱٫ قاسمی که به تراضی افراد انتخاب می شود ( کارشناس غیررسمی).
۲٫ قاسم امام؛ یعنی قاسمی که از سوی امام تعیین می شود.
بنابرین آنجا که در تعریف قاسم گفتهاند «کسی است که حقوق صاحبان حق و اموال را از جانب امام یا نایب او قسمت می کند»[۱۰۸]، ناظر به «قاسم امام» بوده است. به قاسم امام «در عصر ما کارشناس رسمی میگویند».[۱۰۹] برخی گفتهاند: «بر امام مستحب است قاسم را نصب کند، چرا که از مصالح
عامّهای میباشد که شایسته است امام به آن قیام کند».[۱۱۰] «روایت شده است که حضرت علی(ع) نیز قاسمی داشت که به او «عبدالله بن یحیی» میگفتند و از بیتالمال ارتزاق میکرد».[۱۱۱]
۱-۵-۲ تفاوت قاسم امام و قاسم به تراضی:
۱٫یکی از تفاوتها در پرداخت اجرت عمل قاسم میباشد؛ «اجرت (قاسم امام) از بیتالمال است، پس چنانچه (بیتالمال) در فشار باشد از هر یک از دو شریک به نسبت حصّهی ایشان گرفته می شود»،[۱۱۲] اما اجرت قاسم به تراضی را کسانی که بر تعیین و انتخاب وی تراضی کرده اند، میپردازند.
در حال حاضر این تفاوتگذاری در حقوق منتفی بوده و پرداخت اجرت قاسم (کارشناس) مطابق با مادّهی ۲۵۹ آیین دادرسی مدنی بر عهده افراد ذینفع و متقاضی است و «دولت تعهد ندارد که اجرت و مزد کارشناس را بدهد. اگر طرفین برای تقسیم مال مشاع از نظر کارشناس (قاسم) استفاده کنند باید به تساوی، اجرت او را بدهند، هر چند که حصّهها از نظر قیمت، اختلاف داشته باشد».[۱۱۳]
۲ـ یکی دیگر از تفاوتها در شرایطی است که قاسم باید دارا باشد. فقهاء میان شرایط قاسم منصوب امام و قاسمی که به تراضی شرکای تعیین می شود، تفاوت قائل شدهاند:
قاسم منصوب امام:
بر امام مستحب است نصب قاسم و شرط است بلوغ و کمال عقل، ایمان، عدالت و معرفت به حساب. دلیل اشتراط عدالت، اطمینان یافتن به قول وی ذکر شده است.[۱۱۴]
برخی از فقهاء حریّت را در قاسم امام شرط میدانند. شیخ طوسی میفرماید: «قاسم باید عدل باشد و عدل یعنی «بالغ عاقل حرّ ثقه» و گروهی معتقدند: قاسم جایز نیست عبد باشد؛ زیرا (عبد) عدل نیست».[۱۱۵] البته شیخ پس از بیان عبارت فوق میفرماید: «نزد ما عبد، عدل است و مانعی ندارد که قاسم باشد».[۱۱۶] دیگر فقهاء نیز حریّت را در قاسم منصوب امام شرط نمیدانند.[۱۱۷]
قاسم به تراضی:
در جایی که قاسم با تراضی شرکای انتخاب می شود، عدالت، ایمان(و حتی اسلام) وهیچیک از مواردی که گذشت به جز شرایط عامهی تکلیف (عقل و بلوغ) شرط نیست.[۱۱۸]عدم اشتراط عدالت به این علت است که «قاسم وکیل از ناحیه طرفین است و در وکیل شرط عدالت نشده است. البته در تراضی بر قاسم کافر به جهت امکان تسلّط و ولایت او بر مسلمان محل تأمّل است؛ هر چند که اقرب جواز تراضی بر کافر است، زیرا اشکالی بر قبول وکالت غیرمسلمان برای مسلمان وجود ندارد».[۱۱۹]
بنابرین در قاسمی که با تراضی طرفین تعیین می شود، عدالت و تعدّد شرط نیست. البته «در جایی که درقسمت، ردّ باشد، واحد کفایت نمیکند مگر با رضایت… اما چنانچه تقسیم متوقف بر تقویم باشد، در قاسم تعدّد و عدالت شرط است».[۱۲۰]
۳-ادعای غلط در مورد تقسیم قاسم منصوب امام پذیرفته نمی شود، چون امین است و مدّعی باید بیّنه بیاورد.[۱۲۱]
۱-۶ «مترجم»:
مترجم کسی است که زبانی را به زبان دیگری در آورده و ترجمه می کند. «عمل ترجمان و دیلماج در ادبیات فارسی، دبیری و مترجمی کردن نامیده می شود».[۱۲۲]
هر چند مترجم در خصوص موضوع مورد ترجمه اظهار نظر نکرده و تنها اظهارات اشخاص دیگر را عیناً ترجمه می کند، اما به لحاظ تخصّص در فنّ ترجمه میتوان او را کارشناس نامید (کارشناس فنّ ترجمه).
در فقه در باب قضاء، ترجمهی اظهارات طرفین دعوی در تمام مواردی که شخص کر و لال با اشاره سخن میگوید، مورد توجه قرار گرفته و شرایطی برای مترجم پیشبینی شده است.[۱۲۳] به طور مثال چنانچه مدعیعلیه در مقام دفاع، شاهد در ادای شهادت، و مقر برای اقرار، قادر به تکلم نباشد و با اشاره سخن بگوید، دو مترجم اشارههای وی را ترجمه خواهند کرد.
فقهاء معتقدند علاوه بر شرط تعدّد در مترجم، لازم است این دو مترجم عادل باشند.[۱۲۴] و عدل واحد کفایت نمیکند؛ زیرا رجوع به مترجم از باب شهادت است.[۱۲۵] البته در جایی گفته شده است: «شاید مترجم ثقه (مورد اطمینان)، گرچه واحد غیرعدل باشد، کفایت کند».[۱۲۶] صاحب جواهر هر چند در باب شهادات، در ترجمهی شهادت اخرس، تعدد را به دلیل اینکه ترجمه از باب شهادت است، معتبر دانسته است، اما در ترجمهی اشارات اخرس در مقام دفاع، میفرماید: «البته محتمل است اصل ترجمه، از قراینی باشد که از آن ظن به مراد اشاره کننده، حاصل می شود و بنابرین عدالت و علاوه بر آن تعّدد، معتبر نیست».[۱۲۷]
۲ -کارشناس شرعی (مجتهد)[۱۲۸]:
مجتهد اسم فاعل به معنای «کوشا، پشتکاردار، ساعی و کسی که به درجه اجتهاد رسیده است»[۱۲۹]و مصدر آن اجتهاد به معنای «کوشش، بذل توان در جستجوی امری»[۱۳۰] میباشد.
اجتهاد در اصطلاح به معنای «تلاش برای یافتن دلیل و حجت بر احکام شرعی است».[۱۳۱] و به کسی که «عالم به احکام شرعیه است»[۱۳۲] و «قدرت اجتهاد را دارد، مجتهد یا مفتی یا مستنبط و یا حاکم گویند».[۱۳۳]
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 05:17:00 ب.ظ ]
|