روایت سوم

علی بن ابراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن حماد عن الحلبی عن أبی عبدالله (علیه‌السلام) قال الحبلی المطلقه ینفق علیها حتی تضع حملها وهی أحق بولدها إن ترضعه بما تقبله امرئه أخری، إن الله یقول: سلاتضار والده ولدها ولا مولود له بولده وعلی الوارث مثل ذلکز؛حلبی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده که فرمود: زن بارداری که طلاق داده شده، باید نفقه او تا زمان فرا رسیدن وضع حمل پرداخت شود و بعد از وضع حمل، او شایسته‌تر به فرزند خویش است، به شرطی که کودک را با مزدی که دیگران دریافت می‌کنند، شیر بدهد، زیرا خدای متعال می‌فرماید: (نباید مادر به سبب فرزند، آزار ببیند و نه پدر از این جهت صدمه و آسیب ببیند). رجال این روایت نیز از بزرگان و افراد اعتمادپذیرند.

صدوق به سند خود این روایت را نیز از علی بن ابوحمزه، از ابوبصیر ، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده.

نکته: در کلمه (إن) در جمله: (هی أحق بولدها إن ترضعه بما تقبله امرئه اُخری) دو احتمال وجود دارد: الف. ان (به کسر همزه) شرطیه؛ ب. اَن (به فتح همزه)بیانیه یا مصدریه.

اگر (أن) مصدریه باشد، سزاوارتر بودن مادر به شیر دادن به کودک است، از زنان دیگر. ‌بنابرین‏ احتمال، (أن) سزاواری مادر در جمله (هی أحق بولدها) را بیان کرده و آن را به شیر دادن منحصر می‌کند. اما بنابر آن که (إن) شرطیه باشد، جمله (إن ترضعه بما تقبله امرئه اُخری) شرط دیگری را برای شایسته‌تر بودن مادر به حضانت فرزند بیان می‌کند و معنای جمله آن است که اگر مادر شیر دادن به کودک را قبول کند، سزاوارتر به کودک است. بر طبق این احتمال، سزاواری مادر بر کودک در ایام رضاع، مشروط به شیر دادن به او می‌شود که این بحث را در مباحث آینده در در باب شرایط سرپرست کودک، مفصل بیان خواهیم کرد.

‌بنابرین‏، با توجه به علقه و ارتباط شدیدی که از دو طرف بین نوزاد و مادر، در آغاز تولد وجود دارد و با در نظر گرفتن نیازمندی کودک به شیر مادر و با بهره گرفتن از آیه قرآن که حق شیر دادن را در دو سال آغاز تولد به مادر داده و به ضمیمه روایاتی که ذکر کردیم، چنین نتیجه می‌گیریم که: حقّ حضانت، از مادر آغاز می‌شود و تا دو سال به نوزاد خود اولویت دارد. ‌بنابرین‏، دو سال از اولین هفت سال، قدر متیقن است که کودک در اختیار مادر و سرپرستی، حق او باشد، اما بعد از تمام شدن دو سال تا پایان هفت سال اول، چه کسی به نگهداری کودک سزاوارتر است؟

‌بر اساس آموزه‌های دینی که با تجربه خارجی و داده های علمی نیز تأیید می‌شود هفت سال اول، زمان رشد و پرورش جسمی و تربیت بدنی کودک است. به همین سبب، در روایات، به تعابیر مختلفی از پدر و مادر خواسته شده که کودک را تا هفت سال برای بازی آزاد بگذارند.

در این دوران برای کودک آموزش رسمی و با برنامه، سفارش نشده و فراگیری‌های او در این سال‌ها غیر رسمی، همراه با تفریح و ضمن بازی است. کودک در این دوران، در عاطفه و احساس به سر می‌برد؛ ‌به این معنی که بُعد عاطفی و احساسی او فعال است. بدین سبب، تربیت او نیز از همین راه میسر خواهد بود. جملات و عبارات عاطفی، مانند:فرزندم، گلم، بچه خوبم، برای قانع و ساکت کردن کودک، از هر استدلالی ‌محکم‌تر و اثرش بیشتر است. اکنون باید ببینیم، چه کسی برای پرورش کودکی با این خصوصیات، مناسب‌تر است؟ حالات روانی کدام یک از پدر و مادر، نزدیک‌تر به حالت کودک در این سنین می‌کند و بهتر می‌تون د پاسخ‌گوی نیازهای جسمی و روانی کودک باشد؟ پر واضح است که مادر کانون عاطفه و چشمه مهر و محبت است. مادر با روحیات لطیف خود درک بهتر و بیشتری از نیازهای طفل دارد و نیک‌تر می‌تواند از وی نگهداری و مواظبت کند.

روایات بیانگر اولویت مادر تا هفت سال

محمد بن علی بن الحسین ‌به اسنادِ عن عبدالله بن جعفر الحمیری عن أیوب بن نوح قال:کتب إلیه بعض أصحابه أنه کانت لی امرئه ولی منها ولد وخلیت سبیلها فکتب (علیه‌السلام):المرئه أحق بالولد إلی أن یبلغ سبع سنین إلا أن تشاء المرئه)؛

ایوب بن نوح نقل کرده که یکی از اصحاب امام در نامه‌ای به امام هادی (علیه‌السلام) نوشت: از همسرم فرزندی دارم و هم اکنون او را طلاق داده‌ام. امام (علیه‌السلام) در جواب نوشت: زن تا هفت سال به (نگهداری) کودک شایسته‌تر است، مگر آن که خود بخواهد (از حق خود بگذرد)
رجال سند، همه از بزرگان و فقها و مورد اعتمادند. تنها چیزی که شاید ضعف روایت گفته شود، مضمره بودن آن است که این هم دلیلی بر ضعف آن نیست. و از ارزش آن نمی‌کاهد، زیرا؛ نخست: ابن ادریس در مستطرفات سرائر روایتی را از ایوب بن نوح به همین مضمون، از امام دهم (علیه‌السلام) نقل کرده که می‌تواند قرینه باشد که این روایت نیز از امام دهم (علیه‌السلام) است، اگر نگوییم که همان روایت است؛ دوم آن که:اضمار از ایوب بن نوح بوده که فردی جلیل القدر و ثقه است؛ سوم آن که: هیچ فقیهی اضمار این روایت را، وجه ضعف ندانسته بلکه بسیاری از آن به صحیحه ایوب بن نوح یاد کرده‌اند. دلالت روایت بر اولویت مادر تا هفت سال روشن است و نیاز به توضیح ندارد.

عن أیوب بن نوح قال: کتب معی بشر بن بشار، جعلت فداک رجل تزوج امرئه فولدت منه ثم فارقها متی یجب له أن یأخذ ولده، فکتب علیه‌السلام: إذا صار له سبع سنین فإن أخذ فله و إن ترک فله)؛

ایوب بن نوح به امام هادی (علیه‌السلام) نوشت: مردی همسری گرفته و از او فرزندی آورده، سپس از او جدا شده، چه زمانی بر وی واجب است که کودک را از مادر بگیرد؟ امام (علیه‌السلام) نوشت: زمانی که کودک هفت ساله شد، جائز است کودک را بگیرد یا از حقش بگذرد تا نزد مادر بماند.

این روایت را، احمد بن ادریس در مستطرفات سرائر از ایوب بن نوح از کتاب مسائل الرجال و مکاتباتهم که شامل پرسش‌ها و نامه‌های مردم به امام هادی (علیه‌السلام) و جواب آن ها‌ است نقل می‌کند. این روایت نیز از نظر سند معتبر و در دلالت بر اولویت مادر بر نگهداری کودک تا هفت سال نیز تمام است.

شهید ثانی ، و صاحب جواهر گفته‌اند: در مسأله اولویت مادر بر حضانت کودک در دو سال اول تولد، بین فقیهان اختلافی نیست و صاحب ریاض بر آن ادعای اجماع ‌کرده‌است. مرحوم خونساری می‌گوید: بنابر مشهور بین اصحاب، مادر در دوران رضاع، سزاوارتر به کودک است، پسر باشد یا دختر.

‌بنابرین‏، همه فقیهان مادر را در دو سال اول به نگهداری کودک بدون تفاوت در پسر و دختر، شایسته‌تر دانسته‌اند. هم چنین در اولویت مادر، بر نگهداری دختر پس از دو سالگی تا هفت سال، اختلافی نیست. می‌توان گفت که قریب به اتفاق فقیهان مادر را به نگهداری دختر تا هفت سالگی سزاوارتر دانسته‌اند.

اختلاف فقیهان در حضانت فرزند پسر، پس از دو سالگی است؛ مشهور فقیهان شیعه از دو سالگی به بعد، میان حضانت پسر و دختر تفاوت گذاشته و نگهداری پسر را بعد از دو سالگی با پدر دانسته‌اند.

اکنون این سؤال مطرح است که منشأ پیدایش این تفاوت چیست؟ فقیهان به کدام دلیل میان حضانت دختر و پسر تفصیل داده‌اند؟ برخی، اختلاف روایات را منشأ پیدایش این تفصیل دانسته و بر این باورند که فقیهان و آگاهان به روایات ائمه (علیهم‌السلام) برای جمع میان روایات متعارضی که در این مسئله وجود داشته، چنین تدبیری اندیشیده‌اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...