در نتیجه طبق نظر حقوقدانان وصف عامل و مزارع نمیتواند در یک نفر جمع شود و مزارع بایستی مالک زمین باشد، پس ممکن نیست که مالک هم زمین را مهیا کند و هم عمل زراعت را انجام دهد و عامل تنها وسایل زراعت را فراهم کند، در این صورت، این توافق را نباید مزارعه شمرد و از قالب این عقد خارج میگردد (کاتوزیان ناصر، ۱۳۹۱).
۲-۱-۱-۴- بند چهارم) تعیین نوع زراعت
در عقد مزارعه باید نوع زرع معین باشد، مثلاً گندم، برنج و … همچنین اگر طرفین نوع زرع را معین نکنند در صورتی که عدم تعیین، انصراف به نوع معمول و متعارفی از زراعت داشته باشد، عقد صحیح وگرنه باطل است ( موسوی خمینی، بی تا). زیرا در صورت عدم تعیین زرع ممکن است هر یک از طرفین نوعی از زراعت را در نظر داشته باشند که دیگری آن رادر نظر ندارد و در این صورت، مفهوم عقد (که تفاهم طرفین برامری واحد است) دچار خلل می شود.
در موردی که مزارعه برای مطلق زراعت باشد و اختصاص به نوع ویژهای نداشته باشد، کافی است که زمین در دید عرف قابل کشت و زرع را دارا باشد؛ در این صورت با توجه به نص صریح قانون در ماده ۵۲۴ ق.م، عامل در انتخاب نوع زراعت مختار خواهد بود؛ لیکن او نمیتواند زرعی را انتخاب کند که زمین استعداد آن را ندارد و بدین بهانه مدعی بطلان مزارعه شود.
مسئلهای که برخی از حقوقدانان مطرح میکنند، این که آیا عامل تنها باید به زرع مورد توافق در عقد بپردازد یا حق دارد زراعتی غیر از آنچه که در قرارداد مشخص شده است انجام دهد به این عنوان که ضرر کمتری برای زمین مورد زراعت داشته باشد؟
برخی از نویسندگان حقوق مدنی، به ماده ۴۹۱ ق.م در بحث اجاره استناد میکنند. در این ماده قانونی اینچنین آمده است: «اگر منفعتی که در اجاره تعیین شده است به خصوصیت آن منظور نبوده است، مستأجر می تواند استفاده منفعتی کند که از حیث ضرر مساوی یا کمتر از منفعت معینه باشد». و به عامل اختیار داده اند که زرع دیگری را انتخاب کند؛ مشروط بر اینکه ضرر کمتری برای زمین داشته باشد (امامی، ۱۳۶۲).
این نظر توسط برخی دیگر از اساتید حقوق مورد نقد واقع شده است، با این استدلال که، نه تنها در اجاره تعیین نوع منفعت همیشه ظهور در تعیین مقدار آن ندارد و تابع اوضاع و احوال است، قیاس اجاره و مزارعه در اینباره درست نیست. در اجاره میزان اجرت به طور قاطع معین است و مستأجر در هر حال باید آن را بپردازد، پس اگر مستأجر منفعتی را استیفاء کند که برای عین ضرر کمتر داشته باشد یا آن را معطل گذارد به سود مالک است و در تعبیر اراده او میتوان گفت که به این اقدام راضی بوده است؛ ولی در مزارعه که عوض منفعت زمین حصه مشاع از محصول آن است، مالک به طور معمول در تعیین زرع، به عنوان عامل ایجاد سود نظر دارد و چه بسا ترجیح میدهد زراعتی انجام شود که برای زمین ضرر بیشتر دارد؛ ولی سود بیشتر به او میرساند. به همین جهت نیز عامل حق ندارد زمین را معطل گذارد و مالک می تواند از او اجرتالمثل منافع تفویت شده را بخواهد (کاتوزیان، ۱۳۹۱).
۲-۱-۱-۵- بند پنجم) مختص بودن عقد مزارعه به زراعت
در دیدگاه عرف، معنی زراعت و کشت کردن خیلی واضح و مشخص است؛ لیکن به دلیل نزدیکی عقد مزارعه با مساقات و مغارسه در برخی از احکام شاید در نگاه اول این قراردادها با هم یکی انگاشته گردد. گاه اختلاف می شود که کاشتن و رویاندن نباتات نیز «زراعت» محسوب میگردد یا درختکاری و باغداری میباشد که این اختلاف عرفی به رویه قضایی نیز سرایت می کند.
در ق.م سال ۱۳۳۹ ، محاکم گاه محل پروراندن گل را در زمره محلهای مزروعی میدانستند. با وجود این در کتابهای لغت و نوشته های حقوقی معنی زراعت را به وضوح خود واگذاشتهاند و به تعیین معیار تمیز آن از سایر مفاهیم مشابه نپرداختهاند. به نظر میرسد که زراعت به قسمی از کاشتن گفته می شود که با بذر یا حبه یا دانه انجام میپذیرد، مانند کشت گندم و جو و برنج وحبوبات (کاتوزیان، ۱۳۹۱).
۲-۱-۲- گفتار دوم: تفاوتها و تشابهات عقد مزارعه با عقود معین دیگر در احکام
۲-۱-۲-۱- بند اول) مقایسه با مساقات
مزارعه و مساقات دو عقدی میباشند شبیه به هم که برای تنظیم روابط مالک زمین و زارع (مزارعه) و مالک درخت و عامل یا باغبان (مساقات) از دیرباز مورد استفاده قرار گرفته است. در مزارعه و مساقات شرط است که حاصل زمین و ثمره درخت تقسیم شود و حصه هر کدام از مالک و عامل حصه مشاعی از این بازده باشد (کاتوزیان، ۱۳۹۱). از نظر احکام نیز جز در بعض موارد استثنایی مزارعه و مساقات تابع قواعد مشترکی هستند که از اصول مربوط به اجاره الهام میگیرد. در مساقات نیز مانند اجاره و مزارعه، مدت باید معین باشد؛ وگرنه باعث مجهول ماندن موضوع و ایجاد غرور؛ در نتیجه، بطلان عقد می شود. عقد مساقات نیز مانند عقد مزارعه عقدی است لازم و منحل نمی شود جز به اقاله یا فسخ یا به علت قانونی موجه. بنابرین در صورت فوت هر کدام از مالک و عامل، ورثه قائممقام مورث خود خواهد بود؛ مگر اینکه قید به مباشرت عامل شده باشد که در این صورت به فوت او عقد باطل میگردد.
هر دو عقد از جمله عقود معاوضی میباشند و در هر دو عقد، منافع مالی با ثمره خارجی آن مبادله می شود و هر دو گذشته از معاوضه منافع به محصول، خدمات عامل نیز با حصه مشاعی از ثمره مبادله
میگردد (کاتوزیان، ۱۳۹۱). قانون مدنی در تعریف مساقات که شباهت فراوان به مزارعه دارد، آن را «معامله» نامیده است. در ماده ۵۴۳ مقرر میدارد که «مساقات معامله ای است … ». در هر دو عقد دلیلی که سبب ایجاد انگیزه جهت تحرک مضاعف در عامل می شود این است که عامل با سعی و تلاش خود می تواند محصول و ثمره بیشتری به دست آورد و در نتیجه صاحب سود بیشتری گردد.
نوعی شرکت در جوهر این دو عقد آشکارا به چشم میخورد. یکی از شریکان، زمین یا درخت را به عنوان آورده خود در میان می گذارد و دیگری بذر، کود، آب و خدمت را به شرکت مینهد و حاصل این تعاون بین شریکان تقسیم می شود.
البته نباید چنین پنداشت که مزارعه و مساقات شرکت است و در برابر آن عقد اصالت ندارد، زیرا شرکت در اصطلاح قانون مدنی همیشه با اشاعه در مالکیت و به نظر بسیاری از نویسندگان مزج اموال همراه است؛ در حالی که در مزارعه و مساقات، طرفین قصد ایجاد اشاعه در عوامل زرع را ندارند و در اثر عقد، «مبادله عوامل» و «شرکت در محصول» با هم انجام می شود. بنابرین باید پذیرفت که مزارعه و مساقات آمیزهای است از شرکت و اجاره که با احکام خاص خود اصالت یافته و برای رفع نیازهای اقتصادی جامعه به صورت عقد معین و با نام و هویت خاص در کنار سایر عقود قرار گرفته است (کاتوزیان، ۱۳۹۱).
[جمعه 1401-09-25] [ 05:25:00 ب.ظ ]
|