اما آن­چه بر اثر کاوش در دین مبین اسلام و معارف عمیق آن­ها حاصل می­ شود این است که اسلام با صراحت مردم را به دین حق دعوت می­ کند. اسلام دین جهانی است که هدف مشترک همه پیامبران الهی بوده و کاملتر از همه ادیان گذشته است و برنامه­اش پاک ساختن اذهان مردم از اوهام، خرافات، اختلافات ودشمنی­ها می­باشد.
هدف یهود این بود که با ایجاد شبهات در اساس دین از جمله کتاب خدا، اعتقاد مسلمین را سست کند و در تردید و گمراهی قرار دهد. گاهی هم ناتوانی در مقابل استدلال مسلمین آنان را به انکار وحی الهی بعد از حضرت موسی (ع) وا می­داشت و پیامبر اکرم(ص) وقتی سران یهود را به دین اسلام دعوت کرد عده­ای از آن­ها با کمال وقاحت همه چیز را انکار کردند و بر این امر پا فشردند که هرگز بعد از موسی(ع) پیامبری مبعوث نشده وکتابی نازل نازل نشده است. همین کار شوم خود آن­ها را در گمراهی قرار داد، زیرا فرصت نمی­کردند درباره حق و حقیقت بیندیشند خداوند حجت را بر یهود تمام می­ کند که شبهه افکنی­های شما تأثیری نخواهد داشت و پرداختن به آن سبب گمراهی خودتان از مسیر حق خواهد شد.
۳-۵-۱-۳- ترجیح بت پرستی بر خداپرستی جهت ایجاد تردید در مشرکان
یهودیان در مقابل گسترش اسلام به حدی احساس خطر کردند که حاضر بودند برای براندازی آن کفر و شرک و بت پرستی را بر دین آسمانی مقدم بدارند و افراد امی و بی­سواد را در حالت شک و تردید نگه دارند و مانع گرایش آن­ها به اسلام شوند که وحی الهی آن­ها را مورد نکوهش قرار داد نازل شد(نساء/ ۵۱). درباره شأن نزول آیه روایات زیادی وارد شده است اما آن­چه نقطه مشترک همه آن است وحدت نظر در اصل قضیه است که برخی از یهودیان در قضاوت و داوری بین این که شرک قریش بهتر است یا دین رسول خدا(ص) جواب دادند شرک مشرکین بهتر است(صادقی،۱۳۸۲: ۱۰۱).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

این قضاوت لکه ننگی در تاریخ یهود شده است و مورخان یهود هر موقع به این نقطه از تاریخ می­رسند نمی ­توانند آن­را توجیه کنند. یهودیان با آن­که دین محمد(ص) را حق می­دانستند به سبب کینه و عداوتی که از وی داشتند شرک و بت پرستی را بر توحید و یکتا­پرستی ترجیح دادند تا تردید آن­ها را درباره پیامبر(ص) زیاد­تر کنند.
۳-۵-۱-۴- به بازی گرفتن اصل دین
یهود جهت جلوگیری از گسترش روز افزون اسلام در اصل دین ایجاد و شبهه می­کردند که آیا دین اسلام آسمانی است؟ آیا همان دین موعودی است که در تورات و انجیل به آن وعده داده شده است؟ تا حداقل شبهه ای در اذهان تازه مسلمانان ایجاد کنند و مانع رشد سریع اسلام و گرایش افراد به این دین الهی شوند. سوره آل عمران آیه ۷۲ بیانگر این است که یهود جهت متزلزل ساختن ایمان مسلمانان از هر وسیله­ای استفاده می­کردند(مکارم شیرازی،۱۳۷۵: ۲/ ۷۱۳).
این توطئه در افراد ضعیف النفس اثر قابل ملاحظه­ای خواهد داشت به خصوص اینکه عده مزبور از دانشمندان یهود بودند و همه می­دانستند آن­ها نسبت به کتب آسمانی و نشانه­ های آخرین پیامبر آشنایی کامل دارند. این امر لااقل پایه­ های ایمان تازه مسلمانان را متزلزل می­ساخت.
۳-۵-۱-۵- سعی در به انحراف کشیدن پیامبر
نقشه یهود جهت مقابله با اسلام، تلاش برای نفوذ در پیامبر(ص) و انحراف او از مسیر اصلی بود. آنان می­کوشیدند به هر طریقی که شده در او نفوذ کنند تا وی نتواند دستورات اسلام را به خوبی انجام دهد. آن­ها گمان می­کردند می­توانند او را فریب داده یا تطمیع کنند. از این رو جمعی از بزرگان آنان گفتند بیایید پیش او برویم شاید بتوانیم او را بفریبیم و از دینش منحرف سازیم، چون او هم بشری بیش نیست. پس به حضور آن حضرت آمده،گفتند: ما بزرگان و علما یهود هستیم و اگر از تو پیروی کنیم همه یهود به تو می­گروند و با ما مخالفتی نخواهند کرد. تنها شرط این است که میان ما و گروهی دیگر که نزاعی وجود دارد، داوری کنی و به سود ما حکم دهی. آن­گاه به تو ایمان خواهیم آورد وتصدیقت خواهیم کرد. اما پیامبر از این کار روی برگرداند. آیه ۴۹سوره مائده درباره این توطئه سخن گفته و پیامبر را از پیروی فتنه جویان بر حذر داشته است(صادقی۱۳۸۲: ۱۱۰).
۳-۵-۱-۶- تلاش برای ارتداد مسلمین
یکی دیگر از فتنه­های فرهنگی یهود تلاش در برگرداندن عده­ای از مسلمانان از اسلام بود. آنان با ترفند­های مختلف در کمین مسلمانان بودند تا بتوانند آنان را از مسیر حق منحرف سازند، اما نمی­دانستند اگر انسان به چیزی با تمام وجود ایمان داشته باشند و بپذیرد هرگز از آنان بر نمی­گردد، هر چند تمام هستی خود را در معرض خطر ببیند. خداوند در سوره آل عمران آیه ۶۹ در این باره هشدار میفرماید:«وَدّت طائِفَۀٌ مِن اهل الکتابِ لوً یٌضِلّونَکم و مایضُلونَ إلا أنفـُسَهم وما یشعرون». «جمعی از اهل کتاب(یهود) دوست داشتند و(آرزو میکردند) شما رو گمراه کنند، اما آن­ها باید بدانند که نمی ­توانند شما را گمراه سازند، آن­ها گمراه نمی­کنند مگر خودشان را و نمی­فهمند». بعضی مفسرین در شأن نزول آیه مذکور نقل کرده ­اند گروهی از یهود تلاش می­کردند که عده­ای مسلمانان پاک و شجاع همچون معاذ بن جبل و عمار بن یاسر را به آیین نو دعوت کنند و با وسوسه­های شیطانی از اسلام بر گردانند؛ آیه مذکور نازل شد و به همه مسلمانان هشدار داد(مکارم شیرازی،۱۳۷۵: ۲/ ۷۰۷).
یهود برای دور ساختن مسلمانان از آیین اسلام از هیچ تلاشی فرو گذار نکردند و اگر می­توانستند در چند تن از اصحاب نزدیک پیامبر نفوذ کنند ضربه بزرگی به اسلام وارد می­شد و برای ایجاد شبهه در دیگران بستر مناسبی فراهم می­گردید. بنابراین آیه فوق ضمن اینکه پیامبر(ص) و مسلمین را در مقابل حمله فرهنگی دشمن مهیا می­سازد به یهود فتنه­گر اخطار می­دهد از فعالیت های بیجا دست بردارد؛ زیرا مسلمانان اسلام را با تمام وجود دریافتند. بنابراین یهودیان نمی ­توانند آن­ها را گمراه کنند بلکه خودشان را گمراه می­ کنند.
۳-۵-۱-۷- خیانت علمای یهود و کتمان حقایق
دانشمندان یهود با وجود شناخت حقیقت آن را ابراز نمی­کردند و از تبیین آن برای مردم سرباز می­زدند چون بیانش را در خطر قرار گرفتن منافع خویش می­دانستند. این پنهان کاری از بزرگترین خیانت­های یهود به عالم انسانی بود. سوره بقره آیه۱۵۹ در این باره است کتمان حقایق از جانب علما یهود توطئه­ای بس بزرگ در تاریخ بشری بوده است و اگر ریشه­یابی شود علت آن جز خودخواهی و دنیاپرستی و مقام پرستی چیزدیگری نیست.
۳-۵-۱-۸- تحریف و دست اندازی در تورات
تحریف تورات به ویژه اوصاف پیامبر اکرم(ص) یکی از خیانت­های بزرگ یهود در عصر پیامبر(ص) می­باشد.جمعی از دانشمندان یهود، اوصافی را که پیامبر اسلام(ص) در تورات آمده بود تغییر دادند و این تغییر، به خاطر حفظ موقعیت خود و منافعی بود که همه سال از ناحیه عوام به آن­ها می­رسید. هنگامی که پیامبر اسلام(ص) مبعوث شد و اوصاف او را با آن­چه در تورات آمده بود مطابق دیدند، ترسیدند در صورت روشن شدن این واقعیت منافع آن­ها در خطر قرار بگیرد؛ لذا به جای اوصاف واقعی مذکور در تورات، صفاتی بر ضد آن نوشتند. عوام یهود که تا آن زمان کم و بیش صفات واقعی او را شنیده بودند. از علمای خود می­پرسیدند آیا این همان پیامبر موعود نیست که بشارت ظهور او را می­دادید؟ آن­ها آیات تحریف شده تورات را بر آن­ها خواندند تا بدین وسیله قانع شوند(مکارم شیرازی،۱۳۶۱: ۱/ ۳۷).
۳-۵-۱-۹- تخریب شخصیت پیامبر و یارانش
یکی از بزرگترین حربه­های فرهنگی یهودیان، لکه دار کردن شخصیت­های دینی و مذهبی و کارآمد است. یهودیان برای ایجاد کندی در روند روبه رشد مکتب انسان ساز اسلام به تخریب شخصیت پیامبر و یارانش می­پرداختند، تا آن­جا که می­توانستند تهمت­های ناروا به آن­ها زدند. این شیوه چه در زمان پیامبر(ص) و چه پس از آن حربۀ بزرگی در دست یهودیان بوده است؛ تا جایی که عده ای از شاعران ماهر و زبردست را اجیر کردند که پیامبر (ص) و مسلمین را در اشعار خودشان مورد استهزا قرار دهند و شخصیت آن­ها را خراب کنند. قرآن کریم در گوشزد این توطئه می­فرماید «به یقین [همه شما]در اموال و جان­های خود آزمایش می­شوید و از کسانی که پیش از شما به آن­ها [کتاب آسمانی ]داده شده ]یهود[ و ]هم چنین[از مشرکان سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید. [زیرا] این از کار­های مهم و قابل اطمینان است.»
کعب، پیوسته پیامبر(ص) و مسلمانان را با اشعارش مورد اهانت قرار داده است. حتی زنان و دختران مسلمانان را دستمایه غزل سرایی و عشق بازی­اش می­کرد کعب، وقاحت را به جایی رساند که پیامبر دستور قتل او را صادر کرد. روسای یهود در صدر اسلام به شیوه ­های مختلف مسلمانان را آزار و اذیت می­کردند، آنان را در اجتماعات گوناگون کوچک می شمردند و نسبت­های ناروا به آن­ها می­دادند. به ویژه شخص پیامبر و افرادی را که مورد توجه وی بودند؛ تا روحیه آن­ها را تضعیف کنند و وجهه اجتماعی و اعتبار مذهبی آن­ها را درمیان مسلمانان کاهش دهند. بدین طریق مانع گرایش افراد غیر مسلمان که اطلاع دقیقی از اسلام ندارند شوند(صادقی، ۱۳۸۲: ۱۰-۱۰۱).
۳-۶- چگونگی برخورد مسلمانان با زرتشتیان
۳-۶-۱- آزادی عقیده
دین مبین اسلام با تسامحی وصف ناپذیر، به اکثر پیروان عقاید دیگر که در قلمرو حکومت اسلامی بودند آزادی عقیده داده است، این آیه که می فرماید:
«لا اکراه فی الدین» نوید و بشارت اصل مدارا و احسانی است که اسلام آن را القاء می‌کند. با نگاهی به فتوحات اولیه مسلمانان در دوره­ خلفای راشدین و قرارداد­هایی که بین آن­ها و ایرانیان زرتشتی منعقد می­شد به این نتیجه می­رسیم که مسلمانان ظاهراً از ابزار زور و اجبار برای جذب ملل غیر مسلمان به اسلام استفاده نمی­کردند و دعوت به اسلام تنها یکی از سه راه حل پیشنهاد مسلمانان بود(اسلام، پرداخت جزیه، جنگ). مسلمانان پس از فتح ایران، زرتشتیان را مانند سایر اهل کتاب دانسته و کتاب آن­ها را مقدس و آسمانی به شمار آوردند و خلفای راشدین نیز به شیوه اهل کتاب با آن­ها رفتار نمودند(امین، بی تا: ۱۲۵).
مسلمانان نیز این ادعا را پذیرفتند و نوشته­ های مجوسان مورد احترام واقع گشت، همچنین از ویرانی آتشکده­ها به فرمان دولت و یا اقدامات دیگری بر ضد مقدسات زرتشتی و یا کتب دینی آن­ها خیلی به ندرت شنیده می­ شود و عقاید زرتشتی جزو ادیانی درآمد که با آن­ها می­بایستی مدارا شود(اشپولر، ۱۳۷۹: ۱/ ۸و۳۳۷). در جاهایی که مرزبان در شغل خود باقی می­ماند و حکومت عرب نفوذ مستقیم نداشت ادای مراسم دینی آزاد بود، معابد و آتشکده­ها محفوظ می­ماند، ایرانیان در قبول اسلام یا پرداختن جزیه وخراج مختار بودند و در گرفتن جزیه و خراج چندان احجاف نمی­شد؛ هر کس به قدر طاقت خود مبلغی می­پرداخت و جان و مال و دین او در امان بود(بلاذری، ۱۳۶۷: ۱۳۶-۱۲۵).
نباید تصور کرد که فتح عرب در همه وقت و همه جا مقرون کشتار و اجبار به تغییر دین و قبول اسلام بود. با مغلوبان دراین دوره به خشونت و سختی رفتار نمی­شد بلکه احکام صریح از جانب خلیفه در مراعات حال ایشان صادر می­گشت، بدیهی است که این احکام همیشه چنان که بایستی اجرا نمی­شد(صدیقی، ۱۳۷۵: ۳۷). بدین ترتیب آزادی مذهبی که اعراب مسلمان به ایرانیانی که همچنان به دین قدیم خود زرتشتی، وفادار ماندند، ارزانی داشتند اثبات می­ کند که گرایش وسیع ایرانیان به دین اسلام در اثر اعمال فشار و زور نبوده است، بلکه این تسامح و آزادی مذهبی که به زرتشتیان بر طبق موازین اصیل اسلامی، اعطا شد خود عاملی برای جلب نظر آن­ها به دین اسلام بوده است (آرنولد، ۱۳۵۸ :۲۳۹). در هر صورت هر عهد و پیمانی که در زمان پیغمبر با یهود، نصاری و زرتشتیان بسته شده بود در تمامی مدت خلافت خلفاء راشدین به مقتضای آن عمل می­شد. همچنین مجاز بودند که اعمال و تکالیف دینی خود را آزادانه انجام دهند و عدالت و انصاف به همان صورتی که در حق مسلمانان ملحوظ بود درباره آن­ها هم منظور می­شد.
۳-۶-۲- موقعیت اجتماعی و اقتصادی
تا اواخر دوران خلافت عثمان تقریباً اکثر مناطق ایران به تصرف اعراب درآمده بود در جریان تصرف سرزمین ایران قطعاً واکنش­های مختلفی از طرف ایرانیان بصورت جنگ، صلح، تسلیم و یا شورش و حتی تغییر کیش وجود داشته است و با توجه به وضعیت جامعه طبقاتی ایران در عصر ساسانی، هر طبقه به فراخور جایگاه و ویژگی­های خاص طبقه خود در مواجهه با اعراب و اسلام به شکلی متفاوت از سایر طبقات برخورد می­نمود.
در این راستا مقامات عالی رتبه کشوری و لشکری برای حفظ بقای خویش که آن­را در گرو بقای دولت ساسانی می­دانستند، در برابر مهاجمان عرب مقاومت نمودند. پس از پیروزی اعراب مسلمان در نهاوندکه به فتح الفتوح معروف گردید. جنگ منظم سازمان یافته­ای از طرف دولت ساسانی در برابر نیروهای اعراب بوجود نیامد و از این پس هر منطقه و شهری بصورت جداگانه و یا هم سردار و فرماندهی به ابتکار شخصی و بطور پراکنده دست به مقاومت و یا شورش می زدند(بلاذری،۱۳۶۷: ۱۶۴).
در حین فتوحات البته گرو­هایی از سپاهیان ایرانی به دلایل مختلف از جمله جنگ­های مداوم و خستگی ناشی از آن، تماس با جامعه­ نظامی مسلمانان و تأثیر شعارهای تساوی طلبانه اعراب مسلمان که در زمان جنگ به گوش آن­ها رسید و یا حتی حفظ موقعیت شغلی خویش به مسلمانان پیوسته و اسلام آوردند.چنانچه یه لشکر چهار هزار نفری از لشکریان رستم فرخ زاد پس از شکست در قادسیه گفتند:«ما چون دیگر مجوسان نه­ایم، ما را پناهگاهی نیست، و اینان ارج ما نشناسند، رأی صواب آن است که به آیین تازیان درآییم و به دینشان عزیز گردیم(همان،۸۵).
به گفته بلاذری در زمان خلافت امام علی(ع) و ولایت داری عبدالله بن عباس در عراق مردم استخر مجدداً شورش کرده که توسط اعراب سرکوب می­شوند. (همان، ۲۶۲).
فتح نظامی و سیاسی ایران تغییرات مهمی را در ساختار اجتماعی ایران در این دوره بوجود نیاورد و علی­رغم برخی مقاومت­ها توسط بعضی از حاکمان محلی و دهقانان، اما به زودی به علت فقدان حکومت مرکزی و اتکا بر درآمد­های ارضی، ناگزیر به سازش با مسلمین شدند. در نواحی شرقی ایران در خراسان نیز، حاکمان و دهقانان محلی بدلیل عدم انگیزه مقاومت و نیز حفظ جایگاه اجتماعی و امتیازات شخصی و نیاز­شان به اعراب، برای متوقف ساختن حملات اقوام ترک به سرعت راه مسالمت با مسلمانان را در پیش گرفتند و حتی برای تسلیم مناطق تحت نفوذ خود به ایشان، پیشقدم شدند که در این راستا می­توانیم به اقدام کنارنگ طوس اشاره نمائیم که بلاذری در کتاب حود چنین می­گوید: مرزبان طوس(سعید بن عاص والی کوفه) و­به عبدالله بن عامر که والی بصره بود نامه نوشت و­آن دو را به خراسان خواند، بدان شرط که چون یکی از آن دو پیروز گردید وی را به امارت خراسان باز بخشد(همان،۱۸۳).
دهقانان که در گذشته عهده­دار جمع آوری مالیات و به منزله چرخ­های ضروری دولت بودند(کریستن سن،۱۳۶۷: ۱۳۲). آن­ها از میزان درآمد منطقه خود بهتر از هرکس آگاه بودند عمدتاً در دوره اقتدار اعراب، بر مناصب خود ابقا شدند و به صورت ممیزین و تحصیلداران مالیاتی نظام جدید درآمدند. پس در واقع نیاز دو جانبه اعراب مسلمان و فرماندهان محلی موجب نزدیکی هر چه بیشتر آن­ها با یکدیگر می­شد و در اکثر صلح نامه­ های منعقده بین اعراب و ایرانیان، این طبقه مسئول تأمین مال منعقده در قرارداد بودند.
از دیگر قشر­های با نفوذ در ساختار اجتماعی عصر ساسانی که با متمرکزتر شدن دولت ساسانی بخصوص بعد از اصلاحات انوشیروان روز به روز بر اهمیت و موقعیت اجتماعی آن­ها افزوده شد دبیران بودند که، حتی با سقوط دولت ساسانیان به دلیل تخصص و مهارت در زمینه ­های اداری و از طرف دیگر به دلیل نیاز اعراب به رتق و فتق امور اداری بخصوص بعد از تشکیل دیوان، نیازمند همکاری آن­ها بودند؛ البته در ممالک مفتوحه دیوان مربوط به امور مالی وجود داشت و نیازی نبود که از نو در ایجاد آن تلاش کنند به خصوص که با توجه به نداشتن افراد متخصص و زیادی حجم کار، در خود این صلاحیت را هم نمی­دیدند. به همین جهت امور مالی را به دیوان­های موجود واگذار کردند.
این دیوان­های محلی در کشور­های فتح شده به همان نحو و بدون هیچ گونه تغییری مورد استفاده مسلمین قرار گرفت. آنان حتی مأمورین و اداره کنندگان آن دیوان­ها را هم از بین افراد محلی و احیاناً غیر مسلمان انتخاب می­نمودند، زیرا اولاً در بین مسلمانان افرادی وجود نداشتند که بتوانند آن دیوان­ها را اداره کنند و ثانیاً اشتغال به فتوح و گرفتاری­های جنگی به آن­ها اجازه نمی­داد که وقت خود را در اینگونه امور صرف نمایند(اجتهادی، ۱۳۶۳: ۴-۱۷۲).
به همین جهت تا مدتی بالغ بر شصت سال، دیوان خراج در مصر و شام به زبان محلی و به دست بومیان و در ایران هم به دست ایرانیان و به زبان فارسی اداره و نوشته می­شد، تا اینکه در زمان حجاج بن یوسف ثقفی و به امر وی به وسیله صالح بن عبدالرحمن به عربی برگردانده شد. اما علی رغم نقل دیوان به عربی ما شاهد حضور دبیران زرتشتی در امور دیوانی خراسان در زمان حاکم اموی خراسان، نصربن سیار هستیم(فرای، ۱۳۸۰ : ۴/ ۴۹۴).
از دیگر گروه ­های جامعه ایرانی می­توان به کارگران و طبقات پایین شهری اشاره کرد که به دلیل نداشتن جایگاهی مقبول در نظام طبقاتی ساسانی و حتی بی مبالات و سست اعتقاد بودن آن­ها از نظر روحانیون زرتشتی، بواسطه موقعیت حرفه­ای و شغلی خویش، طبعاً آئین جدید را بیشتر با زندگی خویش سازگار و به مذاق خود گوارا یافتند(زرین کوب، ۱۳۶۲: ۳۷۳).
آنان حتی انگیزه­ای برای دفاع و مقاومت در برابر مسلمانان نداشته و در موارد بسیاری با راهنمایی و هدایت یکی ازآن­ها، شهر یا ناحیه­ای به روی اعراب گشوده می­شد.
با توجه به روند کند گرایش مردم به دین اسلام و نیز رونق دین زرتشتی حتی پس از سقوط دولت ساسانیان که مورخان و جغرافی نویسان قرون اولیه اسلامی بر وجود شعائر و اماکن مقدس زرتشتی در نقاط مختلف ایران از جمله فارس حتی در قرن چهارم تأکید می­ کنند که، «مجوسان در آنجا بی­نشانه راه می­رفتند و آداب گبران بکار برده می شد»(مقدسی، ۱۳۶۱: ۶۴۰).
زرتشت، نگاهبان روایات و شعائر ملی بود و روز به روز نیز از نفوذ و موقعیت سیاسی روحانیون زرتشتی کاسته می شد با این حال نفوذ معنوی آن­ها همچنان پا برجا بود؛ خصوصاً با از میان رفتن شاه و تضعیف اشراف، مؤبد مؤبدان که رئیس وحافظ دین شمرده می­شد رئیس حقیقی ایرانیان زرتشتی بود. در حومه شهر­ها و روستا­ها نیز مؤبدان محلی غالباً پاره­ای از نفوذ گذشته خود را بر پیروان­شان نگه داشتند.
۳-۷- دلایل گرایش زرتشتیان به اسلام
خلفای اموی کمتر در امور دینی تعصب نشان می­دادند و در این دوره وضع دینی در تمام ایالات ایران به یک منوال نبود و در بعضی ایالات اسلام بیشتر و در بعضی دیگر کمتر نفوذ کرده بود. قبول اسلام از سوی ایرانیان روندی بسیار تدریجی داشت و آهنگ انتشار ایمان تازه برحسب ناحیه و طبقات مختلف جوامعی که در آن ناحیه می­زیسته­اند تفاوت داشت(فرای، ۱۳۸۰: ۴/ ۳۲).
ایرانیان تا روزی که اسلام را نمی­شناختند با آن به دشمنی پرداخته و برای جلوگیری از آن و حفظ استقلال خویش سخت پایداری کردند ولی چون به گوهر دین پی­بردند نه تنها از دشمنی باز ایستادند بلکه خود در صف مجاهدان قرار گرفتند. در پی دعوت به این دین از کار و کوشش دریغ نکردند، از طرفی به همان نسبتی که اسلام بتدریج در دل­های مردم ایران جا باز می­کرد دین زرتشت از رونق می­افتاد و از پیروانش کاسته می­شد. در قرن­های نخست اسلام، زرتشتیان در ایران منزلت و جایگاه خود را از دست نداده و تا حدی از آزادی عمل برخوردار بودند(صدیقی، ۱۳۷۵: ۶۸).
برخی از مهم­ترین دلایل گرایش زرتشتیان به اسلام در سده­های نخست را می­توان بدین صورت بیان نمود؛ البته این دلایل بنا به مقتضیات زمانی و مکانی و با توجه به ساختار اجتماعی هر طبقه در دوره­ های مختلف شدت و ضعف­هایی داشته است.
۳-۷-۱- وعده­های جذاب اسلام(اشتیاق به فرامین اسلام)
اولین عاملی که در این مورد باید ذکر شود و منابع تاریخی نیز به آن پرداخته­اند، عدل، مساوات و فرامینی انسان دوستانه در دین اسلام بوده است. وعده­ عدالت و برادری که مسلمانان در مذاکراتشان به ایرانی­ها می­دادند و این­که همه انسان­ها فرزندان آدم و حوایند، برادر و از یک پدر و مادر هستند؛ چنان جذابیتی در بین مردم ایجاد کرد که موجب گردید تا یکی از همراهان رستم به دین اسلام درآید. با گفته­های مغیره بن شعبه با رستم مبنی بر اینکه: «ما مردم عرب همه برابریم و کسی از ما دیگری را به بندگی نمی­گیرد، پنداشتیم شما نیز با قوم خویش برابرید، چنانکه ما عربان برابریم»(طبری، ۱۳۸۵: ۵/ ۹۰ و۱۶۷۹).
البته با توجه به ساختار طبقاتی جامعه ساسانی و ذکر چنین وعده­هایی از طرف مسلمانان مبنی بر شکست حصار­های طبقاتی و آزادی­های اجتماعی، قطعاً تمایل به دین اسلام را تقویت می­کرد. این یکی از حوادث شگفت انگیز تاریخ اسلام است که مردمان ساکن سرزمین­های فتح شده به دست مسلمانان با کمال شادی دین اسلام را می­پذیرفتند و از دین های قدیم خود دست بر می­داشتند. البته این نکته را باید تذکر دهیم که در دوران بنی امیه به دلیل رفتار ناشایست و غیر اسلامی حاکمان(به استثنای دوره عمرو بن عبدالعزیز) این انگیزه به ندرت عامل گرایش به دین اسلام بوده است(هولت، ۱۳۸۰: ۱۴۱).
۳-۷-۲- سادگی احکام اسلام
فقدان چارچوب تشکیلاتی سخت­گیرانه برای ورود به جامعه اسلامی، ترغیب افراد را به این کار ساده تر می­کرد. نو مسلمانان مجبور نبودند اطلاعات زیادی از اسلام داشته باشند مگر در مواردی که تردید وجود داشت. در حقیقت تعلیم رسمی در زمینه اصول اسلام، پیش شرط گرویدن به اسلام نبود. اعلام ساده شهادتین(خدایی وجود ندارد جز خدای یکتا، محمد فرستاده خداست) کافی بود(چوکسی، ۱۳۸۲، ۱۱۱).
از طرف دیگر در مقایسه دین زرتشت با اسلام، متوجه می­شویم که قوانین و مقررات دست و پاگیری بر پیروان دین بهی حاکم بوده است که هر فردی در مدت شبانه روز بر اثر اندکی غفلت دستخوش گناه وگرفتار پلیدی و نجاست می­شد(کریستن سن، ۱۳۶۷: ۱۴۱).
«زنی که خون حیض ببیند باید که در دشتی بی آب و علف و بدور از مقدسات به سر برد و فردی از فاصله دور برای او خوراک بریزد»
طبیعی است که اجرای این احکام بر مبنای این عقیده بود که جامعه دچار آلودگی و پلیدی نگردد و درمقایسه با احکام اسلام از شدت بیشتری برخوردار است. بنابراین جمود فکری و قشری نگری مذهب رسمی همراه با رسوم و آیین­های خشک و خسته کننده که از احکام رنج آور و بیهوده سرشار شده و تاثیر خود را از دست داده بود و دلایل مهم گرایش به اسلام محسوب شده است. آن هم اسلامی که سادگی آیین و بی اعتبار کردن خون، نژاد و امتیازات پدران از ویژگی­های بارز احکام فقهی آن بود(آرنولد، ۱۳۵۸: ۳۰۱).
به گفته هانری ماسه همین سادگی و قابل فهم بودن احکام اسلامی باعث نیرومندی آن و تسلیم دین زرتشت شد. به طوری که تعدادی از زرتشتیان برای رهایی از این تنگنا­ها، آیین مسلمانی را دینی پاک و آسان و درست یافتند و با شوق و مهر بدان گرویدند(ماسه،۱۳۳۹: ۲۴۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...