دانلود مقاله-پروژه و پایان نامه – ویژگى کارکنان نوآور در سازمانهای کارآفرین – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
مطابق موافقتنامه سبز کمیسیون اروپا مؤسسه نوآور داراى دو دسته مهارتهاى اصلى مىباشد:
دسته اول این مهارتها، مهارتهاى استراتژیک میباشد. توانایى دیدن افق دور دست، قدرت تشخیص و حتى پیش بینى روندهاى بازار و تمایل و توانایى در جمع آورى، پردازش و هضم اطلاعات اقتصادى و فن آورانه از این دسته میباشند. مهارتهاى سازمانى گروه دوم مهارتهایی هستند که از جمله آن ها میتوان به آمادگى براى ریسک و تسلط بر آن، هماهنگى داخلى میان اجزاى درون سازمانى و هماهنگى برونى با تحقیقات عمومى، مشاورین، مشتریان و توزیع کنندگان و درگیرى تمام مؤسسه در فرایند نوآورى و سرمایه گذارى در منابع انسانى اشاره کرد.با اینکه نوآورى ابعاد دیگرى هم دارد، ارائه محصولات و فرآیندهاى نو به عنوان خروجى ملموس و قابل اندازهگیرى مستقیم فعالیت نوآورانه شناخته مىشوند.( Chiou, W.C., Kuo, H.W., & Iuan Yuan, L. (1999[128]
ویژگى کارکنان نوآور در سازمانهای کارآفرین
کنترل احساسات در مواقع بحرانى، تعهد در برابر سازمان، قابلیت انعطاف پذیرى در موقعیتهاى مختلف، توانایى
براى تجزیه و تحلیل مشکلات، آگاهى از نیازها و خواستههاى مشتریان داخلى و خارجى، ایجاد ارتباطات براى
رسیدن به اهداف، توانایى براى تشویق دیگران، کار گروهى و اداره افراد و گروه ها مىباشد. تحقیقات دقیقى توسط
بلانچارد در سال ۱۹۹۰ جهت تدوین مهارتهاى مرتبط با مدیران R&D صورت گرفته است این مهارتها به سه گروه
«مهارتهاى رهبرى و منابع انسانى»، «مهارتهاى فنى» و «مهارتهاى مدیریتى» تقسیم مىشوند.
مدیران سازمانهاى نوآور و دارای کارآفرینی سازمانی باید مهارتهایى داشته باشند، مهارتهاى رهبرى از این دسته میباشد که شامل: توانایى اداره کردن افراد در یک محیط کارى ارگانیگى، هدف گذارى، تعریف و تبیین اهداف مشخص، شناخت کامل سازمان و ایجاد انگیزه در کارکنان میباشد. همچنین اداره تضاد افکارى، تعارض درک نیازهاى متخصصین، برقرارى ارتباط (کتبى و شفاهى)، حل مسئله / مسائل، کمک به گروه تصمیم گیرنده، تشکیل تیمهاى چند منظوره، داشتن اعتبار و اعتماد سازى نیز در حیطه این مهارتها به شمار مىآید.
یک مدیر نوآور باید داراى بصیرت کافى باشد و بتواند از حمایتها و تعهدات مدیریت ارشد بهره ببرد. تعهد به کار نیز از الزامات یک مدیر نوآورى مىباشد.
گروه دوم مهارتهاى مدیر سازمانهای دارای نوآوری سازمانی داشتن مهارتهاى فنى است. از این دسته مىتوان به توانایى در مدیریت فن آورى، درک کامل فن آورى و شیوههاى مختلف، آگاهى از نحوه کارکرد محصولات و بازار، برقرارى ارتباط فنى با پرسنل، ایجاد یک محیط مبتنى بر نوآورى، متحد کردن اعضاى تیم فنى، کمک در حل معضلات، تسهیل سازى درامور تجارى، آگاهى از مراحل مختلف سیستم اشاره نمود.
دسته سوم مهارتهایى که مدیر یک سازمان نوآور و دارای کارآفرینی سازمانی باید داشته باشد، مهارتهاى مدیریتى (اجرایى) مىباشد. طرحریزى و سازماندهى برنامههاى چند منظوره، جذب و بکارگیرى افراد کارآمد، ارزیابى و مذاکره پیرامون منابع، همکارى با سازمانهاى دیگر، سنجش عملکرد، پیشرفت و وضعیت کار، داشتن آگاهى کامل از راهکارها و شیوههاى اجرایى، برقرارى ارتباط مؤثر (کتبى و شفاهى) و برنامه ریزى فعالیتهاى چند منظوره و انجام مذاکرات نتیجه بخش از این دسته مهارتها مىباشد.
منابع نوآورى در سازمانهای کارآفرین
نوآورى سازمانى مىتواند دو منبع داشته باشد، منبع درون سازمانى مانند پرسنل – نمایشگاه – مشاوران – مدیر عامل – واحد فروش – توزیع کنندگان و منبع برون سازمانى شامل شرکتهاى تحقیقاتى – بازار و رقابت – مشتریان مىباشد. بیشترین عامل و منبع نوآورى در سازمانهای موفق به ترتیب مربوط به پرسنل، تحقیقات، بازار و رقبا و مشتریان است. Boly, V., Morel, L., & Renaud, J. 2003).)[129]
تفاوت خلاقیت و نوآورى
نظرات بسیارى در مورد ماهیت و تفاوتهاى اساسى این دو واژه ابراز شده که در این قسمت به بخشى از آن ها اشاره
شده است. خلاقیت به معناى توانایى ترکیب ایدهها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگى بین ایده هاست اما نوآورى، فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصولات، خدمات و روشهاى جدید عملیات است. (استفن رابینز – ۱۹۹۱) خلاقیت و نوآورى چنان به هم عجین شدهاند که شاید به دست آوردن تعریفى مستقل از هر کدام دشوار باشد اما براى روشن شدن ذهن میتوان آن ها را به گونهاى مجزا تعریف نمود. خلاقیت پیدایى و تولید یک اندیشه و فکر نو است در حالی که نوآورى عملى ساختن آن اندیشه و فکر است. به عبارت دیگر خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشههاى نو دارد و نوآورى به معناى کاربردى ساختن آن افکار نو تازه است.
نویسندهاى، خلاقیت را ایجاد آنچه قبلاً وجود نداشته مىداند و براى آن ماهیتى جدید خواه در ذهن خواه در عین قائل است و نویسنده دیگرى خلاقیت را درخشش یک اندیشه و به وجود آمدن نظر و ایدهاى نو مىداند. به زعم اوخلاقیت کشف چیزى است که موجود بوده اما به علت کور ذهنى ناشى از عادت دیده نمىشده است. خلاقیت نگاهى کنجکاو و کاوشگر به پدیدهاى قدیمى است که آن را مىیابد و آشکار مىکند.
همان گونه که از تعاریف نتیجه مىشود، خلاقیت لازمه نوآورى است و تحقق نوجویى وابسته به خلاقیت است. اگر چه در عمل نمیتوان این دو را از هم متمایز ساخت ولى میتوان تصور کرد که خلاقیت بستر رشد و پیدایى نوآورى هاست. از خلاقیت تا نوآورى غالبا راهى طولانى در پیش است و تا اندیشهاى نو به صورت محصول یا خدمتى جدید درآید زمانى طولانى مىگذرد و تلاشها و کوششهاى بسیار به عمل مىآید. گاهى ایده و اندیشهاى نو از ذهن فرد مىتراود و در سالهاى بعد آن اندیشه نو به وسیله فرد دیگرى به صورت نوآورى در محصول یا خدمت متجلى مىگردد.
با در نظر گرفتن پیچیدگى موجود در مفهوم خلاقیت، لازم است وجه تمایز این مفهوم و فرایند نوآورى روشن شود.
برخى از نویسندگان تمایزى بین خلاقیت و نوآورى قایل شدهاند، براى مثال: کونتز (Kontz) نوآورى را به کارگیرى ایدههاى نوین ناشى از خلاقیت یاد کرده و معتقد است که نوآورى میتواند محصولى جدید، خدمتى جدید یا راهى جدید براى انجام کارى باشد، در حالی که خلاقیت توانایى و قدرت ایجاد فکر و یا ایده جدید و نو است. البرشت (Albershet) خلاقیت و نوآورى و وجه تمایز آن ها را به این صورت مطرح کردهاست که خلاقیت یک فعالیت ذهنى و عقلانى براى به وجود آوردن ایده جدید و بدیع است، حال اینکه نوآورى، تبدیل خلاقیت (ایده نو) به عمل و یا نتیجه (سود) است. او نوآورى را عملیات و مراحل مورد نیاز براى نتیجهگیرى یک فکر بکر و واقعیت جدید مىداند. از اینزاویه، شخص خلاق ممکن است نوآور نباشد، ولى توانایى عرضه و یا فروش آن ها را داشته باشد لذا فرد نوآور غالبا خلاق است ولى همه افراد خلاق الزاماً نوآور نیستند.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 06:23:00 ب.ظ ]
|