قرآن دریایی است بی پایان که پژوهنده هر چه پیش رود و در آن به شناوری و غواصی بپردازد، چون به عقب بنگرد خود را در ساحل می یابد و دریای با عظمت قرآن را کماکان در پیش روی خود می بیند. بنابراین هر کس می تواند در این دریای بیکران به غوص و تفحص بپردازد و از گوهر های بی شمار آن، به فراخور توان و استعداد خویش ، برای خود سرمایه معنوی اندوزد. در عین حال در پیچ و تاب های آن راهی جزء بهره جستن از علم و درایت ناخدایان و سکان داران کشتی اهل بیت نخواهد داشت.

۳-۲بررسی واژگان گروه مثانی
در این فصل واژگان مجموعه ی «مثانی» مورد تحلیل و بررسی قرار خواهند گرفت. با توجه به تعریفی که از مجموعه ی «مثانی» ارائه گردید و علت نام گذاری این مجموعه به «مثانی» تبین شد واژگانی این مجموعه علی رغم پیچیدگی معنایی، بازگو کننده نوعی ترتب معنایی هستند که در این ترتب معنایی، نه تنها معانی از یکدیگر مجزا نیستند بلکه به یکدیگر انعطاف می یابند. با این توضیح واژگان مجموعه ی مثانی در سه گروه مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
۳-۲-۱ترتب ادواتی
در این گروه واژگانی قرار می گیرند که در سیاق آیات آن ها ادواتی از قبیل: حرف، ظرف،… ذکر شده است که ساختار این ادوات به نوعی بیانگر ترتب معنایی هستند، در اکثر سیاق آیات حرف «ثُّمَ» به کار رفته است . در تعریف حرف «ثُّمَ» گفته شده : حرفی که مقتضی سه امر است : شرکت در حکم، مهلت و تأخیر و ترتیب . بنابراین سومین وجه معنایی حرف «ثُّمَ» ترتیب است. البته بیان شده که این ترتیب تنها خبر دادن است نه ترتیب حکم.(سیوطی، ۱۳۸۴ : ۱/ ۵۵۵-۵۵۴) ادات دیگری که در سیاق آیات مذکور به چشم می خورد ظرف «دونَ» است . در تعریف «دونَ» آمده است : ظرف نقیض «فوقَ» است و بنابر مشهور صرف نمی شود و یکی از وجوه معنایی آن، بیان تفاوت در حال است به عنوان نمونه : زیدٌ دونَ عمر یعنی زید پایین تر از عمر در شرف و علم است.(همان، ۱۳۸۴ : ۱/ ۵۶۰-۵۵۹) بنابراین در این وجه معنایی «دونَ» به نوعی در بردارنده ی ترتب معنایی است زیرا لازمه ی رسیدن به مراتب اعلی طی کردن مراتب پایین تر است. واژگانی که ذیل این مجموعه مورد بررسی قرار خواهند گرفت عبارتند از : مثانی(زمر/۲۳)، کرَّتَین (ملک/۴)، مرَّتَین (توبه/۱۰۱)، یومَین (فصلت/۱۲-۹)، جَنّتان( الرحمن/۶۲-۴۶)، نَجدَین (بلد/۱۰)
۳-۲-۱-۱بررسی واژه ی«مثانی»
«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد» ) زمر/۲۳ )
خدا بهترین گفتار را به صورت کتابى متشابه دوگانه فرو فرستاد که از خواندنش پوست کسانى که از پروردگارشان مى‏ترسند مى‏لرزد سپس پوستهایشان و دلهایشان با یاد خدا نرم شود. این هدایت خداست که هدایت مى‏کند بوسیله اش هر کس را که بخواهد، و هر کس را که خدا گمراه کند او را راهنمایى نباشد. (فارسی، ۱۳۶۹ : ۱/۹۲۳)
«وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» (حجر/۸۷)
و به یقین به تو هفت«مثانى»و قرآن عظیم را دادیم‏.(فارسی، ۱۳۶۹ :۱/۵۳۳)
۳-۲-۱-۱-۱مفهوم لغوی واژه ی «مثانی»
واژه پژوهان واژه ی « مثانی» را از ریشه ی « ثَنی» و به معنای عطف و انعطاف ، برگرداندن و پیچیدن دانسته اند.(فراهیدی، ۱۴۱۰ : ۸ / ۲۴۲ ؛ابن منظور،۱۴۱۴ :۱۴/۱۱۵؛قرشی، ۱۳۷۱ : ۱/۳۱۹ ؛مصطفوی ، ۱۳۶۰ : ۲ /
۳۲-۳۰ ) چنان چه عرب به ریسمان بافته شده از پشم یا مو «ثَنایه» یا «المِثناه، المثناه» می گوید. (ابن منظور، ۱۴۱۴ : ۱۴ /۱۲۱؛مصطفوی، ۱۳۶۰ : ۲/۳۱ ؛ابن فارس، ۱۲۶۶ : ۱/۳۹۱ ) از حیث اینکه از دو رشته ی به هم پیچیده تشکیل یافته است و نیز به زانو و آرنج حیوانات «مثانی الدابه» اطلاق می گردد.(ابن منظور، ۱۴۱۴ : ۱۴/۱۲۳ )به اعتبار اینکه آرنج، بندگاه میان ساعد و بازوست و محلی است که دست خم می شود و دو قسمت می گردد. چنان چه زانو که حد واسط ران و ساق نیز قرار دارد چنین خاصیتی دارد. همچنین به پیچ کوه و جاده ی کوهستانی که برای صعود باید از آن عبور کرد «الثنیه مِن الجَبل» تعبیر می گردد گویی راه را به دو قسمت تقسیم می کند. (راغب، ۱۴۱۲ :۱۷۸) و نیز آن چه را که از خوبی های مردم برشمرده می شود و پیاپی بازگو می گردد «ثنا» گویند ،زیرا در مدح، صفات نیک به یکدیگر عطف می شوند.(قرشی، ۱۳۷۱ : ۱/۳۲۰-۳۱۹ ؛راغب، ۱۴۱۲ : ۱۷۸)
بنابر توضیحات فوق در تمام موارد مذکور انعطاف و پیچشی که مستلزم وجود دو رکن است در معنای واژه دیده می شود زیرا که عطف کردن به معنای پیچاندن و ارتباط چیزی به چیز دیگر است. (طبرسی، ۱۳۶۰ : ۱۲/۹ ) بنابراین می توان معنای «مثانی» را چنین دانست: «هو بِمعنی الإنعطافات و الصوارف» (مصطفوی، ۱۳۶۰ : ۲/۳۲) وبرخی نیز معتقدند که واژه ی «مثانی» جمع مثنیه اسم مفعول از « ثنی» و به معنای معطوف و عطف شونده است.(طباطبایی، ۱۳۷۴ : ۱۷/۳۸۹ ؛واعظ خراسانی، ۱۴۲۵ : ۸ /۶۷۲-۶۷۱؛قرشی ، ۱۳۷۱ :۳۲۱-۳۱۹)
۳-۲-۱-۱-۲مشتقات مثانی در قرآن کریم
با تأمل در قرآن کریم و با توجه به آیاتی که در آن ها مشتقات واژه ی «مثانی» به کار رفته است به دست می آید که این واژگان دامنه ی معنایی بسیار نزدیکی با واژه ی «مثانی» دارند و مؤلفه های معنایی « دوئیت» و «انعطاف و پیچش» در آن ها دیده می شود مانند : « أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» (هود/۵) در این آیه ی واژه ی « یَثنون» این معنا را بیان می کند که منافقان سینه های خود را خم می کنند و به هم می پیچند تا قرآن را نشنوند.
آیه ی «وَ لا یَسْتَثْنُونَ»(قلم/۱۸) به معنای استثنا کردن و در انحصار قرار دادن است چون در استثاء مستثنی بر مستثنی منه عطف می شود و روی هم حساب می گردد. در آیه ی « ثانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ نُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَذابَ الْحَرِیقِ »(حج/۹) واژه ی « ثانی عطفه» حال از فاعل یُجادل و عطف به کسر اول به معنای جانب و طرف است زیرا که شخص در موقع اعراض روی خود را به آن طرف برمی گرداند گویی اعراض کننده روی خود را بر جانب خود می گذارد .(قرشی،۱۳۷۱ :۱/۳۲۰-۳۱۹) ۳-۲-۱-۱-۳ بررسی آرای مفسرین پیرامون آیه ۲۳ زمر
قرآن کریم برای اولین بار در معرفی خود از تعبیر «مثانی» استفاده نموده است . « اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِی‏» (زمر/۲۳) به راستی«مثانی» اسمی برای قرآن یا وصفی برای این کتاب آسمانی است؟ محققین و پژوهشگران قرآنی در پاسخ به این سؤال جواب های متعددی را بیان کرده اند.برخی از محققین معتقدند «مثانی» از اسماء قرآن کریم است.(رامیار، ۱۳۸۵: ۳۲-۳۱ ؛ سیوطی،۱۳۸۴ :۱/۱۸۵) چنانچه اطلاق مثانی بر قرآن دراشعار عرب دیده می شود مانند :

فَمَن لَلقوا فی بَعد حسان و ابنه

وَ من لِلمثانی بَعد زید بن ثابت[۱۷]

برخی دیگر چنین گفته اند : گرچه گذشتگان «مثانی» را به عنوان یکی از اسماء قرآن کریم استعمال کرده اند ولی بدون تردید این عنوان نمی تواند اسم قرآن باشد بلکه وصف قرآن است که گذشتگان با سایر اسماء و القاب قرآن خلط نموده اند که البته این وصف در آیات قرآن کریم در مورد خود قرآن به کار رفته است. (حجتی،۱۳۸۲: ۲۷-۲۶ ) برخی دیگر نیز دو نظریه را با هم جمع کرده و اذعان داشتند «مثانی» اسم و وصف برای قرآن است.(محقق، ۱۳۶۴ : ۱/۱۱۳ )
به نظر می رسد تعبیر مثانی به مجموعه ای از آیات الهی نازل شده بر پیامبر (ص) در زمان نزول اطلاق شده است با اینکه تمامی آیات به صورت کامل نازل نشده بود: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ » (زمر/۲۳) خدا بهترین گفتار را بصورت کتابى متشابه دوگانه فرو فرستاد که از خواندنش پوست کسانى که از پروردگارشان مى‏ترسند مى‏لرزد سپس پوستهایشان و دلهایشان با یاد خدا نرم شود. این هدایت خداست که هدایت مى‏کند بوسیله اش هر کس را که بخواهد، و هر کس را که خدا گمراه کند او را راهنمایى نباشد. (فارسی، ۱۳۶۹ : ۱/۹۲۳)
نظرات مفسرین در تبیین معنای «مثانی» در آیه ی شریفه ی ۲۳ سوره ی زمر را می توان به هشت بخش تقسیم کرد:
۱) قرآن کریم محتوی بر مزدوجات امور متقابل مانند : امر، نهی/ وعده و وعید/ ثواب و عقاب/ بهشت و دوزخ/ مؤمن و کافر است. (کاشفی سبزواری، ۱۳۶۹ : ۱/۱۰۳۳؛کاشانی، ۱۳۳۶ : ۸/۹۱ ؛حسینی شاه عبدالعظیمی، ۱۳۶۳ : ۱۱/۲۳۶؛نجفی خمینی، ۱۳۹۸ :۱۷/۱۲۸؛بغوی، ۱۲۴۰ : ۴/۸۵ ؛بغدادی، ۱۴۱۵ : ۴/۵۵؛طوسی، بی تا : ۹/۲۱؛نووی
جاوی، ۱۴۱۷ :۲/۳۳۰؛میبدی، ۱۳۷۱ :۸/۴۰۳؛سورآبادی، ۱۳۸۰ :۳/۲۱۵۹؛عاملی، ۱۳۶۰ : ۷/۳۵۴-۳۵۳؛فخررازی، ۱۴۲۰ : ۲۶/۴۴۶)
۲)مثانی جمع مَثنی بر وزن (مَفعل) و به معنای تکرار کردن و اعاده باشد چنان چه لبیک و سعدیک چنین است. (زمخشری، ۱۴۰۷ : ۴ /۱۲۳؛آلوسی، ۱۴۱۵ : ۱۲/۲۴۸؛ابن عاشور، بی تا : ۲۴ / ۶۹-۶۸)
۳)تکرار حقیقت قرآن در هر زمان که تجلّی تازه ای در هر عصر و زمان می یابد و هرگز کهنه نخواهد شد.(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ۱۹/۴۳۳-۴۳۲؛راغب، ۱۴۱۲:۱۷۹)
۴)تکرار مباحث مختلف مانند : داستان ها ، سرگذشت ها، مواعظ، اندرزها، اخبار، احکام و … تکراری که هرگز ملال آور نیست. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ۱۹/۴۳۳-۴۳۲؛طبرسی، ۱۳۶۰ : ۲۱/۱۶۸ ؛امین، ۱۳۶۱ : ۱۱/۱۹۹-۱۹۸؛میبدی، ۱۳۷۱ : ۸ / ۴۰۳ ؛آلوسی، ۱۴۱۵ : ۱۲/۲۴۸؛طیب، ۱۳۷۸ : ۱۱/۳۰۳ ؛قرطبی،۱۳۶۴ : ۱۶/۲۵۰؛زمخشری، ۱۴۰۷ : ۴/۱۲۳؛سید قطب، ۱۴۱۲ : ۵/۳۰۴۸؛کاشانی، ۱۳۳۶ : ۸/۹۱ ؛عاملی، ۱۳۶۰ :۷ / ۳۵۴-۳۵۳؛حسینی شاه عبدالعظیمی، ۱۳۶۳ : ۱۱/۲۳۶)
۵)تکرار تلاوت قرآن کریم که هرگز ملال انگیز نیست و انسان هر چند تلاوت کند باز مایل است که دو مرتبه تلاوت شود یا در استماع باز می خواهد مرتبه ی دیگر استماع کند. (طیب، ۱۳۷۸ : ۱۱/۳۰۳ ؛قرطبی،۱۳۶۴ : ۱۶/۲۵۰؛ طوسی، بی تا : ۹/۲۱؛زمخشری، ۱۴۰۷ : ۴ /۱۲۳؛کاشانی، ۱۳۳۶ : ۸/۹۱ ؛حسینی شاه عبدالعظیمی، ۱۳۶۳ : ۱۱/۲۳۶؛طبرسی، ۱۳۶۰ : ۲۱/۱۶۸ ؛آلوسی، ۱۴۱۵ : ۱۲/۲۴۸)
۶) تکرار نزول قرآن یک بار به صورت دفعی بر قلب پیامبر و در شب قدر و یک بار به صورت تدریجی طی ۲۳ سال صورت گرفته است. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ۱۹/۴۳۳-۴۳۲)
۷)مثانی جمع مَثنیه و به معنای معطوف است و قرآن را مثانی خوانده اند چون برخی از آیاتش انعطاف به برخی دیگر دارد و هر یک دیگری را شرح و بیان می کند بدون اینکه اختلافی در آن ها یافت شود و یکدیگر را نفی و دفع کنند.(طباطبایی، ۱۳۷۴ : ۱۷/۳۸۹؛ قرائتی، ۱۳۸۳: ۱۰/۱۶۱)
۸)مثانی نامی برای فواصل قرآن است. ابن بحر معتقد است : چون قرآن بر خلاف نظم و نثر، سخن بشر است نام گذاری آن هم بر خلاف دیگران است از این رو همه ی آن قرآن نامیده شده است چنان که مردم دیوان گویند و در برابر نام قصیده، خطبه، رساله، سوره نامیده شده و در برابر بیت آیه گفته شده و چون اواخر شعرها را قوافی نامیده اند قرآن اواخر آیات را مثانی نامیده است.(عاملی، ۱۳۶۰ : ۷ /۳۵۴-۳۵۳؛ میبدی، ۱۳۷۱ : ۸ /۴۰۳)
۳-۲-۱-۱-۴ نقد آرای مفسرین
در مجموع آن چه در اکثر نظریات غالب است و بیشتر دیده می شود این است که مفسرین «مثانی» را به معنای «تکرار» در نظر گرفته اند و آن را به صورت مطلق یا در نسبت با موضوع هایی همچون : بخش های مختلف قرآن کریم مانند : تکرار مواعظ ، احکام ، داستان ،تلاوت، نزول، مطرح کرده اند و چنین به نظر می رسد سایر نظرات در حوزه ی مثانی به معنای لغوی یا اصطلاحی مثانی ارجاع داده شده است اما چه بسا برای فهم معنای مثانی می توان به فضای معنایی حاکم بر آیه ی شریفه ی ۲۳ زمر در قرآن کریم پرداخت در حالی که مفسرین گرامی در تفسیر آیه ی مذکور به تعبیر«مثانی» نگاهی مجزا و مستقل از سیاق آیه داشته اند و صرف نظر از سیاق آیه به تبیین «مثانی» پرداخته اند در حالیکه سیاق آیه در بسیاری از موارد می تواند راهگشای فهم آیه باشد و مفاد آیه را شفاف تر سازد. نظریه ی «مثانی نامی برای فواصل آیات قرآن » نظریه خود ساخته ای است که هیچ پشتوانه علمی و منطقی ندارد و با دلیل روشنی همراه نیست بنابراین چون مبنای محکمی ندارد قابل قبول نخواهد بود.
۳-۲-۱-۱-۵ فضای نزول آیه
سبب نزول یکی از ارکان فضای نزول است که چه بسا برای آگاهی از جزئیات موضوع مورد بحث در آیه سودمند واقع گردد و در پاره ای موارد بدون آگاهی از آن مفاد آیه مبهم می ماند. (رجبی،۱۳۸۵: ۱۴۵) حسین بن فضل در بیان سبب نزول آیه ی شریفه ی ۸۷ سوره حجر می گوید : در یک روز هفت قافله از بُصری و اذرعات برای یهود بنی قریظه و بنی نضیر با بار پارچه و عطریات و جواهر و کالاهای دریایی رسیدند مسلمانان گفتند : اگر این اموال از آن ما بود قوی و توانگر می شدیم و در راه خدا انفاق می کردیم . آیه ی«وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» (حجر/۸۷) در تسلّی مؤمنان نازل شد . تأیید این شأن نزول آیه ی بعدی است «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ »(حجر/۸۸) و به آنچه ما دسته‏هایى از آنان(کافران‏)را بدان برخوردار ساخته‏ایم چشم مدوز، و بر ایشان اندوه مخور، و بال خویش براى مؤمنان فرو گستر. (واحدی نیشابوری، ۱۳۸۳ :۱۴۷؛فولادوند، ۱۴۱۵ : ۱/۲۶۶)
۳-۲-۱-۱-۶ بررسی آرای مفسرین پیرامون آیه ۸۷ سوره ی حجر
گر چه تعبیر «مثانی» در آیه ی شریفه ی ۲۳ زمر به صورت مطلق به کار رفته است ولی در آیه ی ۸۷ حجر با واژه ی « سبع» همراه است. «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» (حجر/۸۷) و به یقین به تو هفت«مثانى»و قرآن عظیم را دادیم‏.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...