1. نظریه کسانی که تجربه دینی را موجّه نمی‌دانند یا آنکه آنرا توجیه گر عقاید دیگر نمی‌دانند.

تقریباً کسی به صراحت هر نوع ارزش معرفتی تجربه دینی را انکار نمی‌کند، اگر چه در وجوه آن تردید بسیار می‌کنند. جناب ملکیان، معرفت بخش بودن تجربه دینی را مشکل می‌داند و می‌گوید: اگر هم این تجارب بخواهند باورهایی را توجیه کنند حداکثر مال صاحب تجربه را موجه می‌کنند ولی برای دیگران قابل پذیرش نیست. او می‌گوید: در میان سه قول معروف ( ادراکی، عاطفی، تفسیری) قول اول قابلیت بیشتری برای معرفت بخش بودن و توجیه کننده بودن را داراست. قول دوم قابلیت کمتری دارد و قول سوم که از همه در این زمینه عقب‌تر[۲۴۲] است. لگن هاوزن هم می‌گوید: بنده شخصاً معتقدم که نمی‌تواند باوری را توجیه کند.[۲۴۳]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. قول به تفصیل:

حضرت آیه‌الله جوادی در کتاب تفسیر موضوعی خود به نوعی تفصیل قائل شده است. وی معتقد است که وحی معرفت بخش است و معیار تمامی اعتقادات دیگر اعم از عقلی و نقلی است. وی معتقد است که تجربه پیامبر تجربه‌ای فرا طبیعی است و لذا پیامبر در تمام مراحل ادراکی اعم از حس، تخیّل، توهّم، تعقّل، شهود مصون از خطاست. پیامبر ابتدا، حقایق را با شهود قلبی می‌بیند و بعد با تعقّل برهانی تحلیل و مستدل می کند.[۲۴۴]
وی معتقد است که در این راه میان تجربه‌های پیامبران و غیر پیامبران تفاوتی نیست. یعنی تجارب ائمه اطهار[۲۴۵] و حضرت فاطمه زهرا، و مادر موسی و حضرت مریم علیهم السلام هم مصون از خطا و اشتباه‌اند. پیامبران و هر کس که محرم اسرار وحی است چنین‌اند.
تجربه غیر معصومان باید با معیار و میزان سنجش‌ شوند. تا صحت و سقمشان آشکار[۲۴۶] شود. زیرا تجارب دینی همگی از سنخ علم حضوری نیستند و برخی از سنخ علم حصولی‌اند. در این میان تجارب حصولی که در مثال متصل ( خواب رؤیا) هستند یا معلوم نیست که در مثال متصل است یا منفصل در معرض آسیب هستند. زیرا در خیال متصل اشتباه راه دارد، و در مثال منفصل اگر چه جایی برای اشتباه نیست، و از ناحیه فاعلی‌ جایی برای نفوذ شیطان نیست، اما از حیث قابلی محل آسیب است. زیرا عارف ممکن است مثل انسان دوبین و احول، حقیقت را اشتباه درک نماید.
در مقام عقل و قلب ( شهود) هم تمام مشاهدات ربانی است و از این حیث با خیال منفصل تفاوتی نیست و عارف مسائلی را که شکل و صورت ندارد در می‌یابد اما تمام این محصولات باید از کانال قوه متخیّله، به انسان برسد. و قوّه متخیله در بسیاری از فراورده‌های قوای دیگر دخالت[۲۴۷] می‌کند و به قول ایشان مورد دست بُرد واقع می‌شود. بنابراین شیطان در قوّه خیال و توهم قدرت نفوذ دارد و جای خطای انسانی هم باز است . لذا انسان برای تمیز صحت و سقم ادراکات خود باید آنها را با تجارب پیامبران و قرآن مطابقت دهد تا ارزش آنها را دریابد.
خلاصه اینکه بنابر نظریه استاد جوادی آملی که مورد قبول نگارنده هم می‌باشد باید تفصیل قائل شویم. وحی را مصون از خطا بدانیم، تجارب غیر معصومین را باید با معیارهای عقلی و نقلی سنجید. بسیاری از آنها موجّه‌اند، و سایر اعتقادات را هم توجیه می‌نمایند.
خلاصه
دیدگاه متفکران غربی درباره تجربه دینی را می‌توان در این سه خلاصه نمود: دیدگاه عاطفی شلایرماخر، دیدگاه ادراکی آلستون، و دیدگاه تفسیری پراودفوت. هر کدام از این دیدگاه ها دارای نقاط قوّت و نقاط ضعفی است که در جای خود مورد بحث قرار گرفته است. دیدگاه صاحب پایان‌نامه دیدگاهی جامع است که براساس اصول فلسفی، عرفانی، قرآنی بنا گذاشته شده است.
در دیدگاه عرفای اسلامی واژه مکاشفه و مشاهده در معنایی نزدیک با تجربه دینی به کار رفته است. عرفای اسلامی مشاهده خداوند را بهترین راه شناخت خداوند می‌دانند. از نظر ایشان این شناخت راه‌های گوناگونی دارد که راه قلب از همه نزدیک‌تر و متقن‌تر است. ایشان برخی ساحت‌های الهی را قابل شناخت می‌دانند و برخی ساحت‌ها را غیر قابل دستیابی می‌دانند. مشاهده و مکاشفه از دید عرفاء تقسیماتی دارد که مهمترین تقسیم آن تقسیم به مکاشفه صوری و معنوی است.
قوّه خیال در بین سایر قوا در عرفان دارای اهمیت بیشتری است، بیشترین حجم مکاشفات در این قوّه صورت می‌گیرد. عرفاء برای تجارب خود محتواهای گوناگونی ذکر می‌کنند که از تنوّع ادراکات ایشان خبر می‌دهد. در کلمات عرفاء ادعاهایی مبنی بر درک حقایق ماوراء عقل وجود دارد که با تأمل در آنها متوجه می‌شویم که این مطالب ضد عقل نیستند.
فلاسفه اسلامی نیز به نوبه خود مباحثی را پیرامون درک مستقیم و غیر استدلالی خداوند مطرح نموده‌اند. مقامات العارفین ابن سینا، حکمت الاشراق سهروردی و حکمت متعالیه ملاصدرا از این جمله‌‌اند. ایشان درک خدا را محدود به یک قوّه ندانسته‌اند و آنرا امری عام و فراگیر معرفی نموده‌اند. از نظر فلاسفه عوالم متعددند و درک انسان برابر این عوالم متعدد است. فلاسفه معتقدند که درجه معارف شهودی در یک سطح نیست و از بُعد معرفت شناسی ارزش‌های مختلفی برای ایشان در نظر گرفته می‌شود. ایشان میزان و ارزش این ادراکات را برحسب آراء خود به یک گونه ذکر ننموده‌اند ولی قول به تفصیل مناسب‌ترین اقوال به نظر می‌رسد.
فصل سوم
تجربه دینی در قرآن
مقدمه
قرآن بالاترین مرجع در تفکر اسلامی به شمار می‌رود. عقل و نقل دو روش برای کشف وحی (‌قرآن) به شمار می‌روند. بنابراین تمامی اندیشه‌ها و معارف بشری باید با دو ابزار عقل و نقل مورد بررسی قرار گیرد تا میزان موافقت آن با وحی سنجیده شود.
مهمترین هدف قرآن راهنمایی بشر به سوی خداوند متعال است و این رابطه را به صورت دقیق بیان نموده است. یکی از انواع شناخت خداوند درک مستقیم و بدون واسطه مفاهیم و تصورات است. خداوند چنین روشی را به برخی از انسانها به خصوص انبیاء بزرگوار نسبت داده است. انبیاء الهی به عنوان بزرگترین معلمین بشرما را به توجه به خداوند و شناخت حقایق الهی رهبری نموده‌اند. قرآن مجید به برخی از مکاشفات این انسان‌های کامل اشاره نموده است. این مکاشفات حاوی مطالب بسیار عمیق و زیبایی است. خداوند از مکاشفه پیامبر اسلام به « لنریه من آیاتنا» تعبیر می‌کند که نشان دهنده عظمت این انسان و عظمت مکاشفات او می‌باشد.
بررسی قرآن مجید ما را به این نتیجه می‌رساند که تجارب دینی مختص به انبیاء نبوده و انسان‌های دیگری نیز از این موهبت برخوردار بوده‌اند و دستیابی به این مقامات مستلزم طی مراحل و منازل است، انبیاء و برخی انسان‌ها با انتخاب خداوند و بدون طی طریق به این مقامات رسیده‌اند، اگر چه ما معتقدیم که کسانی که مستقیماً مورد انتخاب خداوند بوده‌اند، دارای شرائط ذاتی و تربیت الهی بوده‌اند و بدون استعداد و شرایط مشمول این لطف نگردیده‌اند.
علل ذکر تجارب دینی در قرآن
قرآن به عنوان کتاب آسمانی در بردارنده مهمترین مسائل مورد احتیاج بشر است و در او هیچ‌گونه گزافه گویی و بیهوده گویی وجود ندارد. با مراجعه به قرآن این سؤال برای انسان مطرح می‌شود که دلیل گستردگی مباحث مربوط به تجربه دینی در قرآن چیست؟ و دلیل اهتمام قرآن به این موضوع در آیات زیادی از قرآن چیست؟ باتأمّل و تدبّر در آیات قرآن نکات مختلفی برای ما روشن می‌شود که ما به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
۱ـ ارائه طریقی مطمئن برای رسیدن به حقایق:
در حقیقت قرآن به ما گوشزد می‌کند که اگر کسی طالب حقیقت باشد و بخواهد به حقایق عالم پی ببرد، طریقی مطمئن برای او وجود دارد. این طریق غیر از طریق عادی بشر اعمّ از حسی و عقلی است. بلکه نوعی مشاهده یقین آور و بی‌واسطه است که می‌توان حقایق را بدون واسطه رؤیت نمود.
خداوند در قرآن به صراحت ما را دعوت به پیمودن این راه می‌کند: «أَوَلَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ ..»[۲۴۸] و اگر چنین طریقی ممکن نبود، خداوند از انسان نمی‌خواست در این راه قدم زند.
۲ـ یقین بخش بودن:
علّامه طباطبایی در ذیل این آیه شریفه: «وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ »[۲۴۹] می‌فرماید: این آیه می‌گوید که ارائه ملکوت و مشاهده ملکوت مقدمه‌ای بود برای این که حضرت ابراهیم یقین پیدا کند، و از این آیه استفاده می‌شود که یقین بدون مشاهده ملکوت حاصل نمی‌شود. این مطلب را آیات دیگری نیز تأیید می‌کنند: « کَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ، لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ»[۲۵۰]و همینطو آیات سوره مطففین هم این مطلب را بیان می‌کند: «کلا بل ران علی قلوبهم ما کانون یکسبون، کَلا إِنَّ کِتَابَ الأبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ ، وَمَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُّونَ، کِتَابٌ مَرْقُومٌ ، یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ»[۲۵۱] . این آیه بیان می‌‌دارد که مقربون می‌توانند خداوند را شهود قلبی کنند و قلب خود را با گناه و معصیت آلوده نکرده‌اند، و لذا یقین پیدا نموده‌اند.
۳ـ نشان دادن ابعاد وحی:
بخش زیادی از آیات قرآن صرف توضیح وحی و بیان کیفیت آن شده است. از آنجا که در مسأله نبوت، وحی مهمترین نکته است و اساس قرآن برآن است لذا قرآن خود را ملزم دیده که حقایقی را نسبت به این امر بیان نماید. «وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولا»[۲۵۲] زیرا حتی امروزه سؤالات بسیاری پیرامون این حقیقت مطرح است.
۴ـ ایمان به غیب:
یکی از مطالبی که در ضمن آیات مربوط به مکاشفه روشن می‌شود این است که بسیاری از حقایق از دسترس بشر خارج است و انسان ملزم است که به آن ایمان بیاورد. غیب، عالم معنی، ملکوت دارای معناهای مشابهی در این رابطه‌اند. لذا خداوند می‌فرماید: « الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ »[۲۵۳] وقتی خداوند پرده از مباحثی مربوط به غیب برمی‌دارد و به ما گوشزد می‌کند که بسیاری مطالب در دسترس انسان نیست، و انسان باید به آنها ایمان بیاورد.
۵ـ ردّ شک و شبهه و انکار:
خداوند با آیات مربوط به مشاهده شک انسانها را برطرف می‌کند. مثل داستان عُزیر پیامبر. خداوند با نشان دادن این قصه به ما می‌گوید که هیچ گونه شک و شبهه‌ای نسبت به قیامت و معاد در خود راه ندهید که در همین دنیا نیز برای عده‌‌‌ای واقع شده است. و داستان حضرت ابراهیم (ع) و چهار پرنده هم از این قبیل است.
علامه طباطبایی در ذیل این آیات می‌فرماید: خداوند در آیات مربوطه به احیاء[۲۵۴]و اماته غالباً از راحتی و استهانه این کار برای خدا صحبت می‌کند. این برای آن است که شک و شبهه را از قلب بزداید و آنرا امری آسان و طبیعی برای خداوند معرفی نماید.
۶ـ مقدمه‌ای برای آخرت:
یکی از اهداف این آیات این است که انسان‌ها در این دنیا با این مفاهیم آشنا شوند تا در آخرت هم بتوانند آنها را ببینند. «وَمَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَهِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلا»[۲۵۵] کسی که نتواند این حقایق را در دنیا ببیند در آخرت هم کور محشور می‌شود و از ادراک حقایق محروم است. استاد بزرگوار جوادی آملی کراراً می‌فرمود: سعی کنید با این مفاهیم آشنا شوید ان شاء الله در قیامت با مصداق ( من صدق علیه هذا المفاهیم) آشنا شوید. اینجا مقدمه کسب آن حقایق در آخرت است.
۷ـ آموختن برخی از راه‌های مکاشفه:
بنابر روایات اسلامی اولین درجه مکاشفه در رؤیا اتفاق می‌افتد. پیامبر هر روز صبح از اصحاب می‌خواست که خوابهای خود را تعریف کنند. زیرا در بسیاری از آنها پیامهای الهی وجود دارد. و لذا یکی از اهداف قرآن برای ذکر تجارب دینی، آموزش راه‌های دستیابی به این امور برای انسان‌های طالب حقیقت است. وقتی انسانها بداند که می‌توانند چنین اموری را کسب کنند، بی‌تفاوت از کنار زندگی روزمره و اتفاقات آن نمی‌گذرند و حالات روحی خود را بی‌ارزش تلقّی نمی‌کنند.
۸ـ نشان دادن مقام انبیاء:
خداوند با بیان مکاشفات پیامبران مقام معنوی آنها را نشان می‌دهد. مثلاً کسی که مثل ابراهیم می‌تواند ملکوت آسمانها را مشاهده کند، یا پیامبر اسلام می‌تواند به مقام «فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى»[۲۵۶]برسد. اینها نشان دهنده مقام انبیاء نزد خداوند است. ارتباط میان عالم پایین و عالم بالا امری غریب و جالب است. رسیدن به این مقام برای همگان میّسر نیست. لذا انبیاء خود را نماینده عالم بالا و دارای ارتباط با این عالم می‌دانند و علوم و معارفی را به بشر نشان می‌دهند که همگی برگرفته از عالمی خاص و محصول قرب الهی است.
۹ـ امتحان الهی:
خداوند علّت رؤیای پیامبر را امتحان مردم می‌داند: «وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلا فِتْنَهً لِلنَّاسِ‌»[۲۵۷]وقتی پیامبر اسلام دید که بعد از او بنی امیه سرکار خواهند آمد سخت ناراحت شد و در روایت آمده که حضرت تا آخر عمر خندان دیده نشد. خداوند این خبر و مکاشفه‌ را برای امتحان مردم دانسته است. زیرا مردم با دانستن این خبر آمادگی برای ورود در این امتحان را پیدا نمودند و با این حال امتحان‌ها را به درستی انجام ندادند.
۱۰ـ‌ ردّ خواسته‌های نادرست:
یکی از فوائد ذکر تجربه‌های دینی پاسخ گویی به سؤالات احتمالی مردم است. یکی از سؤالاتی که در زمان پیامبر و بعد از او تا زمان ما باقی است بحث رؤیت خداوند است. خداوند در قرآن داستان مکاشفه حضرت موسی را ذکر می‌کند، تاهمگان بدانند که چنین مکاشفاتی غیر ممکن است و چنین درخواستهای نادرستی را مطرح نکنند. « لَنْ تَرَانِی »[۲۵۸] پاسخ همیشگی به این درخواست است.
۱۱-شناخت خداوند متعال:
خداوند در قرآن به ما گوشزد می‌کند که در آیات انفسی و آفاتی دقّت کنیم « سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ »[۲۵۹]مراجعه به آیات انفسی و آفاتی راه برای شناخت خداوند مهیا می‌کند. اگر کسی تعلّق این موجودات را به خداوند بفهمد به خداوند می رسد. و لذا یکی از فوائد تجارب دینی شناخت خداوند است. و در حدیث مشهور وارد شده است که « من عرف نفسه فقد عرف ربّه» کسی که خودش را شناخت، خدا را شناخت. این آیه اولین آیه‌ای است که در عرفان مورد بررسی قرار می‌گیرد، و ما را به حقیقت مشاهده و مکاشفه آشنا می سازد.
۱۲- زنگار زدائی:
خداوند دلیل حجابها را زنگارهای قلب می‌داند ودر آیات متعددی به آنها اشاره می‌کند و همین امور را مانع مکاشفه توصیف می‌کند در حقیقت پی بردن به این نکته انسان را در راه تزکیه نفس و اصلاح نفس قرار می‌دهد و همین هدف قرآن است. «أُولَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ …»[۲۶۰]
۱۳- نشان دادن اوج کفر و عناد مشرکان:
خداوند در قرآن متذکر می‌شود اگر هر نوع آیه‌ای برای مشرکان نازل شود ایمان نخواهند آورد. این به خاطر اوج دشمنی و کینه نسبت به اسلام است. «وَلَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ بِکُلِّ آیَهٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَکَ‌»[۲۶۱] حتی اگر مردگان با آنها حرف بزنند و فرشتگان را هم ببینند ایمان نمی‌آورند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...