کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



آیا عوامل اجتماعی در وقوع جرایم و جعل اسناد ثبتی و ثبت شرکتها تأثیر دارد؟
آیا عوامل درون سازمانی در وقوع جرایم و جعل اسناد ثبتی و ثبت شرکتهای تأثیر دارد؟
۶-۱ فرضیه ‏های تحقیق:
۱-۶-۱ فرضیه اصلی
عوامل اجتماعی و عوامل درون سازمانی در وقوع جرایم و جعل اسناد ثبتی و ثبت شرکتها تأثیر معنا داری دارد.
۲-۶-۱ فرضیات فرعی
عوامل اجتماعی در وقوع جرایم و جعل اسناد ثبتی و ثبت شرکتها تأثیر معنا داری دارد.
عوامل درون سازمانی در وقوع جرایم و جعل اسناد ثبتی و ثبت شرکتهای تاثیر معنا داری دارد.
۷-۱ تعریف واژه‏ ها و اصطلاحات فنی و تخصصی (به صورت مفهومی و عملیاتی):
۱-۷-۱ تعریف نظری عنصر مادی جرم استفاده از سند مجعول :
با ملاحظه مواد قانونی مربوط به استفاده از اسناد و نوشتجات مجعول، از جمله مواد ۵۴۷ ، ۵۲۳ مشخص می شود که قانون گذار، مطلق استفاده آگاهانه از سند و نوشته را جرم دانسته، اما تعریفی در این باره، ارائه نداده است و جز در موارد بسیار محدود، حتی به مصادیق آن نیز اشاره نکرده است. هر چند استفاده از سند مجعول یک عنوان قانونی مستقل از جرم جعل اسناد و نوشتجات و دارای عناصر جداگانه است، مسلم است که برای تحقق عنصر مادی، نوشته و سندی که در آن، جعل صورت گرفته باشد، ضروری است.

۲-۷-۱ تعریف نظری عنصر روانی :
سومین عنصر جرم استفاده از نوشته و سند، سوء نیت استفاده کننده است؛ یعنی: معرفت فاعل به مجرمانه بودن عمل ارتکابی و علم به مجعول بودن و مزور بودن نوشته و سند مورد استفاده
فصل دوم
پیشینه نظری و عملی پژوهش
الف : پیشینه نظری پژوهش
۱-۱٫مقدمه
جعل در لغت به معنای ” خلق کردن و دگرگون کردن” و ترویز به معنای ” حیله و تقلب و خلاف واقع جلوه دادن چیزی ” و در اصطلاح حقوقی ، جعل و ترویز عبارت است از ” ساختن هر چیز مثل سند به یکی از طرق پیش بینی شده در قانون برخلاف حقیقت و به ضرر دیگری . ( انتظاری، ۱۳۹۱، ص ۱۷).
دکتر حسین میر محمد صادقی در کتاب ” جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی ” در تعریف جرم و جعل می نویسد: ساختن یا تغییر دادن اگاهانه نوشته یا سایر چیزهای مذکور در قانون به ضرر دیگری به قصد جا زدن آنها به عنوان اصلی در ماده ۵۲۳ قانون مجازات اسلامی ( تعزیرات ) در این مورد آمده است:
جعل و ترویز عبارتند از ساختن نوشته یا سند یا ساختن مهر یا امضای اشخاص رسمی یا غیر رسمی، خراشیدن یا تراشیدن یا قلم بردن یا الحاق یا محو یا اثبات یا سیاه کردن یا تقدیم یا تاخیر تاریخ سند نسیت به تاریخ حقیقی یا الصاق نوشته ای به نوشته دیگر یا بهکار بردن مهر دیگری بدون اجازه صاحب آن و نظایر اینها به قصد تقلب (سلیمانی، ۱۳۹۰، ص ۱۴). بر این اساس ساختن یا تغییر دادن آگاهانه نوشته یا سایر چیزهای مذکور در قانون به قصد جا زدن آنها به عنوان اصل برای استفاده خود یا دیگری و به ضرر غیر جعل محسوب می شود.
قدیمی ترین قانون مدون بشری، یعنی مجمع القوانین حمورابی، در ماده برای قاضی (اگر با از بین بردن حکم، آن را مخدوش کند) پرداخت جریمه ای معادل دوازده برابر مدعابه و انفصال ابد از شغل قضا را پیش بینی کرده است.
در متون فقهی در آخر مبحث حاربه، از استفاده کنندۀ سند مجهول و مزور با عنوان «محتال» (کسی که با بهره گرفتن از نوشتجات مزور، شهادت دروغ، مکر و حیله، اموال مردم را ببرد تصرف کند) نام برده شده است و برای «احتیال» (کلاهبرداری از راه ترویز نوشتجات و استفاده از اسناد مجهول و مزور و دروغ) مجازات تعزیری مقرر گشته است که نوع و مقدار آن به نظر امام و حاکم واگذار شده است. این جرم در حقوق اسلام، تنها در خصوص بردن اموال و خطر و فسادی که در پی دارد. مورد توجه قرار گرفته است و به سایر ابعاد آن به گونه ای که در سیستم حقوق جزایی عرفی وجود دارد، نپرداخته است؛ بنابراین در فقه اسلامی می توان این جرم را با استناد به عناوینی کلی، مثل اکل مال به باطل یا منع تدلیس و تقلب که در قرآن کریم مکرر اشاره شده است، ارتکاب این عمل را ممنوع و موجب عقاب و تعریز دانست. (فخار، ۱۳۹۱، ص ۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:36:00 ب.ظ ]




  • امید به زندگی ابدی (تیطس۱: ۲؛ ۳: ۷)؛ این زندگی برای همه آنانی که به خداوند عیسی مسیح اعتماد دارند و از او اطاعت می­ کنند تضمین شده است (یوحنا۳: ۱۶، ۳۶؛ ۶: ۴۷؛ اول یوحنا۵: ۱۱-۱۳). با وجود چنین وعده­هایی برای آنان که به خدا و پسر او عیسی اعتماد دارند پطرس اصرار می­ورزد که پیوسته مستعد باشید تا هر که سبب امیدی را که دارید از شما بپرسد او را جواب دهید (اول پطرس۳: ۱۵) (محمدیان، ۱۳۸۱: ۶۴۵).
  • امید به ظهور ثانوی مسیح: «آن امید مبارک و تجلی جلال خدای عظیم و نجات دهنده خود ما عیسی مسیح را انتظار کشیم که خود را در راه ما فدا ساخت تا ما را از هر ناراستی برهاند و امّتی برای خود ظاهر سازد که ملک خاصّ او و غیور در اعمال نیکو باشند» (تیطس۲: ۱۳)، «که خدا اراده نمود تا بشناساند که چیست دولت جلال این سر‌ّ در میان امتها که آن مسیح در شما و امید جلال است. » (کولسیان۱: ۲۷).

مسیحیت بر اساس رستاخیز و بازگشت حضرت عیسی (ع)، شکل گرفت. مسیحیان از عصر رسولان، پیوسته در شوق بازگشت دوباره آن حضرت روزگار را سپری کرده‌اند. بازگشت عیسی‌در عهد جدید بسیار اهمیت دارد و در کتاب‌های آن بیش از سیصد بار به این موضوع اشاره‌شده است. انتظار و شوق بازگشت مسیح در بخش‌هایی از عهد جدید مانند رساله­ اول و دوم به تسّالونیکیان و مکاشفه­ی یوحنا بیشتر منعکس‌شده است و مسیحیان به کتاب مکاشفه یوحنّا در پایان عهد جدید بسیار اهمیت می‌دهند (رسول­زاده، ۱۳۸۹: ۶۷). بی‌شک یک مسیحی مؤمن همواره در انتظار بازگشت شکوه‌مند او خواهد بود تا با مسیح در ملکوت الهی بزید. عهد جدید به عنوان مانیفست باورهای مسیحی، نمودار روشنی از این رجعت برای مسیحیان ارائه می‌کند. این آموزه در بخش‌های قدیمی‌تر عهد جدید مانند رساله اوّل و دوم پولس به تسالونیکیان به خوبی منعکس شده است (قاسمی قمی، ۱۳۸۸: ۱۳۵).
۱۰-امید و انتظارِ ملکوت خداوند: «و چون فریسیان از او پرسیدند که ملکوت خدا کی می‌آید او در جواب ایشان گفت: ملکوت خدا با مراقبت نمی‌آید و نخواهند گفت که در فلان یا فلان جاست. زیرا اکنون ملکوت خدا در میان شما است. و به شاگردان خود گفت: ایامی می‌آید که آرزو خواهید داشت که روزی از روزهای پسر انسان را بینید و نخواهید دید. و به شما خواهند گفت اکنون در فلان یا فلان جاست مروید و تعاقب آن مکنید. زیرا چون برق که از یک جانب زیر آسمان لامع شده تا جانب دیگر زیر آسمان درخشان میشود پسر انسان در یوم خود همچنین خواهد بود. لیکن او‌ّل لازم است که او زحمت بسیار بیند و از این فرقه مطرود شود. » (لوقا۱۷: ۲۴).
۱۰- منتظر رسیدن زمانی هستند که رنج­ها و فساد و تباهی زمین خاتمه یابد و بدن­ها متبدل شود (رومیان۸: ۱۸-۲۵؛ دوم پطرس۳: ۱۲؛ اعمال رسولان۲۴: ۱۵).

              1. اقسام امید در عهد جدید (ممدوح و مذموم)

از دیدگاه عهد جدید امید نهایی و اعتماد ایمانداران باید بر خدا، پسر او عیسی مسیح و کلامش قرار گیرد، و این نوع امید، امیدی ممدوح و پسندیده است ولی اگر امید آدمی به انسان­های دیگر یا ثروت و مادیات باشد، امیدی ناپسند قلمداد می­ شود «دولتمندان این جهان را امر فرما که بلندپروازی نکنند و به دولت ناپایدار امید ندارند، بلکه به خدای زنده که همه‌چیز را دولتمندانه برای تمتّع به ما عطا می‌کند» (اول تیموتائوس۶: ۱۷).
۴-۴-۳-۳- امید در عهد جدید و آثار آن
در عهد جدید، دو نظام الهیاتی کاملاً متفاوت را می­توان برداشت کرد، که به فراخور آن مفهوم «امید» نیز تغییر می­یابد؛ الهیات سه انجیل متی، مرقس و لوقا، که اناجیل همنوا خوانده می­شوند و نیز برخی از نوشته­ های دیگر، همگی همسو با تعالیم یهودیت و عهد عتیق است. در این بخش، عیسی، مخلوق خدا و بنده او و یک انسان صرف است که از سوی خداوند به پیامبری مبعوث شده است. مطابق این بخش، ازآنجاکه سقوطی رخ نداده، آدمی به هدایت و راهنمایی نیاز دارد، نه منجی آسمانی. اما در بخش دیگر از عهد جدید، وضعیت آدمی به گونه ­ای است که حتماً به موجودی آسمانی نیاز دارد که به زمین بیاید و خود را فدا کند تا نجات را برای او تسهیل نماید. بنابراین، در این بخش، عیسی موجودی الهی و غیرمخلوق و ازلی است که، جسم گرفته تا با رنج خود، انسان را از وضعیت اسفبار خود نجات دهد و امید را در او ایجاد نماید (استید، ۱۳۸۰: ۱۹۲).
الف) امید در اناجیل سه­گانه همسو و آثار آن
اناجیل سه­گانه یا همسو، حاوی تعالیم عیسی پیرامون القای روح امید در مردم است. اساسی ترین محور امیدبخش یا متعلق اصلی امید در این تعالیم، که در راستای تکمیل امید شریعت یهود نیز می­باشد، وعده فرارسیدن ملکوت است که مرتبط با هدفمندی حیات بشر و در راستای زندگانی اخروی اوست. در انجیل متی آمده است: «هرگاه به خاطر من، شما را ناسزا گفته و آزار رسانند و به شما تهمت زنند، شاد باشید. بلی، خوشی و شادی نمایید؛ زیرا ملکوت نزدیک است. » (متی۵: ۱۱-۱۲). در جایی دیگر، علاوه بر آنکه سختی­ها، آزمایش ایمان شمرده می­ شود، امیدداشتن، نوعی شرکت در رنج و زحمت مسیح تلقی می­گردد: «ای عزیزان! از آزمایشها و سختیهایی که گریبانگیر شماست، حیران و متعجب نباشید و فکر نکنید که امری غریب بر شما واقع شده است؛ زیرا این مصائب برای آزمایش ایمان شماست. امیدوار باشید که به این طریق می­توانید در رنج و زحمت مسیح، شریک شوید و در روز بازگشت پرجلال او (ملکوت)، امید شما کامل خواهد شد» (پطرس۴: ۱۳). به همین دلیل، عیسی یکی از اهداف رسالت خود را بشارت به قرب ملکوت اعلام می­دارد و از مردم می­خواهد که برای وارد شدن به ملکوت و دستیابی بدین امید والا تلاش کنند.
این آموزه، که در اناجیل سه­گانه، بسیار تکرار شده، گاه به خداوند اسناد داده می شود و از آن خداست (متی۴: ۱۷)، گاه ملکوت آسمان (متی۵: ۳) و گاه نیز ملکوت خود عیسی مسیح است (متی۱۶: ۲۸). (البته ملکوت، معانی گوناگونی دارد: «آسمان یعنی ارتباط با عرش و ملأ اعلی» (متی۵: ۱۷-۱۹)، رجعت ثانوی مسیح (متی۱۶: ۲۷) و … . اما ازآنجاکه حقیقتی روحانی است و تنها به واسطه ایمان می­توان بدان رسید (لیون دوفر الیسوعی، ۱۹۸۶: ۳۷۱)، بخش عمده معنای آن، در اناجیل سه گانه، واقع در عالم غیب است و تنها با بصیرت قابل مشاهده است (استید، ۱۳۸۰: ۱۹۳).
اما مسئله مهم در شناخت امید، توجه به وقایع ملکوت در اناجیل است که بیشتر به زبان تمثیل بیان گردیده­اند و شامل جدایی خوبان از بدان در آخرالزمان (متی۱۳: ۲۴-۳۰؛ ۱۳: ۳۶-۴۳) و دادن جزای انسان­ها مطابق با اعمال ایشان (متی۱۸: ۲۳-۳۵) می­ شود. از نشانه­ های وقوع ملکوت در وجود عیسی (لوقا۱۱: ۲۹-۳۲)، معجزاتی بود که توسط او همراه بیان آن نشانه­ها، رخ می­داد؛ زیرا به دنبال آن، تسلط ابلیس از بین می­رفته و ارواح ناپاک خارج می­شده ­اند (متی۱۲: ۲۷-۲۸). پس، وظیفه یک شخص مسیحی است که بدان امید و ایمان داشته باشد تا هدایت شود (مرقس۱۵: ۱).
اما در بیان چگونگی رسیدن به این امید (ملکوت) و در جریان آماده سازی مردم برای وقوع آن، حضرت عیسی اولین چیزی که از مردم می­خواهد این است که از گناهان گذشته توبه و به سوی خدا بازگردند: «از گناهان خود توبه کنید و نزد خدا بازگشت کنید، زیرا ملکوت خدا نزدیک شده است» (متی۴: ۱۷). دیگر آثار چنین امیدی عبارتند از: پاک سازی خویشتن (پطرس۴: ۷)، خویشتنداری و پرهیز از گناهان (متی۱۸: ۸؛ پطرس۱: ۱۳-۱۴)، تواضع و فروتنی (متی۱۸: ۴)، عدم دلبستگی به مظاهر زندگی دنیوی (متی۱۹: ۲۳)، رهایی از شهوات و خوشگذرانی­های گناه­آلود (تیطس۲: ۱۲)، بهره مندی از صفات و مظاهر الهی حضرت عیسی (پطرس۱: ۴) و … . همچنین این امید، آدمی را به سوی صبر (یعقوب۵: ۷-۹؛ متی ۵: ۱۲)، ارتباط با خالق (دعا) (یعقوب۵: ۱۶) و نیز ارتباط با خلق (محبت) سوق می­دهد (پطرس۴: ۷-۹؛ لوقا۶: ۳۵). از این رو، برای آدمی همچون لنگری است که به هنگام هجوم طوفان­های سهمگین زندگی، او را ثابت و استوار نگه می­دارد و در پرتو ایجاد و تقویت روح امید در نهاد انسان، نشاط و طراوتی عمیق و راستین، سراسر زندگانی آدمی را دربر می­گیرد: «خداوند به ما وعده کمک داده و در مورد آن، قسم نیز خورده است. پس ما می­توانیم در مورد این دو عامل، وعده و قسم، امید داشته باشیم… امید کاملی که ما به نجات خود داریم، برای جان ما همچون لنگری است نیرومند که به هنگام طوفان­ها ما را ثابت نگه می­دارد و رابطه ما را با خدا حفظ می کند … مسیح جلوتر از ما وارد این جایگاه شده تا در مقام کاهن اعظم، همپایه ملک صادق، برای ما شفاعت کند» (عبرانیان۷: ۱۸-۲۰).
ب) تعالیم یوحنا پیرامون امید و آثار آن
امید به خداوند و انتظار بازگشت به سوی او، یکی از مهمترین تعالیم یوحنا برای القای روح امید در میان مردم است: «خاطرتان آسوده باشد. شما که به خدا امید دارید، به من نیز امید داشته باشید. نزد پدر من خدا، جا بسیار است. من می­روم تا آنجا را برای شما آماده کنم، وقتی همه چیز آماده شد، بازخواهم گشت و شما را خواهم برد تا جایی که من هستم، شما نیز باشید» (یوحنا۱۴: ۳). بنابراین، یوحنا همواره می­ کوشد تا از طریق تقویت روح امید در میان مردم، ایشان را به زندگی جاوید و برخورداری از مزایای آن رهنمون سازد. اما نکته حایز اهمیت در تعالیم یوحنا این است که مسیح، عامل ایجاد امید است و هرکس به خداوند امید دارد، باید به مسیح نیز امید داشته باشد. در بخشی از انجیل چنین آمده: «خواست خداوند چنین است که هرکس فرزند او را دید و به او ایمان آورد و امید بست، از همان وقت زندگی جاوید بیابد و من در روز قیامت او را زنده کنم» (یوحنا۴: ۳۹-۴۰). این عبارت یوحنا می­رساند که مسیح، سرچشمه امید برای تمام موجودات زنده است؛ چراکه با امید داشتن به او، زندگی جاوید و آرامش ابدی از همان لحظه برای آدمی هویدا می­گردد: «شهادت خداوند این است که او به ما حیات و زندگی جاوید عطا کرده و این حیات در فرزند او، عیسی مسیح است. پس روشن است که هرکس، مسیح را دارد به این حیات، از هم اکنون دسترسی دارد، اما هرکه مسیح را ندارد، از این حیات بی بهره خواهد ماند» (یوحنا۵: ۱۱-۱۳؛ میلر، ۱۳۱۹: ۳). در حقیقت، حیات بخشی مسیح به تمام موجودات به مفهوم فدا و واقعه رستاخیز او از مردگان اتکا دارد که برای نجات مردم، به صلیب آویخته شد و مجازات گناهان بشر را تحمل نمود (اول یوحنا۹: ۴؛ رومیان۸: ۵ ؛ اول قرنتیان ۷: ۵). این فداکاری او، نوعی تقارن و توازن با حیات بخشیدن به ایمان داران و ایجاد امید دوباره در ایشان دارد (والوورد، بی تا: ۱۶۷).
اما از آثار و کارکردهای چنین امیدی، تقویت روح محبت و احسان به سایرین است: «اگر به خداوند امید داریم و او را دوست می­داریم، باید حکم او را نیز اطاعت کنیم و حکم او از ابتدا این بوده که به یکدیگر محبت نماییم» (یوحنا: ۶). به همین دلیل، کسی که به مسیح امید دارد، محبت او به سایرین نیز بیشتر و کاملتر می­ شود (یوحنا۳: ۱۹) و در روز داوری، نه تنها ناامید و شرمنده نخواهد بود، بلکه با روحی سرشار از امید در پیشگاه او حاضر خواهد شد (یوحنا۱۸: ۴-۱۷). درحالی که کسانی که به او امید ندارند، چون به خداوند که فرستاننده اوست امید ندارند، از هم اکنون در محکومیت و تاریکی به سرمی­برند و فرجامی جز تباهی و ناامیدی نخواهند داشت (یوحنا۱۴: ۳).
ج) تعالیم پولس پیرامون امید و آثار آن
در تعالیم پولس، محور اساسی تمامی تعالیم و نیز متعلق اصلی امید، فرارسیدن ملکوت و دستیابی به آرامش ابدی و حیات جاودان است با این تفاوت که در کلام پولس، مالکیت ملکوت تنها از آنِ خداوند نیست، چنانکه از آنِ مسیح هم نمی ­باشد، بلکه ملکوت برای هر دو، یعنی خداوند و مسیح است (محمدیاسین، بی تا: ۱۴۸). به همین دلیل، امید به آن، تنها راه نجات آدمی محسوب می­گردد.
اما پولس، ماهیت و چیستی ملکوت را بدینگونه بیان می­ کند: «هدف زندگی ما مسیحیان، خوردن و آشامیدن نیست، بلکه بهره مند شدن از نیکی، آرامش و شادی است که روح القدس عطا می­ کند» (رومیان۱۵: ۱۷). از این رو، ملکوت مکانی است که خدا آن را برای کسانی که ویژگی­ها و صفات وارثان ملکوت را در خود رشد دهند، آماده نموده است. درواقع، آنچه را که پولس از ویژگی های ملکوت به عنوان مکان ذکر می­ کند، همان صفات بهشتی است که خداوند برای بندگان مؤمن خود آماده ساخته است . شاید معنای اصلی ملکوت در کلام پولس، همان مُلک و مملکت باشد که از آن خداوند و عیسی مسیح است و از دیگر معانی ملکوت که در اناجیل ذکر شده، سخنی به میان نمی­آورد.
از سوی دیگر، از منظر پولس، خداوند که سرچشمه تمامی امید هاست (قرنتیان۱۳: ۱۱)، برای نجات انسان گناهکار و دخول او در ملکوت، چاره­ای ندید جز اینکه خود را به صورت عیسی مجسم کند تا بتواند مستقیماً به هدایت و ارشاد انسانها همت گمارد و خانه امید آنها را از نو پایه ریزی کند . البته رسیدن به این هدف، فرایندی است که نظم و روش ویژه ای دارد و باید مراحل زیر طی شود : ۱٫ برگزیدگی: طبق نظر پولس، خداوند به سبب محبت خود، نه نیکی بندگان، برخی از مردم را جدا ساخته و آنها را برای حیات ابدی معین فرموده است (واتسون و دیگران، ۱۲۹۸: ۱۳۷) ؛ زیر ا در پیشگاه او همه فاسد و گناهکارند (رومیان۳: ۲۳-۲۴؛ رومیان۱۱: ۶-۷؛ تیسن، بی تا: ۲۴۵) ۲٫ دعوت: هدف از دعوت الهی این است که ما انسان­ها از گذشته خود توبه کنیم (اعمال رسولان۲: ۳۸) و به خدای یگانه ایمان بیاوریم (رومیان۱۰: ۹) و تنها به او امید داشته باشیم تا در سایه این دو، اصلاح شده، کارهای خوب انجام دهیم و به نجات و رستگاری برسیم. خداوند با عمل پرفیض خود، از مردم می­خواهد نجاتی را که در مسیح است با ایمان قبول کنند. او از همه دعوت می­ کند، اگرچه می­داند که عده­ای آن را نمی­پذیرند (خاچیکی، ۱۹۸۲: ۹۳). ۳٫ تجدید حیات: با قبول دعوت الهی و امید به او، روح القدس در قلب انسان حیات نویی را می­دمد (قرنتیان۱۵: ۵۱) و تجدید حیات رخ میدهد (هورن، ۱۳۶۱: ۸۲)؛ یعنی نفس بعد از آن، به جای تمایل به شرارت و بدی، به قداست متمایل گشته، حیات الهی در او متبلور می گردد (الامیرکانی، ۱۸۸۸، ج۲: ۳۳۰)، و عادل شمرده می­ شود (تیسین، بی تا: ۲۶۱). درنتیجه، شخص عضو جدیدی از اعضای خانواده خدا و فرزند او می­گردد (خاچیکی، ۱۹۸۲: ۹۷؛ فرلای، ۱۳۶۱: ۸۲)، و با جسمی تازه، که فناناپذیر و از بین نرفتنی است، وارد ملکوت الهی می­ شود و شایستگی زندگی جاوید را پیدا می­ کند (قرنتیان ۱۵: ۵۰) و از برکات آن استفاده می­نماید (تیسن، بی تا: ۲۷۳؛ فرلای، ۱۳۶۱: ۸۲). بنابراین، تا انسان ها به واسطه فیض الهی از نو متولد نشوند، نمی ­توانند ملکوت خدا را مشاهده کنند (خاچیکی، ۱۹۸۲: ۶۵-۶۶).
ازاین رو، می­توان فرایند دخول در ملکوت، تحقق امید مسیحی و رسیدن به آرامش ابدی را، طبق عقاید پولس بدین شکل نشان داد: نقشه خدا برای رستگاری- برگزیدگی- تجسد- دعوت- تجدید حیات- عادل شمردگی- فرزندخواندگی و برخوردار شدن از حیات جاودانی (دخول در ملکوت و رسیدن به آرامش ابدی) (آزادیان، ۱۳۸۳). بنابراین در مسیحیت، امید با فیض الهی همراه است که خداوند به اراده خود به انسانها اعطا می­ کند.
همچنین یکی دیگر از اعتقادات پولس در مقابل حواریون، که ایمانِ تنها به مسیح را برای رستگاری و رسیدن به آرامش کافی نمی­دانستند و بیش از حد بر اجرای شریعت تأکید داشتند، این بود که تنها ایمان است که آرامش را به دنبال دارد، نه ایمان به همراه عمل. به همین دلیل، بسیار تلاش نمود تا آنان را از این گمان که از راه اعمال شریعت نجات حاصل می­ شود، درآورد. در حقیقت، پولس به صراحت اعمال شریعت را ناکارآمد توصیف می­ کند؛ زیرا معتقد است آدمی در مقام عمل نمی­تواند به طور کامل حق شریعت را ادا کند. آنچه موجب رسیدن به آرامش ابدی است، عمل کامل به شریعت است، نه ادعای شریعت و ازآنجاکه احکام شریعت نیز به طور کامل اجر ا نمی شود (غلاطیان۳: ۱۰-۱۳). هیچ کس نمی­تواند آنها را به طور کامل اجرا کند. ازاین رو، هیچ کس از راه عمل به آرامش نخواهد رسید و تنها در پرتو ایمان است که آسایش و راحتی فراهم می­گردد: «هرکه به مسیح ایمان داشته باشد، هرگز ناامید نخواهد شد» (رومیان۱۰: ۱۱). اندیشه نجات از راه شریعت از دیدگاه پولس، مذهب را به تجارت و داد و ستد تبدیل می­ کند؛ چون «برای کسی که عمل می­ کند، مزدش نه از راه فیض بلکه از راه طلب محسوب می­ شود» (رومیان۳: ۴؛ هوردن، ۱۳۶۸: ۹-۱۱).
اما مشوّق و محرک این امیدِ پولس و آنچه موجب تحکیم آن در انسان می­گردد، یادآوری محبت مسیح به انسانهاست: «محبت خود را در ما ثابت می­ کند از اینکه هنگامی که ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مرد. پس چقدر بیشتر الآن که به خون او عادل شمرده شدیم، به وسیله­ او از غضب نجات خواهیم یافت؛ زیرا اگر در حالتی که دشمن بودیم، به وساطت مرگ پسرش با خدا صلح داده شدیم، پس چقدر بیشتر بعد از صلح یافتن به وساطت حیات او نجات خواهیم یافت و نه همین فقط، بلکه در خدا هم فخر می کنیم به وسیله­ خداوند ما عیسی مسیح که به وساطت او الآن صلح یافته­ایم» (رومیان۵: ۸-۱۱).
با ملاحظه­ی محبت مسیح به انسان­ها، سایر آمال و آرزوهای دنیوی ارزش و اعتبار خود را از دست می­ دهند: «اما آنچه مرا سود می­بود، آن را به خاطر مسیح زیان دانستم، بلکه همه چیز را زیان کردم و فضله شمردم تا مسیح را دریابم» (فیلیپیان۳: ۷-۸) و آرامش مورد انتظار از همین اکنون در نهاد انسان شکل می­گیرد (قرنتیان۳: ۱۸) و با امید دستیابی به زندگی جاوید، تمامی رنج ها فراموش و یا قابل تحمل می­شوند (قرنتیان۴: ۱۸). در کل چنان امید، نشاط و طراوتی در زندگی انسان ایجاد می­گردد که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست؛ زیرا آدمی امیدوار است پاداشش را از مسیح دریافت کند. بنابراین «ما با امید نجات یافته ایم و امید یعنی انتظار دریافت چیزی که هنوز نداریم. پس وقتی برای دریافت چیزی که هنوز رخ نداده، به خداوند امیدواریم، باید با صبر و حوصله منتظر آن بمانیم» (رومیان۸: ۲۴-۲۵).
پس طبق تعالیم پولس، متعلق اصلی امید، ملکوت و دستیابی به حیات جاودان است که به واسطه ایمان به مسیح، انتظار صبر و حوصله تحقق می­یابد. مشوق و محرک این امید و آنچه سبب تحکیم آن در درون آدمی می­گردد، یادآوری لطف الهی به انسانها و محبت مسیح به آنهاست.
۴-۴-۳-۴-راه­های کسب امید در عهد جدید

  • ایمان به خدا: در عهدجدید، ایمان نقش بسیار مهمی در حصول امید و اعتماد به خداوند ایفا می­ کند «ما به‌واسطه روح از ایمان مترقّب امید عدالت هستیم» (غلاطیان ۵: ۵)، «ایمان، اعتماد بر چیزهای امیدداشته شده است» (عبرانیان۱۱: ۱). خود عیسی مسیح به خدا ایمان و اعتماد داشت و رسولان خود را سفارش اکید می­کرد که اینگونه باشند (Hatch, 1925, p 5؛ Bousset, 1907, p 91). او هرگز از آنها نمی­خواست که به جای خدا به خود او اعتماد کنند (متی۶: ۱۸). پولس در تعریف ایمان می گوید: «ایمان یعنی اطمینان داشتن به اینکه آنچه امید داریم، واقع خواهد شد؛ ایمان یعنی یقین داشتن به آنچه اعتقاد داریم، هرچند قادر به دیدنش نمی­باشیم» (عبرانیان۱۱: ۱). در این تعریف ایمان همان اعتماد و اطمینان در نظر گرفته شده است. ایمان، الهام بخشِ اعتماد و اطمینانی است که می تواند کوه­ها را به حرکت درآورد و معجزاتی را انجام دهد (اول قرنتیان۱۳: ۲). می­توان گفت ایمان در عهد جدید به طور کلی به معنی متقاعد شدن ذهن به درست بودن و حقیقت داشتن حکمی است. وقتی حکمی درست است پس قابل اعتماد است. بنابراین، معنای اصلی ایمان اعتماد است ( Eastons, 1897, p 422؛ هاکس، ۱۳۸۳: ۱۴۵).

هدف زندگی مسیحی، خشنود ساختن خداوند است و خشنود ساختن خداوند، بدون ایمان و امید محال است (اشرفی، ۱۳۸۷: ۱۷۵). در نامه­ی پولس به عبرانیان آمده است: اما خشنود ساختن خدا بدون ایمان و توکل به او محال است . هر که می خواهد بسوی خدا بیاید، باید ایمان داشته باشد که خدا هست و به آنانی که با دلی پاک در جستجوی او هستند، پاداش می دهد (عبرانیان۱۱: ۶) و نیز در جایی دیگر از این نامه آمده است که: آنانی که از بوسیله ایمان نجات یافته اند، با ایمان نیز به زندگی ادامه دهند و در هر امری به خدا توکل نمایند. زیرا اگر به عقب برگردند، خدا از ایشان خشنود نخواهد شد (عبرانیان۱۰: ۳۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:36:00 ب.ظ ]




۵/۱۹

۱۰۰

منبع: مطالعات میدانی نگارنده.
نمودار شماره۲۶ : میزان درآمد ماهیانه(به درصد)
از آنجایی که بیشتر ساکنین محله چاهستانیها (۵/۴۰ درصد) کارگر هستند به همین دلیل میزان درآمد آنها بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان می باشد در حالیکه در محله سورو بیشتر ساکنین درآمدی بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان دارند که این موضوع می تواند متأثر از شغل غالب ساکنین محله، که همگی دارای شغل آزاد هستند، باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که محله سورو از لحاظ نوع اشتغال و به تبع آن میزان درآمد نسبت به محله چاهستانیها وضعیت مناسب تری دارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳-۶-۴- نوع مالکیت
از دیدگاه بسیاری از برنامه ریزان شهری، اسکان غیررسمی به نوعی اسکان گفته می شود که افرادی بدون اجازه و یا پرداخت اجاره بها مکان آنها را اشغال کرده و آن را سرپناه خویش قرار داده اند. این تعریف فقط به جنبه فیزیکی اسکان غیررسمی پرداخته و تصرف عدوانی را لازمه اسکان غیررسمی دانسته است (عسگری طباطبایی، ۱۳۸۱: ۱۰۲). با این حال مظفر صرافی نیز در تعریف خود از اسکان غیررسمی، نداشتن مجوز رسمی مالکیت را یکی از مشخصه های اسکان غیررسمی می داند. بنابراین بررسی نوع مالکیت، به عنوان یکی از مشخصه های اسکان غیررسمی و نیز یک متغیر تأثیرگذار بر اقتصاد خانوار ضروری می باشد. جدول زیر که نوع مالکیت را در دو محله موردمطالعه نشان می دهد، حاکی از این است که بیشترین نوع مالکیت در هر دو محله سورو و چاهستانیها به صورت ملکی است. اما درصد واحدهای اجاره ای و رهنی در محله چاهستانیها (۸/۴۳ درصد) نسبت به محله سورو (۸/۲۶درصد) بیشتر می باشد که این موضوع بدلیل وجود مهاجرین بیشتری است که در این محله سکونت دارند و بنا بر این نهاده اند که به صورت موقت در این مکان اقامت گزینند.
جدول شماره۴۳ : درصد نوع مالکیت

نوع مشارکت

اجاره ای

رهنی

ملکی

جمع

سورو

۴/۲۱

۴/۵

۲/۷۳

۱۰۰

چاهستانیها

۱/۳۴

۷/۹

۲/۵۶

۱۰۰

منبع: مطالعات میدانی نگارنده
نمودار شماره۲۷ : درصد نوع مالکیت
بر اساس اطلاعات بدست آمده از اداره ثبت اسناد و املاک استان هرمزگان ۸۵ درصد از قطعات محله چاهستانیها فاقد سند رسمی و تنها ۱۵ درصد از قطعات محله دارای سند رسمی می باشند. در واقع بیشتر ساکنین این محله که خود را مالک می دانند به صورت تصرفی صاحب زمین شده و خانه خود را بر روی این اراضی بنا نهاده اند و یا از اشخاص دیگر زمین یا خانه خود را به صورت قولنامه ای خریداری کرده اند، که همگی این افراد قولنامه را مدرکی جهت اثبات مالکیت خود می دانند. در مقابل محله سورو با قدمتی بیشتر به لحاظ مالکیت وضعیت مناسب تری نسبت به محله چاهستانیها دارد به طوری که ۵۸ درصد قطعات موجود در محله سورو دارای سند رسمی و ۴۲ درصد باقیمانده فاقد سند رسمی هستند. در واقع بیشتر خانه های قدیمی، به خصوص خانه هایی که در لبه ساحل دریا شکل گرفته اند به لحاظ عدم رعایت ضوایط و مقررات ( قانون حریم ۶۰ متر دریا) فاقد سند رسمی می باشند.
جدول شماره۴۴ : درصد رسمی یا غیررسمی مالکیت

نوع رسمیت ملک

دارای سند رسمی

فاقد سند رسمی

جمع

سورو

۵۸

۴۲

۱۰۰

چاهستانیها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:36:00 ب.ظ ]




۱-۵-اهداف مشخص تحقیق
هدف اصلی از انجام این پژوهش؛ دسترسی به نحوه تاثیر گذاری گرایش های سیاسی و منطقه ای جمهوری اسلامی ایران و کشور پادشاهی عربستان سعودی نسبت به ” خاورمیانه ی جدید ” و مقایسه و تطبیق این سیاست ها نسبت به یکدیگر و نسبت به اهداف امریکا در منطقه است. این پژوهش می خواهد بگوید با توجه به اختلافات عمیق ساختاری دو کشور ایران وعربستان با یکدیگر از نقطه نظر اقتصادی، شکل و ساختار نظام های سیاسی، فرهنگ های مغایر با فرهنگ غرب ون سایر تفاوت های بنیادین با امریکا، چگونه می خواهند ضمن داشتن چالش ها و رقابت های سنتی با یکدیگر، خود را در ترتیبات سیاسی – امنیتی منطقه جای دهند و اساسا” هدف هریک، از نوع برخوردهای سیاسی شان با رویدادهای منطقه و جهان، درنهایت چه تاثیرشکلی از یک خاورمیانه ی جدید را تحقق می بخشند و این خاورمیانه، چه تاثیراتی برتنظیم مجدد روابط سیاسی میان این دو کنش گرسیاسی منطقه ای خواهد گذاشت؟ اصولا” عربستان و ایران، چه نقشی در حفظ توازن مورد نظرامریکا در منطقه، ایفا خواهند کرد؟
۱-۶- سامان دهی پژوهش
این پژوهش در پنج فصل؛ و ۱۵۳ صفحه، شامل:
فصل اول؛ کلیات تحقیق، که به بیان مساله، اهمیت و ضرورت انجام تحقیق، ادبیات و پیشینه تحقیق، نوآوری در تحقیق، اهداف، سووالات و فرضیات تحقیق، روش شناسی پژوهشی و بالاخره درپایان مفاهیم، واژگان و اصطلاحات، می پردازد.
فصل دوم؛ به چارچوب نظری پژوهش می پردازد که در دو بخش، تدوین شده است :
بخش نخست؛ نو واقع گرایی و ساختار نظام بین الملل، و تاریخ و مفهوم نو واقع گرایی را شرح می دهد،
فصل سوم؛ با عنوان : ” اهمیت خاورمیانه ” ، شامل مقدمه، اهمیت و ویژگی های کلی خاورمیانه، تعریف خاورمیانه جدید و تاریخچه، اصول و فرایندهای آن و مفروضه های طرح خاورمیانه جدید
می شود.
فصل چهارم؛ با عنوان : ” راهبرد های عربستان در قبال تحولات منطقه ” ، مهم ترین قسمت این پژوهش، محسوب می شود، به این دلیل که دراین فصل، ضمن بررسی سیاست ها و راهبردهای ایران و عربستان در مقابل طرح خاورمیانه جدید در بخش های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ژئوپلیتیک، تهدیدهایی که اجرای این طرح برای منافع مادی و معنایی ایران و عربستان دراین بخش ها دارد وتاثیر رفتاریا واکنش این دو بازی گردربرابر طرح مذکوربر چگونگی شکل گیری خاورمیانه جدید، مورد تحلیل و ارزیابی قرار می گیرد. درواقع؛ سووالات و فرضیات تحقیق، مطرح و با مراجعه به منابع و فیش برداری ازآن ها، منافع و تعارضاتی که ممکن است براثر اجرای طرح خاورمیانه جدید، متوجه دو کشورایران و عربستان شود، بررسی خواهند شد. دراین فصل همچنین؛ موضوع رقابت های دیرینه و سنتی ایران و عربستان به عنوان دو بازی گر قدرتمند منطقه، و دلایل آن، با بهره گرفتن از نظریه واقع گرایی تدافعی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. دراین فصل؛ ابزارها و روش های امریکا دراجرای طرح خاورمیانه جدید؛ مانند تغییر مرزها و تجزیه کشورهای منطقه، تغییر ماهیت فرهنگی ملت های خاورمیانه با بهره گیری از نمادها و مفاهیم لیبرال – دموکراسی، نظام سازی و ایجاد ائتلا ف های منطقه ای، ایجاد بحران و محدود کردن چالش ها و بحران ها در جغرافیای منطقه، به منظور تضمین امنیت اسرائیل و امنیت انتقال انرژی به غرب، بررسی می شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

فصل پنجم؛ با عنوان ایران؛ خاورمیانه جدید و سیاستهای راهبردی به رشته تحریر درآمده است.
۱-۷-سوالات تحقیق:
۱-۷-۱-سوال اصلی:
ارزش ها و پارامترهای موجود در طرح خاورمیانه جدید، چه نسبتی با منافع مادی و معنایی ایران وعربستان دارد؟
۱-۷-۲-سوالات فرعی:
یک: طرح خاورمیانه نوین چگونه برمنافع مادی و معنایی جمهوری اسلامی ایران اثر می گذارد؟
دو: طرح خاورمیانه ی جدید، چگونه برمنافع مادی و معنایی رژیم سلطنتی عربستان اثرمی گذارد؟
سه: با توجه به منافع ایران و عربستان، این طرح چه تاثیری برتحولات منطقه ای خواهد داشت؟
۱-۸-فرضیه های تحقیق
۱-۸-۱-فرضیه اصلی:
طرح خاورمیانه جدید می تواند هم منافع و هم تعارضات عمده ای را برای منافع مادی و معنایی ایران و عربستان ایجاد کند.
۱-۸-۲-فرضیات فرعی:
یک: طرح خاورمیانه نوین؛ به لحاظ سیاسی، فرهنگی و ژئو پلیتیک برای منافع ایران، تعارضاتی را به همراه داشته، اما به لحاظ اقتصادی چالش چندانی برای آن ایجاد نخواهد کرد.
دو: طرح خاورمیانه نوین؛ به لحاظ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برای عربستان تعارضاتی راایجاد خواهد کرد، اما به لحاظ ژئوپلیتیک، چالشی برای آن ایجاد نمی کند .
سه: با توجه به تعارضات عمده ای که طرح خاورمیانه جدید برای ایران و عربستان ایجاد خواهد کرد، آن ها سعی می کنند تحولات را از منظر منافع خویش رقم زده و به صورت آشکار و پنهان درمقابل طرح خاورمیانه جدید، مقاومت کنند .
۱-۹-روش شناسی تحقیق:
روش شناسی پژوهش؛ رفتارگرا بوده ودراین قالب، از نظریه نئورئالیسم و رئالیسم تدافعی استفاده خواهد شد. همچنین پژوهش مورد نظر، براساس رویکرد تحقیقی و روش تحقیق، ‌در زمره ی تحقیقات توصیفی – تحلیلی است و با بهره گیری از روش کتاب خانه ای – تحلیل محتوا، انجام پذیرفته است. دراین پژوهش تلاش شده تا رفتار دولت ها در برابر طرح خاورمیانه بزرگ، مطابق با نظریه کنت والتز، مورد بحث و بررسی قرار گیرد. شیوه روش شناسانه والتز؛ از مفهوم او از نظریه نشات می گیرد. از نگاه او؛ کیفیت یک نظریه مربوط است به کارویژه او از عمق عملی بودن آن. نظریه ی برتر؛ نظریه ای اس
ت که بتوان موارد بیشتری را با آن توضیح داد. نقطه شروع یک نظریه روابط بین الملل، تکرار یا بازگشت الگوهای رفتاری در طول زمان است. از نظر والتز، الگوی مسلط روابط بین الملل موازنه قواست. بنا براین؛ یک نظریه خوب روابط بین الملل، نظریه ای است که موازنه در کل مواردی را که رخ می دهد، توضیح دهد. ( والتز، ۱۹۷۹، ۶۵ )
درنتیجه، او نظریه های تقلیل گرا که وقایع را به موجب ویژگی اعضای متعلق به سیستم بین المللی توضیح می دهد، رد می کند. سیاست موازنه قوا در سیستم دولت های یونان باستان عمل کرد، بنا براین او معتقد است که اهمیت موضوع نه تنها در ویژگی واحدهای سیستم، بلکه در ساختارهای خود سیستم نهفته است. به عبارت دیگر؛ مواردی در ساختارهای روابط بین الملل وجود دارد که سبب می شود دولت ها به روشی که می خواهند، عمل کنند.( آی بیید، ۷۳-۶۷ )
براین اساس؛ مطابق با سیاست کلی واقع گرایی ساختاری، یا نو واقع گرایی که جنبه های سیاست موازنه ای را با تاکید بر ضرورت حرکت در مسیر بقا و حفظ قدرت در مقابل رقبای منطقه ای و جهانی، تبیین می کند، پژوهش مذکور در ابعاد رفتارشناسانه و تحلیل و توصیف رفتار ایران و عربستان در قبال طرح خاورمیانه بزرگ و تاثیراتی که از این مقوله خواهند پذیرفت، در حوزه عملکرد و واکنش آن ها، مورد نقد و مداقه علمی قرارخواهد داد.
۱-۱۰-مفاهیم، واژگان و اصطلاحات مرتبط
خاورمیانه :
خاورمیانه؛ از نخستین خاست گاه های تمدن جهان بوده است. بسیاری از باورها و آیین های جهان از اینجا برخاسته اند، نخستین یافته های آدمی دراینجا بوده و نخستین قانون های جهان در اینجا نوشته شده است. خاورمیانه؛ منطقه ای است که سرزمین های میان دریای مدیترانه و خلیج فارس را شامل می شود. وجود بیش از ۷۰ درصد ذخائر انرژی هیدرو کربوری جهان در این منطقه، آن را به منطقه ای ژئوپلیتیکی و ژئو استراتژیکی جهان تبدیل کرده است. ( ویکی پدیا، ۱۳۹۴ ) .
خاورمیانه جدید ) خاورمیانه بزرگ ) : خاورمیانه جدید؛ یا خاورمیانه بزرگ، اصطلاح جدیدی است که برای اولین بار درماه جون ۲۰۰۶ توسط خانم کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت آمریکا طی یک سخنرانی درتل آویوبه دنیا معرفی شد. هدف از این کار، جای گزین کردن این اصطلاح به جای اصطلاح ” خاورمیانه بزرگ تر” بود. این تغییر در عبارت پردازی سیاست خارجی، همزمان با افتتاح خط لوله ی نفت باکو- تفلیس – جیحان ( جیحون ) درخاورمیانه شرقی بود. این اصطلاح و مفهوم ” خاورمیانه جدید ” بعدا” توسط وزیر خارجه آمریکا در اسرائیل و در اوج محاصره لبنان که تحت حمایت آمریکا و انگلیس انجام شد، دردنیا انتشاریافت. این پروژه؛ با این هدف توسط واشنگتن و تل آویو علنا” معرفی شد که لبنان به نقطه فشار برای تنظیم و سازمان دهی مجدد خاورمیانه تبدیل شده و به این ترتیب، نیروهای لازم برای ایجاد ” هرج و مرج سازنده “، آزاد خواهند شد. این ” هرج و مرج سازنده ” که شرایط لازم برای ایجاد خشونت و جنگ درسراسراین منطقه را فراهم خواهد کرد تا آمریکا، انگلیس و اسرائیل بتوانند نقشه خاورمیانه را مطابق با نیازها و اهداف ژئو استراتژیک خود، مجددا” طراحی و اجرا کنند. ( ناظم رعایا، ۱۳۹۳: ۳۲۱ ) .
اسلام سیاسی : اصطلاح ” اسلام سیاسی “؛ اصطلاحی جدید است که دربرابر اسلام سنتی پدید آمده است که به دنیای مدرن تعلق دارد. ( بهروز لک ، ۱۳۸۶ : ۲۰۹ )
براساس نظریه گفتمان، اسلام سیاسی؛ گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرارمی دهد. در گفتمان اسلام سیاسی؛ اسلام به یک دال برتر تبدیل می شود. (بابی، ۱۳۷۹ : ۱۶۱ )
” بابی سعید معتقد است که مفهوم اسلام سیاسی بیشتر برای توصیف آن دسته از جریان های سیاسی اسلام به کار می رود که خواستار ایجاد حکومتی برمبنای اصول اسلامی هستند. بنابراین اسلام سیاسی را می توان گفتمانی به حساب آورد که گرد مفهوم مرکزی حکومت اسلامی، نظم یافته است. اسلام گرایی؛ طیفی از رویدادها از پیدایش یک ذهنیت اسلامی گرفته تا تلاش تمام عیاربرای بازسازی جامعه مطابق با اصول اسلامی را دربرمی گیرد ” . ( همان منبع ) .
سلفی گری : ” سلفی؛ به گروهی از مسلمانان اهل سنت، گفته می شود که به دین اسلام تمسک جسته و خود را پیرو سلف صالح می دانند و درعمل واعتقادات خود از پیامبر اسلام، صحابه و تابعین تبعیت می کنند. سلفی ها؛ تنها قرآن و سنت را منابع احکام و تصمیمات خود می دانند. سلفی گری؛ دورکن اساسی دارد :
یکی بازگشت به شیوه ی زندگی و مرام سلف صالح و درنهایت، سنت حجاز و به خصوص اهل سنتِ اهل مدینه در ۱۴۰۰ سال پیش، و دوم مبارزه با بدعت، یعنی هرچیزی که سلفی ها، جدید و خلاف سنت می دانند. سلفی ها ی معاصر برمعنی خاصی از توحید تاکید زیادی دارند که باعث می شود افراد بسیاری ” نامعتقد ” به آن تلقی گردند ” . ( ویکی پدیا، ۱۳۹۴ ) .
فصل دوم
چارچوب نظری پژوهش
۲-۱-بخش نخست:
۲-۱-۱-نو واقع گرایی و ساختار نظام بین الملل
بازی گران منطقه ای هرچند کنش های خود را ولو به ظاهر، مبتنی بر حفظ منافع ملی قرار می دهند، اما درحقیقت و عمل، تابعی از ساختار نظام بین الملل هستند و مقاومت آن ها در برابر سیاست های راهبردی قدرت های نظامی – اقتصادی جهان در بسیاری مواقع، نتیجه عکس داده است. عربستان و ایران به عنوان دو کنش گر با سابقه منطقه ای، در محدوده جغرافیایی و حوزه های اقتدار خود، رقابتی دیرینه با یکدیگر دارند. این رقابت از آن جا ناشی می شود که قدرت های بزرگ فرامنطقه ای در پیگیری اهداف توسعه طلبانه خود، سیاست هایی
را مطابق با استراتژی نفوذ و سامان دهی سیاسی در منطقه ژئو پلیتیک و ژئو استراتژیک خاورمیانه، طراحی و به مرحله ی اجرا می گذارند. برای فهم بیشتر این تعاملات و نیز به منظور درک مبنایی ” نو واقع گرایی “ که چارچوب نظری این پژوهش را تشکیل می دهد، لازم است نظری، ولو مجمل به ” واقع گرایی “ داشته باشیم که در اصل؛ ” نو واقع گرایی “ بر محمل آن استوار شده و معنا یافته است. سپس این مقوله را براساس “رئالیسم تدافعی “ که در حقیقت چارچوب بحث و رفتارهای بازی گران منطقه ای در قبال رویدادهای خاورمیانه است را پی می گیریم.
” واقع گرایی “ که گاه به صورت مکتب اندیشه سیاست قدرت از آن یاد می شود، از رویکردهایی است که برای مدت طولانی به عنوان پارادایم حاکم در مطالعه سیاست بین الملل مورد توجه قرار گرفته است. واقع گرایی در شکل کلاسیک آن، در اثر ( توسیدید)، یعنی ( جنگ پلوپونز ) در بیست و هفت قرن پیش منعکس شده است. این سنت را در عصر مدرن اروپا، ماکیاولی ( شاهزاده )، کلازوتیز ( در باره ی جنگ )، هابز ( لویاتان )، لئو پولدرنک (اولویت سیاست خارجی )، فردریک مانیک ( دلیل وجود دولت ) دنبال کردند و در امریکا، محققان و سیاست مدارانی مانند هانس مورگنتا، هنری کیسینجر و جرج کنان به ارائه نظریه و بحث در اطراف آن، پرداختند. با وجود آن که ریشه های واقع گرایی را می توان از آثار اندیشمندان مزبور از قرون پیش ردیابی کرد، اما واقع گرایی به صورت یک رویکرد نظری برای تجزیه و تحلیل سیاست بین الملل، از اواخر دهه ی ۱۹۳۰ و اوایل دهه ی ۱۹۴۰ وارد عرصه مطالعات روابط بین الملل شد. واقع گرایی در دهه ی بعد در هیات ( نو واقع گرایی ) ظاهرشد. اهمیت واقع گرایی در مطالعه سیاست بین الملل از این روست که برای مدت طولانی، این رشته مطالعاتی، با این نظریه عجین شده و اصولا” در شکل دادن به آن، نقش بسیارموثری داشته است.” ( قوام، ۱۳۸۶ : ۷۸ ) حال باید فهمید که ویژگی های واقع گرایی و ساختار آن چگونه است تا از این راه به نو واقع گرایی که حاصل تجربه قرن ها واقع گرایی و تحولات آن در نظام بین الملل است، رسید. برای فهم این ویژگی ها، دیگر بار به تعبیر سید عبدالعلی قوام دراین مورد اشاره می کنیم :
” واقع گرایان دولت را بازی گر اصلی صحنه سیاست بین الملل تلقی می کنند، سایر بازی گران مانند شرکت های چند ملیتی و به طور کلی سازمان های غیرحکومتی، در چارچوب روابط میان دولت ها عمل می کنند. براین اساس، بازی گران فروملی مستحیل در دولت، تصورشده و نمی توانند مستقل از دولت عمل کنند، در حالی که دولت در سطح داخلی قادر به اعمال اقتداراست، در سطح خارجی، در یک نظام فاقد اقتدار مرکزی با سایر دولت ها در همزیستی به سر می برد. در چنین محیطی دولت ها برای تامین امنیت بازار و جز این ها با یکدیگر به رقابت می پردازند. ماهیت چنین رقابتی براساس بازی با حاصل جمع صفر تبیین می شود. برپایه استدلال مذکور، منطق رقابتی سیاست قدرت، از ایجاد توافق در زمینه ی اصول و هنجارهای جهانی پیش گیری می کند. به هرحال، از نظر واقع گرایان؛ دولت ها تنها مجموعه های ارضی نیستند، بلکه هویت این واحدها براساس خون و تعلقات شکل می گیرد. از این رو، امکان دارد بسیاری از گروه های غیر دولتی و بازی گران غیرحکومتی برحسب کارکردهایی خاص و تحت شرایطی ظهور یافته یا ناپدید شوند، در حالی که دولت ها همچنان پا برجا باقی می مانند. بدین ترتیب این بازی گران حکومتی اند که همواره انحصار نیروی نظامی را دراختیار خویش دارند و داور نهایی تلقی می شوند. واقع گرایان ضمن تاکید بر قدرت و منافع ملی، براین اعتقادند که اصولا” از بین بردن غریزه قدرت، صرفا” یک آرمان است و مبارزه بر سر قدرت در محیط فاقد اقتدار مرکزی صورت می گیرد. از آن جا که بقا در یک محیط متخاصم، پیش شرط حصول به همه هدف های ملی تلقی می شود، بنا براین تعقیب و کسب قدرت، یک هدف منطقی و اجتناب ناپذیر سیاست خارجی به شمار می رود. اصولا” کل سیاست و سیاست بین الملل به صورت مبارزه برای قدرت تعریف می شود. دراین روند، قدرت، هم به صورت وسیله و نیز هدف درخودش مفهوم سازی می شود.” ( همان منبع.)
۲-۱-۲-تاریخ و مفهوم نو واقع گرایی
درواقع؛ این تحولات سیاسی و تغییر رفتار قدرت هاست که در ترمیم یا تغییر نظریه ها و استراتژی ها، تاثیرات عمیق خود را می گذارد و موجب می شود تا نوع رفتار بازی گران سیاسی نیز به تناسبب این تغییرات، دستخوش دگرگونی شود. واقع گرایی درعمل با دگرگونی مفهومی مواجه شد و در اوایل دهه ی ۱۹۸۰ به عللی نظیر ورود جنگ سرد به مرحله ی نوین، رقابت تسلیحاتی میان شرق و غرب، در واکنش به رفتار گرایی و نیز اندیشه های افراطی و موضوع وابستگی متقابل، تجدید حیات یافت.
” این دیدگاه نظری ( نو واقع گرایی ) بیشترمربوط به تحریرات کنت والتز، به ویژه اثر پر نفوذش ( نظریه سیاست بین الملل، ۱۹۷۹ ) است، در حالی که نوواقع گرایی خیلی از ویژگی های واقع گرایی کلاسیک، نظیر دولت به عنوان بازی گر اصلی صحنه سیاست بین الملل و قدرت را به صورت مفهوم تحلیلی – محوری حفظ نموده، ولی
عمدتا” توجهات را به مختصات ساختاری نظام بین المللی دولت ها معطوف می کند، نه به واحدهای متشکل آن. مقصود از مفهوم ساختاری خود نظام جهانی، نه ویژگی های واحدهای متشکله خاص است که در مقیاسی وسیع، رفتار دولت را توضیح داده و برنتایج بین المللی اثر می گذارد. وی می گوید که از طریق به تصویر کشیدن یک نظام سیاسی بین المللی به طورکلی، سطوح ساختارسیستمی را توسعه می دهد که طی آن بتوان فهمید چگونه ساختار نظام و تنوعات در آن، واحدهای تعاملی و نتایجی را که آن ها به بار می آورند، تحت تاثیر قرارمی دهد. ساختار بین المللی از تعاملات دولت ها سر بیرون می آورد و سپس آن ها را برای انجام اقدامات خاص، مادامی که به سوی دیگران می کشاند، تحت فشار قرارمی دهد.نظام هنوز فاقد اقتدار مرکزی و آشوب زده است و هنوز واحدها، مستقل فرض می شوند، ولی عنایت به سطح ساختاری تحلیل، ما را قادر می سازد تا تصویر پویاتر و کم تر دست و پاگیرتر از رفتار سیاسی بین المللی داشته باشیم. “
( همان منبع)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:36:00 ب.ظ ]




زیرا در عالم عقلی محل تکلیف نیست و مقصود وی از سقوط نفس، نزول وی از مقام شامخ عقلانی الهی است ولی بدون تجافی عقل از مقام خویش بلکه به صورت تجلی و القای سایه و عکسی از رخساره خویش. زیرا وجود نفس در این عالم، سایه و عکسی است از وجود عقل در آن عالم و خطئیت تکوینی نفس عبارت است از امکان استعدادی موجود در وی و در بدن که متعلّق به اوست، عکس و سایه و شبحی است از امکان ذاتی عقل در آن عالم و چون امکان ذاتی او نیز از آن مقام شامخ عالی تنزل نموده، در این عالم به صورت امکان استعدادی جلوه نمود و مقصود او از فرار نفس از سخط الهی قاهریت و غلبه نور الهی است که هیچ موجودی را قدرت ثبات و خودنمایی در سطوح نور احدّیت نیست) و از جمله کارهای آن فیلسوف عالی مقام این بود که مردم را با صدای بلند به سوی خدا دعوت می‌نمود و به ایشان امر می‌کرد به اینکه این جهان مادی وسرای جسمانی را رها کنند و به جانب عالم نخستین و عالم شریف الهی روی نهند و به آنان فرمان می‌داد که پیوسته از خدای بزرگ طلب آمرزش کنند تا مگر شایسته عنایات و الطاف بی‌کران او گردند.
“آغاثا ذیمون” فیلسوف عالیقدر یونان، نیز با “ابناذقلس” دردعوت مردم به سوی خدا و ترک علایق از این جهان مادی همکاری می‌نمود لکن او فیلسوفی بود که غالباً سخنان خود را به صورت امثال و اشارات و با کلمات مرموز بیان می‌کرد.
و اما “فیثاغورث” حکیم (و ریاضی‌دان معروف) که اعداد را مبدأ عالم می‌داند، سخنانش در رساله معروف به “وصایای ذهبیه” صراحت بر تجرد نفس دارد و آن رساله اینک در نزد ماست و در آخر وصیتش به “دیوجانس” حکیم می‌گوید: هر گاه تو از این قفس بدن رهایی یافتی و در فضای آزاد (و خالی از قیود و علایق جسمانی) قرار گرفتی در این هنگام در آن فضای آزاد پرواز و سیاحت می‌کنی و دیگر بدین سرای جسمانی وقالب و پیکر انسانی باز نخواهی گشت و از این به بعد مرگ و فنا دامن‌گیر تو نخواهد شد.
و اما “افلاطون الهی” در کتاب “اثولوجیا” از وی نقل کرده‌اند که او نفس را به بهترین وجهی توصیف و تعریف نموده زیرا او در تعریف و توصیف “نفس” و بیان اوضاع و احوال و شئون و مراتب وی آنچنان سخن‌سرایی کرده است که گویا ما آن را به چشم خویش مشاهده می‌کنیم، لکن سخنان او در تعریف و توصیف “نفس” مختلف است زیرا او در توصیف نفس، نه حس را به طور کلی به کار برده و نه آن را به طور کلی و در جمیع موارد نفی وطرد نموده و در عین حال اتصال و ارتباط نفس را به بدن سخت نکوهیده و می‌گوید نفس در قفس بدن محبوس و اسیر مانده و همواره از افتادن در این قفس نالان و حیران و سرگردان بوده و در عین حال خشم و ناخشنودی خود را از این اسارت پنهان می‌کند و می‌گوید بدن برای نفس مانند گوری است که در آن مدفون گردیده است و “ابناذقلس” در این عقیده با “افلاطون” موافقت نموده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

سپس افلاطون می‌گوید آزادی و رها شدن نفس از قید و بند طبیعت خروج او از گودال و تنگنای این عالم جسمانی و صعود و ارتقای اوست به عالم عقلانی و نیز در کتابی به نام فادن نامیده شده است می‌گوید علت هبوط نفس به این عالم ریختن پر و بال است پس هنگامی که پر و بال در آورد مجدداً به عالم نخستین خویش صعود خواهد نمود.
و در بعضی از کتاب‌های دیگرش می‌گوید: علت هبوط نفس به این عالم، امور متعددی است زیرا بعضی از نفوس به علت خطایی که مرتکب شده بودند بدین عالم هبوط نمودند و بعضی دیگر به علل دیگری.
لکن سخن خود را در اینجا کوتاه می‌کند و کلام خود را در این مقام به نکوهیدن هبوط نفس و سکونت وی در این اجسام و بدان جسمانی خاتمه می‌دهد و این مطلب را در کتاب دیگرش به نام “طیماوس” بیان می‌‌کند:
«فقال: انه جوهر شریف سعید و ان‌النفس انما صارت فی هذاالعالم من فعل الباری الخیر لیکون العالم حیاذا عقل لانه لم یکن من‌الواجب اذا کان هذاالعالم متقنا فی غایه الاتقان ان یکون غیر ذی عقل و لم یکن ممکنا ان یکون العالم عقل و لیست له نفس فهذه العلمه ارسل الباری النفس الی هذه العالم و اسکنها فیه. لم ارسل نفوسها فسکنت فی ابدننا لیکون هذاالعالم تاما کاملاً و لئلا یکون دون العالم العقلی فی التام و الکامل لانه کان ینبغی ان یکون فی هذا العالم الحسی من اجناس الحیوان ما فی العالم العقلی».
این عالم جوهری است شریف و سعید (زیرا این عالم منزلگاهی است برای تهیه اسباب مسافر به عالم علوی و نزول در دربار الهی) و نفس به اراده و فعل حضرت باری‌تعالی، بدین عالم رهسپار گردید، تا اینکه عالم نیز دارای حیات و عقل و شعور گردد. زیرا با علم به اینکه نظام این عالم نظامی است در غایت اتقا، و إِحکام، فقدان عقل و شعور در این عالم امری لازم و ضروری نبود تا که وجودش ممتنع باشد (بلکه وجود عقل و شعور در این عالم امری ممکن بلکه ضروری و از لوازم اتقان و احکام نظام او بود).
و مسلم است که وجود عقل و شعور در این عالم بدون وجود نفس امکان‌پذیر نبود.
پس بدین علت و برای این منظور، پروردگار حکیم، نفس را بدین عالم فرستاد و آن را در این عالم جایگزین فرمود (که شاید مقصود از این نفس، نفس کلی است که غیاث و ملجأ سایر نفوس جزئیه است و یا نفوس متعلّق به اجرام فلکی است) و سپس نفوس جزئیه ما را (که نفوس ناطقه‌اند) بدین عالم فرستاد و آن نفوس در ابدان ما جایگزین شدند تا که این عالم (در نتیجه وجود نفوس در آن)، عالمی تام و کامل باشد و در تمامیت و کمال کمتر از عالم عقلی نباشد.(صدرالدین شیرازی، ۱۳۸۳، صص ۳۲۷-۳۲۴).(همان، ۱۳۶۰، صص ۲۲۱-۲۱۸).

۳-۵-در بیان اینکه نفس هرگز نمی‌میرد : (فناناپذیری نفس)

نفوسی که عقل هیولانی آنها عقل بالفعل شده است هیچ شک و شبه‌ای در بقای آنها بعد از فنای بدن نیست. زیرا پس از نیل به این مرتبه، قوام و تحقق آنها (به نفس ذات و هویت آنها است) نه بدن. بلکه بدن (در این هنگام) حجاب و مانع اوست از تحصیل کمالات عقلیه و وجود نورانی عقلانی که شایسته و زیبنده اوست. و نیز فساد و تباهی هر چیزی که در معرض فساد و تباهی قرار می‌گیرد یا به واسطه ورود ضد اوست بر او (مانند ورود سیاهی بر سفیدی) ولی (این فرضیه در مورد نفسی که به مرتبه عقلانی رسیده است درست نیست، زیرا): ضدی برای جوهر عقلانی نیست.
و یا به علت زوال یکی از اسباب و علل چهارگانه اوست به نام فاعل و غایت و ماده و صورت و این فرضیه نیز درباره نفس، متصور نیست زیرا نفس، ماده ندارد و صورت او ذات و حقیقت اوست (و صورتی زاید بر ذات و حقیقت خود ندارد) و فاعل نفس و غایت او، هر دو عبارتند از ذات مقدس واجب‌‌الوجود که زوال و فنا بر وی محال است پس ذات و حقیقت نفس باقی است به بقای ذات واجب‌الوجود که قیوم و مقوم اوست پس با اوست.پس با این دلیل زوال و عدم بر جوهر عقلی محال است.
و اما نفوسی که هنوز از قوه به فعل نرسیده‌اند، حکما در مورد بقا و فنای آنها (بعد از مفارقت از بدن) اختلاف‌نظر دارند.
بعضی از جکما مانند “اسکندر افرودیسی” معتقدند به اینکه آنها با فنا و هلاک بدن فانی و هلاک خواهند شد. زیرا دلایل تجرد نفس، به خصوص دلایلی که مبتنی بر تصور معقولات‌اند، دلالت دارند بر تجرد نفسی که قادر بر ادراک و تصور اموری هستند که معقول بالفعل و مجرد بالفعل‌اند، نه اموری که معقول بالقوه و مجرد بالقوه و شایسته تجرید بالفعل‌اند؛ و مسلم است که برای هر کسی قدرت و توانایی این نیست که امر معقولی را صرفاً از آن جهت که معقول و عاری از شایبه خیال و حس است ادراک کند و گمان من این است که این چنین کسی نادرالوجود و در اقلیت قرار گرفته است.
و اما “شیخ‌الرئیس” در اکثر تألیفات و تصنیفات خود با نظریه “اسکندر افرودیسی” مخالفت نموده و برای ابطال آن چنین استدلال می‌کند که هیچ انسانی از ادراک بعضی از اولیات و بدیهیات از قبیل اینکه واحدّ، نصف اثنین است و کل، بزرگتر از جزء است عاری نیست. پس با ادراک پاره‌ای از اولیات و بدیهیات دارای یک نوع حیات عقلی و حایز یک نوع سعادتی ولو ضعیف و ناچیز خواهد بود.
لکن گویا شیخ اخیراً متوجه ضعف و سستی این گفتار گردیده و از این نظریه عدول نموده است زیرا در رساله‌ای مشتمل بر ذکر مسایلی چند به نام مجالس هفت‌گانه‌ای که مابین او و “ابوالحسن عامری” هنگام ملاقات او با شیخ اتفاق افتاده از وی در مورد مسایل گوناگونی پرسش نموده است (از این رأی عدول نموده و ):
هل یجوزان ینفرد هذه‌ القوه بعد انتفاض القالب بنفسها اوهی متلاشیه“؟
در جواب سؤال “ابوالحسن عامری” دایر بر اینکه آیا ممکن است که این قوه (یعنی نفس ناطقه)، پس از ویرانی و درهم ریختن قالب و پیکر انسان باقی بماند و منفرد و مستقل به ذات خویش باشد و یا اینکه معدوم و نابود می‌گردد، می‌گوید: اما مادامی که این قوه به حالت و کیفیتی است که نمی‌تواند افعال و اعمالی را بدون مشارکت بدن و هیکل جسمانی انجام دهد قوام و بقای وی به ذات خویش محال است، زیرا اگر باقی بماند و نتواند عملی را مستقلاً و بدون مشارکت بدن انجام دهد، بقای او به ذات خویش امری لغو و عبث خواهد بود و قانون حکمت و تدبیر و ناموس آفرینش، هیچ موجودی را به سوی عبث سوق نمی‌دهد.
اساس و شالوده گفتار شیخ و نظایر گفتار او (در مورد این مسئله) مبتنی است بر اعتقاد به انحصار نشأت و مراتب وجود انسان در نشأء حسیه دنیویه و نشأه عقلیه اخرویه و چون جمهور حکما بوجود نشأه دیگری از نشأت اخرویه که نشأه‌ای است غیر از نشأه عقلیه (به نام نشأه خیال) متغطن نشده‌اند ناچار در حل این مسئله به گفتن سخنان مزبور (یا سخنان دیگری) مجبور شده‌اند و لذا گاهی معتقد به عدم و فنا و اضمحلال بعضی از نقوس (از قبیل نفوس اطفال و عوام و جهال) شده‌اند (و معتقدند به اینکه این نفوس بعد از فنای بدن به کلی معدوم و فانی می‌شوند)و گاهی معتقد به تناسخ نفوس و ارواح سافله (یعنی نفوس و ارواح پست یا فرومایه و تهی از علم و دانش) و نفوس ارواح متوسطه در علم و دانش شده‌اند.
اما در مورد نفوس و ارواح سافله معتقدند به اینکه این نفوس (پس از رهایی از ابدانشان به ابدان عنصر دیگری از انسان و یا حیوان و یا نبات و یا جماد منتقل می‌شوند و انتقال نفس را به بدن انسان، نسخ و به بدن حیوان، مسخ و به بدن نبات فسخ و به جسم جامد رسخ می‌نامند و اما در مورد نفوس متوسطه معتقدند به اینکه این نفوس (پس از رهایی از ابدانشان) به عالم افلاک صعود نموده و به جرمی از اجرام فلکی منتقل می‌گردند و گاهی معتقدند به اینکه بعضی از اجرام فلکی موضوع و محلی است برای تخیّلات نفوس نیکوکاران و زهاد و عباد بدون اینکه در آن جرم فلکی تصرف و تدبیر کنند (همان طور که قبل از انتقال به جرم فلکی در ابدان دنیوی خود تصرف و تدبیر می‌کردند) و به اینکه بعضی از اجرام دخانی (که به اعتقاد آنان مافوق اجرام دنیوی و مادون اجرام فلکی‌اند) موضوع تخیّلات نفوس اشقیاء است. (البته بدون تصرف در آنها).(صدر الدین شیرازی، ۱۳۶۰، صص ۳۳۴-۳۳۲)

۳-۶- سه نشأء ادراکی نفس، (عوالم سه گانه وجود)

این بود نظریه جمهور و اما ما با برهان و دلیل ثابت نمودیم (ملاصدرا) که عوالم وجود بر سه گونه‌اند و اینکه مشاعر و مراتب ادراک منحصر‌اند در سه مقام، مقام حس، مقام تخیّل، مقام تعقل و اینکه برای هر یک از این مقامات سه‌گانه‌ عالمی است مناسب آن (بدین گونه که عالم محسوسات، مناسب مقام و مرتبه حس است و عالم مثال که آن را عالم خیال منفصل نیز نامند مناسب مقام و مرتبه تخیّل است و عالم مجردات و مفارقات عقلیه مناسب مقام و مرتبه تعقل است).
و اما وهم و یا قوه واهمه قوه‌ای است مدرک معانی و مفاهیمی که (نه به طور کلی متعلّق به ماده و منطبع در ماده‌اند مانند محسوسات و نه به طور کلی عاری و منقطع از ماده‌اند مانند معقولات بلکه صوری هستند کلی و ) دارای نسبت و رابطه خاصی به ماده (نه مانند رابطه صور خیالیه که صوری جزئی و ماخوذ از ماده‌اند).
پس بنابراین، نشأء خاص و جداگانه بدین قوه اختصاص ندارد بلکه وجود این قوه وجود عقل کاذب است (زیرا معنی و مفهومی را که قوه واهمه ادراک می‌کند مفهومی است کلی ولی مضاف و منسوب به ماده است) همان‌طور که شیطان، ملاک است ولی نه بالذات بلکه بالعرض.
تطبیق سه نشأء ادراکی نفس با عوالم سه‌گانه وجود:
پس خدای متعال عالم وجود را به صورت سه نشأه مختلف و یا سه عالم مختلف آفرید، عالم دنیا و عالم آخرت و عالم برزخ که مرز مشترک و عالمی است متوسط مابین عالم دنیا و عالم آخرت. پس جسم و عوارض جسم از عالم دنیا است و ادراک جسم و عوارض آن به وسیله حس ظاهر است.
و نفس و عوارض نفس از عالم برزخ است و ادراک نفس و عوارض آن به وسیله حس باطن است و عقل و معقولات آن از عالم آخرت است که آن را عالم امر می‌نامند (چنان که جسم و آنچه که متعلّق به جسم است آن را عالم خلق می‌نامند) و ادراک معقولات به وسیله عقل قدسی است (یعنی عقلی که عاری از شایبه وهم و خیال باشد).
محمد بن عبدالکریم شهرستانی در کتاب “ملل و حل” از اسکندر (شاگرد ارسطو) نقل می‌کند که او در کتابی که درباره نفس نوشته است می‌گوید:
“نفس بدون مشارکت بدن هیچ فعلی را انجام نمی‌دهد زیرا تصویر بالفعل نیز فعلی است مشترک بین نفس و بدن ۰که با مشارکت بدن انجام می‌گیرد) و نیز او به طور ایماء و اشاره گفته است که برای نفس پس از مفارقت از بدن، هیچ قوه‌ای باقی نمی‌ماند حتی قوه عقلیه و در این قسمت با استاد خود ارسطو مخالفت نموده، زیرا ارسطو می‌گوید:
«الذی یبقی مع‌النفس من جمیع مالها من‌القوی، القوه العقلیه فقط اذا لا قوه لها دون ذلک فیحس و تلتذُبها.
والمتأخرون یثبتون بقائها علی هیئات اخلاقیه استفادتها بمشارکه البدن فیستعدُ بهالقبول هیئات ملکیه فی ذلک العالم».(صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۰، ص ۱۴۷).
آنچه که از کلیه قوا برای نفس بعد از مفارقت از بدن باقی می‌ماند، فقط قوه عقلیه است زیرا قوه‌ای که خاص و ویژه نفس است (و بدن در وی هیچ‌گونه مشارکت ندارد) فقط قوه عقلیه است، نه سایر قوای حیوانیه تا که نفس (پس از مفارقت از بدن) به وسیله آنها احساس کند و از احساس آنها لذت ببرد ولی متأخران از حکما و فلاسفه معتقدند به اینکه نفس (پس از مفارقت از بدن) یا یک سلسله از هیأت و اوصاف و اخلاقیاتی که با مشارکت بدن کسب نموده است، باقی می‌ماند تا که در آن عالم به دستیاری آنها مستعد قبول و پذیرش هیآت و اوصاف ملائکه گردد (زیرا احراز صفات و کمالات و مقامات ملکوتیان بدون شایستگی و لیاقت داشتن اوصاف و فضایل عالیه نفسانی ممکن نیست).
تا بدین جا سخنان شهرستانی خاتمه می‌یابد؛ ولی ما برای جمع بین سخنان اسکندر و ارسطو (و رفع اختلاف مابین آنان) می‌گوییم مقصود اسکندر از عدم بقای قوه عاقله، عدم بقای قوه عاقله‌ای است که از قوه به فعل نرسیده (و در مرتبه عقل هیولانی باقی مانده است) و مقصود ارسطو از بقای قوه عاقله، بقای قوه عاقله‌ای است که عقل بالفعل شده است پس با این توجیه اختلاف و تناقضی مابین سخنان شاگرد و استاد نیست. و اما گفتار این فیلسوف دایر بر اینکه برای نفس (پس از مفارقت از بدن) قوه دیگری به جز قوه عقلیه وجود ندارد تا که به وسیله آن قوه احساس کند و از احساس اشیا لذت برد، مبتنی است بر اعتقاد به امتناع مفارقت قوه حیوانیه مدرک محسوسات باطنیه از این عالم (و اینکه وجود این قوه در نفس انسان، مختص بدین عالم و از لوازم بدن است) ولی به عقیده ما این اعتقاد، درست نیست و ما قبلاً در محل خود برهانی قاطع بر بقای قوه حیوانیه مدرک جزئیات برای نفس بعد از مفارقت از بدن بیان کردیم (و ثابت کردیم که قوای حیوانیه مدرک جزئیات نیز مانند قوه عقلیه مدرک (کلیات در مصاحبت نفس به عالم آخرت ارتحال می‌یابند).
پس نتیجه این مطلب این شد که نشأه متوسطه بین نشأه عقلیات و نشأء حیات معاد و میعاد نفوسی است که متوسط بین ملائکه و حیوانات لحیمه فاقد ادراک و شعورند (که نه مانند ملائکه دارای مقام و مرتبه تجرد عقلی‌اند و نه مانند حیوانات لحیمه از قبیل خراطین و حلزونات، فاقد ادراک و شعورند و فقط دارای حس لامسه‌اند) پس این گونه نفوس متوسطه بین ملائکه و حیوانات لحیمه با اینکه مجردند از بدن جسمانی دنیوی، مجرد از تعلّق به بدن مثالی اخروی نیستند و لذا با داشتن سمت حیوانیت و مشاعر و مدارک حیوانی به سرای پاداش ارتحال می‌یابند و در آن جا پاداش و یا کیفر اعمال خویش را می‌بینند و لذت و الم را درک می‌کنند و آیه شریفه «و اِنَّ الّدارَ‌الآخره لهی الحیوانُ لو کانوا یعلمون» (و همانا سرای آخرت سرای زندگی است اگر بدانند – سوره عنکبوت، آیه ۶۴) ناظر به همین مطلب است. (صدرالدین شیرازی،۱۳۶۰، صص ۳۳۶-۳۳۴).
خلاصه مطلب:
اینکه برای نفس انسانیّه سه نشأه هست:
اوّل نشأه حسیّه، و مظهر آن حواسّ خمس ظاهره است و آن را دنیا می‌گویند به اعتبار دنّو و تقدم آن بر دو نشأه دیگر و خیرات و شرور آن معلوم و غیر محتاج به بیان است.
نشأه دوم مثالیّه است، و مظهرش حواسّ باطنه است و آن را آخرت و عاقبت می‌‌گویند، به مقایسه به اولی «وَ لَقَد عَلِمتُمُ ‌النَشأهَ‌الأولی فَلَو لا تَذَکَّرون». و منقسم است به جنّت که دارسعداء است و جحیم که داراشقیاء است، و مبادی سعادات و شقاوات در آن اخلاق و اوصاف فاضله و رذیله است. (قرآن کریم، سوره واقعه(۵۶)، آیه ۶۲).
و نشأه سوم عقلیّه است و مظهر آن قوه عاقله است از انسان هرگاه عقل بالفعل گردد، و این نشأه به جز خیر محض و نور صرف نیست. پس نشأه اول دار قوّه و استعداد و مزرعه بذور نیّات و اعتقادات است، و هر یک از آن دو نشأه دیگر دار تمام و فعلّیت و تحصیل و حصاد مرزوعات است.(صدرالدین شیرازی، ۱۳۸۱، ص ۴۰۴).

۳-۷-حدّوث نفوس انسانی:

باید دانست که نفس انسان در نظر فلاسفه اسلامی موجودی است جسمانی الحدّوث (بدین معنی که در آغاز امر و ابتدای حدّوث و تکون، از همین موارد و عناصر موجود در این عالم پدید می‌گردد و در این هنگام صورتی است قائم به بدن) ولی پس از استکمال و خروج از قوه به فعل و طی مراتب کمال موجودی است روحانی البقاء (که در بقای ذات خویش نیازی به بدن ندارد، بلکه قائم به ذات خویش و فاعل بدون آلات و ادوات جسمانی است).
دلیل بر صحت این مدعا این است که هر موجودی که مجرد از ماده است هیچ امر غریبی عارض و لاحق بر ذات او نخواهد شد.
زیرا قبلاً گفته شد که جهت قوه قبول و استعداد پذیرش هر عارض غریبی بازگشت می‌کند به امری که در حدّ ذات خویش قوه صرف و عاری از فعلیت و متحصل به وجود صوری است که موجب قوام و فعلیت اویند و این امر نیست مگر هیولای جرمانی.
پس فرض تجرد نفس از ماده (قبل از نیل به اعلی درجات کمال، با علم به اینکه نفس قبل از نیل به اعلی درجات کمال، محل عروض عوارض و لحوق غریب است) مستلزم اقتراق و تعلّق اوست به ماده (زیرا لواحق عوارض بدون وجود ماده ممکن نیست، پس فرض تجرد نفس از ماده مستلزم فرض اقتران و تعلّق اوست به ماده) و فرض اقتران نفس به ماده خلاف فرض تجرد اوست (و این برهان خلف است که در فن منطق بیان گردیده ) و بزودی بطلان تناسخ بر شما معلوم خواهد شد (و بنابراین نباید گفت که نفس در همه حال مجرد از ماده است و این عوارض و لواحق، عوارض و لواحقی است که در نفس قبل از انتقال از بدن دیگری بدین بدن موجود بوده؛ چنان که معتقدین به تناسخ پنداشته‌اند) پس با توجه به دلیل مذکور ثابت شد که نفس حادث است به حدّوث بدن.
و باید دانست که این برهان مبتنی بر قول به اتحاد نفوس ناطقه در ذات و نوع نیست و لذا این برهان اولی و بهتر است از برهانی که (جمعی از حکما در این مورد یعنی برای اثبات حدّوث جسمانی آورده‌اند و ) گفته‌اند که اگر نفس ناطقه قبل از حدّوث بدن موجود بود نه متکثر و متعدد بود و نه واحدّ (و چون فاقد هر دو صفت است پس موجود نیست زیرا موجود بودن هر چیزی در هر و عایی مستلزم داشتن یکی از دو صفت مذکور است).اما دلیل بر اینکه متکثر و متعدد نبوده است این است که امتیاز و تعدد در ماهیتی که دارای حدّ نوعی واحدّی است (مانند نفس بنا بر قول به اتحاد نفوس ناطقه در ذات و ماهیت نوعیه که اساس و ملاک این برهان است) یا به واسطه مواد است (مانند امتیاز زید از عمرو به علت داشتن دو بدن) و یا به واسطه عوارض و لواحق مواد است (مانند امتیاز دو قطعه موم در شکل) و یا به سبب فاعل است (مانند امتیاز حرارت صادر از این فاعل، از حرارت صادر از فاعل دیگر) و یا به واسطه غایت است (مانند امتیاز حرکت مستقیمی که به سمت جهت و غایتی متوجه است از حرکت مستقیمی که به سوی جهت و غایتی مخالف آن متوجه است) و مسلم است که علل و اسباب منحصر در همین چهار چیز‌اند و باید دانست نفوس ناطقه، در نوع و ذات متحدّند و (لذا صورتی زاید بر اصل ذات و ماهیت خویش ندارند تا که از طریق تعدد صورت امتیاز و تکثر پیدا کنند بلکه) صورت نفس همان ذات و حقیقت وحدّانی اوست (برخلاف صورت جسمیه منطبع در ماده و یا صورت نوعیه متعلّق به ماده که موجب امتیاز و تکثر انواع است و نه صورت جسمیه، عین ذات و جوهر ماده و نه صورت نوعیه، عین ذات نوع و تمام ذات و حقیقت نوعیه است).
و اما فاعل نفس (که عقل و یا مافوق عقل است) امری است واحدّ نه متعدد (تا از طریق تعدد فاعل، تعدد پیدا کند) و غایت نفس، تشبه به فاعل است (و آن نیز امری است واحدّ نه متعدد تا که علت تعدد نفوس گردد) پس تکثر نفوس یا به سبب ماده و یا به سبب چیزی است که در حکم ماده است مانند بدن (که به عقیده ما موضوع تصرف نفس و محل تعلّق نفس است نه ماده نفس و یا به سبب عوارض و لواحق ماده است) در حالتی که ما نفس را مجرد از ماده فرض نمودیم و بنابراین تکثر و امتیاز نفوس به سبب ماده و عوارض ماده خلاف فرض ما است.
و اما دلیل بر اینکه نفس قبل از حدّوث بدن به صفت وحدّت نیز موجود نبوده است این است که قبول تعدد و کثرت بعد از وحدّت از خواص مقادیر و لوازم آنهاست و فرض ما این است که نفس به علت تجرد از ماده دارای مقدار نیست.(صدرالدین شیرازی، ۱۳۸۳، صص ۳۲۹-۳۲۸).

بقاء نفس به لحاظ وجود علت تامه:

۳-۷-۱-حدّوث و یا قدم نفس:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:36:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم