در این روایت، پیامبر(ص)، ایمان را امری واقعی ( در برابر آرزو اندیشی) و قلبی (در برابر ظاهرگرایی) معرفی مینمایند. که به دلیل حقیقی بودنش، ملازم با عمل است. وگرنه مانند سرابی خواهد بود که بهرهای از حقیقت ندارد. ایشان در حدیث دیگری دربارۀ لزوم ایمان وعمل میفرمایند:« ایمان و عمل برادر و شریک نزدیکاند که خداوند هیچ یک را بدون دیگری نمیپذیرد».[۸]
همچنین تعریفی که پیامبر (ص) از فرد با ایمان ارائه میدهند نیز جالب توجه است.
ایشان میفرمایند:« مؤمن کسی است که مردم اورابر جان و مال خود امین گردانند».[۹]
دراین روایت نیز لزوم و پیوستگی عمل وایمان به خوبی نشان داده شده است چرا که تنها در گرو انجام دادن اعمال شایسته است که مردم کسی رابه عنوان امانتدار خود برمیگزینند.
حضرت علی (ع) در تعریف ایمان میفرمایند:« الایمان معرفه بالقلب و اقرار باللسان و عملٌ بالأرکان (نهج البلاغه، حکمت ۲۲۶، ص ۲۷۰)؛ ایمان، شناختن با دل و اقرار با زبان و عمل با اعضاء و جوارح است.
و نیز میفرمایند: «ایمان روشنترین و واضحترین راه و نورانیترین چراغ است. به وسیلۀ ایمان، انسان به کارهای نیک و اعمال صالح، راهنمایی میشود، وبا انجام عمل صالح، انسان به راه ایمان راهنمایی میگردد» (همان، خطبه ۱۵۳، ص ۱۵۹).
امام صادق(ع) نیز ایمان را مایۀ هدایت انسان میداند. ایشان میفرمایند:
« الایمان الهدی و ما یثبت فی القلوب من صفه الاسلام» (اصول کافی، پیشین،ج۳، ص ۴۱)؛ ایمان هدایت است، و آنچه که ازصفت اسلام دردلها ثبت میشود.
روایات فراوانی دربارۀ ایمان وجود دارد که برای پرهیز از طولانی شدن کلام به همین مقدار بسنده میکنیم.
۳-۳-ایمان در اصطلاح
۳-۳-۱-ایمان در اصطلاح فلسفه و کلام
پرسش از حقیقت ایمان یکی از مباحثی است که ذهن متکلمان و فیلسوفان را معطوف به خود کرده است. و برسر آن نزاعهای فراوانی ازسوی هر دو گروه صورت گرفته است.
« بعضی براین عقیدهاند که ایمان فعل قلبی است و بعضی دیگر معتقدند که ایمان فقط تصدیق به قلب است و بس. گروهی معتقدند ایمان عبارت است از لفظ شهادتین وبس.
گروهی دیگر براین عقیده بودند که ایمان مساوی است با انجام همه فرامین دینی، اعم از واجبات و مستحبات واگر کسی را میدیدند که در عمل قصور میکرد به او اتهام کفر میزدند.
برخی دیگر در معنای ایمان هرسه را شرط دانستهاند و گفتهاند که ایمان تصدیق به قلب و اقرار به زبان وعمل به ارکان است[۱۰]» (به نقل از رضوی طوسی، ۱۳۸۱، ص۶۸).
نظریه دیگر اینکه ایمان همان تصدیق به دل است ودر اصل ایمان عمل به ارکان نقشی ندارد بلکه در تکامل آن نقش دارد. وهر چند ایمان ملازم با عمل صالح است ولی جزء ایمان نیست بلکه التزام عملی جزء ایمان است (طباطبایی، ۱۳۷۸، ج۷، ص ۵۳۶).
براین اساس به پنج نظریۀ مهم، در این رابطه از دیدگاه متکلمان و فیلسوفان به صورت اجمالی اشاره میکنیم:
۱-نظریه تصدیق گرایانه:
جمهور اشاعره این رویکرد را پذیرفته و ماهیت ایمان را از مقوله « تصدیق قلبی» دانستهاند[۱۱] (به نقل از رضوی طوسی، ۱۳۸۱،ص۷۸). در این میان، برخی از اندیشمندان شیعه مانند خواجه نصیر طوسی ایمان را تصدیق قلبی به وجود خداوند و پیامبران تعریف نمودهاند:
«ایمان تصدیق قلبی است و آنچه برزبان جاری میشود شرط نیست و هرکس که خدا و پیامبر و همه آنچه خدا معرفتش را واجب گردانده، بشناسدوبه آن اعتراف داشته باشد وآن را تصدیق کند، مؤمن است»[۱۲] (همان).
۲-نظریه لفظ گرایانه:
کرامیّه؛ پیروان محمد بن محمد بن کرام سجستانی، معتقدند که چون پیامبر و اصحاب آن حضرت، ایمان کسی که شهادت زبانی بدهد پذیرفتهاند، پس ایمان چیزی جز اقرار زبانی نیست (دادبه، ۱۳۸۰، ص ۶۵۴).
براساس این دیدگاه اگر کسی در ضمیر خود کافر باشد اما به گونهای آشکار اقرار زبانی به ایمان نماید، مؤمن واقعی است. هرچند که به سبب کفر نهانی استحقاق خلود در دوزخ را دارد، واز طرف دیگر اگر کسی به زبان اظهار کفر نماید ودر دل اذعان به ایمان داشته باشد، شایسته ورود به بهشت نخواهد بود.
۳-نظریه تلفیق اظهار زبانی وتصدیق:
ارائه کنندگان این نظریه، نظریهپردازان اشعری و عدهای از متکلمان شیعی بوده که نگرش اصلی ایشان در تبیین حقیقت ایمان، جمع بین اقرار زبانی و تصدیق قلبی است. از نظر آنان هماهنگی میان « برون و درون»، «زبان و نهان» عامل اساسی در ایمان افراد است. پذیرش این نظریه قائلان به آن را به سوی این معنا سوق داده که عنصر عمل را از حقیقت ایمان خارج بدانند (ر.ک: تفتازانی، شرح مقاصد، پیشین، ج۵، ص ۱۷۵ به نقل از جوان خوش خولق، ۱۳۸۱، ص۴۹).
۴-نظریه عملگرایانه:
متکلمان معتزلی و خوارج بر این باورند که ایمان آمیزهای از اقرار زبانی و تصدیق قلبی همراه با عمل است.« خوارج» آلودگان به گناه و مرتکبان اعمال زشت و ناپسند را از جرگۀ اهل ایمان خارج دانسته و اطلاق لفظ مؤمن را بر کسی که علی رغم اقرار زبانی و اذعان قلبی، کبیرهای را مرتکب گردد، روا ندانسته واورا در زمرۀ کفار داخل میکنند.گرچه معتزله، چنین شخصی را در مرتبهای میان کفر و ایمان قرار دادهاند (منزله بین المنزلتین) (همان).
۵-نظریه معرفت گرایانه:
این نظریه به « جهم بن صفوان» و پیروانش نسبت داده شده است. در دیدگاه اینان، مهمترین مؤلفههای شناخت ایمان« معرفت عقلی» است (همان).
برخی از نویسندگان، ایمان دردید فیلسوفان را، ایمان معرفت گرایانه تفسیر نموده و بر آنند که به نظر فیلسوفان، ایمان عبارت است از سیر نفس انسان در مراحل کمالنظری، عمل به واجبات و ترک محرمات، گرچه سیر نفس در مراحل کمال عملی است. ولی این سیر اثر خارجی همان کمال نظری است. و مؤمن کسی است که عقاید او با واقعیات هستی تطابق دارد وهرچه انطباق این عقاید با واقعیات هستی، مستقیمتر و بیپردهتر واز اوهام دورتر باشد، ایمان کاملتر است (شبستری، ۱۳۸۰، ج۱۰، ص ۷۱۴).
از اینرو در تحلیل فلسفی ایمان، چنین به نظر میرسد که تصدیق لفظی( گفتار) و ذهنی ( علم) تنها لایههای ظاهری ایمنی را دارند. عمق ایمنی هنگامی پدید میآید که تصدیق در قلب و با عمق وجود باشد، به عبارتی دیگر، ایمنی حقیقی زمانی پدید میآید که بدانیم یک شخص با حقیقت وجودش، نه با زبان دوگانه و عمل ریاکارانه، ایمان آورده است. پس به طور قطع، باید تصدیق قلبی را جزء حقیقت ایمان بدانیم. از سوی دیگر، نمیتوان گفتار یا علم عمل را جزء حقیقت ایمان دانست.زیرا میتوان صورتهایی را فرض کرد که میان ایمان و تصدیق قلبی با علم وعمل و گفتار جدایی پدید آید.
۳-۳-۲- ایمان در اصطلاح عرفان
عرفا نیز دربارۀ ایمان نظرات و آراء گوناگونی را اظهار داشتهاند. آنچه که از گفتههای آنها برمیآید بیانگر این است که« اجماع مشایخ برآنند که کمال ایمان در قول و زبان و تصدیق دل و عمل ارکانست. هر که اقرار به زبان ترک کند کافر گردد و هر که را تصدیق دل نبود منافق است، و هر که اعمال را ترک کند منافق است. و هرکه متابعت رسول نکند مبتدع است. و بعضی از مردم در ایمان از بعضی افضلاند» (گوهرین، ۱۳۷۶، ج۲، ص ۲۲۳).
برای روشن شدن این مطلب به نظرات برخی از آنها، در باب ایمان، اشاره میکنیم: عین القضاه گوید:« ایمان فعل دل و نعت باطنست، چو ایمان به خدا و پیغامبران و فرشتگان و کتابهای او و به روز قیامت و آنچه بدین ماند. اول درجات ایمان تصدیق است اقل درجات این تصدیق آن باشد که باعث باشد مرد را بر امتثال اوامر و اجتناب نواهی. چون این مایه از تصدیق حاصل آمد، مرد را برآن دارد که حرکات و سکنات خود به حکم شرع کند» (همان، ص ۲۱۸).
همچنین به عقیدۀ حسن بصری «ایمان عبارت از تظاهر یا صرف خواهش نیست، بلکه چیزی عظیم است که عمیقاً در قلب استقرار یافته است و با آنچه شخص واقعاً انجام میدهد راست میشود» (ایزوتسو، ۱۳۷۸، ص ۲۲۶).
۳-۴- درجات ایمان و مراتب آن
مرتبه اول از اسلام عبارت است از اینکه آدمی کلمه شهادتین را بر زبان جاری کند، وبه ظاهر تسلیم دستورات دین گردد. دنبال این مرتبه، مرتبه دوم است که اولین مرتبه ایمان شمرده میشود و آن عبارت است از این که گوینده شهادتین قلباً به مضمون آن دو شهادت معتقد شود و به طور اجمال و بیچون وچرا قبول داشته باشد که اسلام دین حق است، هر چند که به طور تفصیل به همه عقاید حقۀ دین معتقد نشده باشد، به همین جهت است که در آیه سوره یوسف (ع) این معنا را ممکن شمرده که ایمان به خدا از پاره ای جهات با شرک جمع میشود، و فرموده: «وَما یُؤمِنُ أَکثَرُهُم بِاللهِ إلّا وَ هُم مُّشرِکُونَ» و این مرحله از ایمان به تدریج صفا و نمو پیدا میکند تا آنجا که بنده خدا از هر جهت و در تمامی اموری که به خدای تعالی برگشت میکند- که قهراً همه امور عالم است، زیرا برگشت تمامی امور به خداست- بیچون و چرا تسلیم خدا شود و هر درجه که اسلام آدمی بالا برود یک درجه نیز به ایمان او اضافه میشود، یعنی دارای ایمانی مناسب با لوازم آن مرتبه از اسلام میگردد، تاآنجا که بندۀ خدا به حقیقت معنای او هست تسلیم امر پروردگار میشود و حقیقتا خود را عبد و خدا را اله و معبود خود می داند.
اینجاست که دیگر اعتراض و خشم از او سر نمیزند، در برابر هیچ امری از قضاء و قدر و حکم پروردگارش ناراحت نمیشود و بر هیچ یک از خواستههای او اعتراض نمیکند. در مقابل این مرحله از تسلیم ایمانی قرار دارد که همان یقین به الله است، ویقین به تمامی آنچه که به الله برگشت دارد، واین ایمان کاملی است که به وسیله آن عبودیت عبد به حد تمام میرسد دیگر نقصی در ایمانش باقی نمیماند.
خدای تعالی درباره چنین ایمانی فرموده: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً» (یوسف آیه ۱۰۶).
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان در تفسیر این آیه میفرماید: به نظر میرسد که همین مرتبه از ایمان ویا مرتبهای نزدیک به این مرتبه، مراد آیه شریفه «الَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ» (یونس/ ۶۳) باشد، چون گفتیم ایمان در این جمله ایمانی است بعداز تقوای مستمر نه ایمانی ابتدایی که ایمان مرتبه اول است (المیزان ج۱ص ۸۹).
یک دسته از روایات تحت عنوان « افضل الایمان» بیان شده است. اگر برخی امور به عنوان افضل ایمان قلمداد شده است، طبعا بدین معناست که ایمان درجاتی خواهد داشت که افضل آن امور مذکور دراین دسته از روایات است. مثلاً رسول گرامی اسلام فرمودند:
«أَفضَلُ الأیمانِ الصَّبرُ وَ السَّماحَهُ»[۱۳]؛ بالاترین درجه ایمانی صبر و گذشت است (به نقل از جوانمرد، ۱۳۸۰، ص۷۲).
همچنین ایشان در حدیث دیگری میفرمایند:
« أفضَلُ الأیمانِ أَن تَعَلَّم أَنَّ اللهَ مَعَکَ حَیثُ ما کُنتَ» (همان) (بالاترین درجه ایمان این است که درک حضور حق کنی، در هر حال که باشی) امام سجاد (ع) در دعای مکارم اخلاق به پیشگاه خدا عرض میکند:« اَللَّهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَدٍ وَ آلِهِ وَ بَلَّغ بِإیمانی أَکمَلَ الأیمانِ» (صحیفه سجادیه، دعای مکارم اخلاق).
امام سجاد(ع) در دعای «مکارم الاخلاق» اولین درخواستی که پس از ذکر صلوات از پیشگاه خداوند می کند این است که میگوید:« بارالها! ایمان مرابه کاملترین مدارج آن برسان.»
این دعا حکایت ازدرجات ومراتب ایمان دارد و امام(ع) از خدا بالاترین درجات و مراتب آن را خواستار است. دراین جا جهت وقوف بر مراتب بالاتر ایمان به بعضی از روایات که از اولیاء گرامی اسلام آمده اشاره میشود.
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:26:00 ب.ظ ]
|