شورا ها می کوشند منافع عمومی جامعه را در طرح ها لحاظ کنند . مردم باید از چند و چون طرح آگاه شوند و فرصت داشته باشند تا نظرات خود را بیان کنند .
شورا باید در جریان تهیه طرح , با اجتماعات کوچک محلی زیادی ارتباط برقرار کند . موضوع های مناقشه برانگیز باید مورد مذاکره قرار گیرند و در جا هایی که لازم باشد , بین گروه های ذی نفع میانجی گری صورت گیرد.
برنامه ها
طرح ها و اسناد توسط شورا در چهار چوب برنامه های ملی تهیه می شوند ؛ ار این رو , قبلا بسیاری از تضادها حل شده است . اعضای شورا احتمالا تنها لازم است که برای ایجاد هماهنگی نهایی و نه فعالیتی بنیادی برای از میان بردن تضادها اقدام کنند .
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بهروران , نیاز ها و الویت های خود را می شناسند .برنامه ریزان نیازمند شنیدن نظرات آنها هستند ؛نه اینکه از قبلبر این تصور باشند که به علت برنامه ریز بودن , نیازها دیگران را می دانند .
مهارت ها
مهارت در تهیه برنامه ها و سیاست هایی که راهنمایی هایی کلی ملی را در نظر دارد و سپس هماهنگ کردن آن در پرتو جریان اطلاع رسانی از طریق مشاوره
مهارت در برقراری ارتباط با گروه هایی متنوع , گوش فرادان به بیان مقایسه روشن و منظم نیازها و الویت های گروه های مختلف ذی نفع در برنامه , برقراری هماهنگ از طریق مذاکره و شناخت طرفین و جلب اعتماد گروه های مختلف
چگونگی رهبری ( تسهیل گر)
برنامه ریزان حرفه ای جریان مشاوره را هدایت می کنند و نظرات را جمع آوری , تحلیل جمع بندی و ارائه می کنند
میانجی گران بی طرف یا برنامه ریزان , هدایت جریان را برعهده دارند ؛ ولی طرف های بسیاری نیز در این بین نقش دارند . همچنین برنامه ریزان که توسط شورا استخدام شده اند نیز در این جریان موثرند.
مشارکت کنندگان
همه فرصت یکسانی برای مشارکت دارند . با این حال مشارکت کنند گان , بیشتر شامل گروه های مطلع هستند که الزاما نماینده تفکر عموم نیستند .
تلاش ویژه ای باید صورت گیرد تا گروهای حاشیه ای که به طور معمول از روند برنامه ها کنار گذاشته شده اند , به بازی گرفته شوند .
منبع : مهندسان مشاور آرمانشهر ,۱۳۸۶
۲-۴-۲۴- وضعیت مشارکت در ایران
آگاهی که محور اساسی مشارکت است در ایران هنوز وجود ندارد مشارکت نیازمند بستر قانون مند , آگاه ومشارکت طلب است در واقع منظور از مشارکت , قدرت تاثیر گذاردن بر تصمیم گیری ها و سهیم شدن شهروندان در قدرت است . مشارکت فقط به حمایت مردم از تصمیم گیران و تاثیر سیاست های آنان محدود نمی شود , بلکه فرایندی است که در آن شهروندان ومسولان در تصمیم گیری های شهری سهیم می شوند ( برک پور , ۱۳۸۶ , ۵۰۱ ) .حکومت محلی در ایران برای رسیدن به شرایط مطلوب نیازمند اصلاحاتی در قانون تشگیل شورا ها و شهرداری ها و همچنین تعدیل رابطه حکومت مرکزی با حکومت محلی است به گونه ای که رابطه همبستگی جایگزین رابطه قیومت شود ( همان: ۱۰۱ ) .به طور کلی هدف اصلی حکمروایی شهری ایجاد محیطی است که که در آن بهترین شرایط ممکن برای کار و زندگی جامعه شهری فراهم گردد . برای رسیدن به این هدف , حکومت شهری یا شهرداری باید در رشته های گو ناگون فعالیت کند و در جریان این فعالیت ها هم نقش ناظر و هم مدیر عامل را ایفا نماید ( همان :۱۱۸ ).
به طور کلی , فلسفه اساسی شکل گیری حکومت هایی محلی نهادینه سازی و تحقق مشارکت مردمی در مدیریت امورمحلی باید الزاما سبک رهبری مشارکتی را در ارتباط با مردم محلی برگزینند ؛ به طوری که بند پنج ۷۱ قانون شوراهای اسلامی , برنامه ریزی در زمینه مشارکت مردم در انجام خدمات اقتصادی , اجتماعی , عمرانی , فرهنگی , آموزشی و سایر امور رفاهی با موافقت دستگاه های ذی ربط را از جمله وظایف شورا های اسلامی شهر بیان می کند . از آنجا که در برخی جوامع همانند کشور ما , زمینه اجرای مدیریت مشارکتی درمردم محل به طور کامل وجود ندارد , لازم است که از طریق فرایند توانمند سازی , ظرفیت پذیرش اجرای مدیریت مشارکتی به وجود می آید .
چنانچه ظرفیت کمی در افراد محلی برای مشارکت وجود دارد , فرایند توانمند سازی باید به تدریج با اجرای راهبردهای (( تسهیم نفوذ )) , ((تسهیم قدرت )) و در نهایت (( توزیع قدرت )) در جه توانمند سازی را در افراد محلی افزایش دهد . افراد توانمند دارای اعتماد به نفس , انرژی , احساس تعهد ,مسولیت و غرور در کارهایشان هستند . به نظر استیوارت , مهم ترین وظیفه مقامات محلی و حکومت های محلی باید تقویت و بهبود اجتماع محلی و سازمان کارامد و موثر (( شهروند سازی )) باشد . شهروند سازی عبارت است از : فراهم کردن امکانات , تسهیلات و ساز و کار های لازم برای شهروندان تا آنجا که از حقوق شهروندی شان بهره مند شوند وبتوانند وظایف و تکالیف شهروندی خود را در قبال جامعه محلی که در آن زندگی می کنند , به طور مناسب انجام دهند .او معتقد است که حکومت های محلی ( مدیریت شهری ) در مقایسه با حکومت های مرکزی , نقش فعال تری در زمینه تشویق و ترغیب شهروندان سیاسی و جلب مشارکت های شهروندی دارند . در مجموع , دیدگاه شهروند سازی معطوف به آموزش شهروندی , تثبیت حقوق و وظایف شهروندی و حمایت از شهروندان به منظور مشارکت شهروندی درجامعه و در تعامل با حکومت مرکزی است ( نجاتی حسینی , ۱۳۸۰ : ۱۰-۱۵ ) .
رویکرد های نوین در مقوله بر نامه ریزی و مدیریت توسعه شهری در کشور های در حال توسعه در چند دهه اخیر , موید این نظر است که رویه های برنامه ریزی و مدیریتی آن گونه که در ابتدای قرن بیستم متداول بوده , امروزه با پیچیده تر شدن جوامع شهری و طرح نیاز های جدید از سوی شهروندان , دیگر پاسخگو نیست و سازمان های محلی با تکیه برشیوه های جدید مدیریتی با مشارکت امور شهر ها را اداره می کنند .جایگزین کردن رویه های جدید از یک سو نیاز به تغییر ذهنیت برنامه ریزان , طراحان و مدیران از روش های سنتی به مدرن دارد و از سوی دیگر , تجدید ساختار نظام موجود برنامه ریزی و مدیریت توسعه شهری را از سطح کلان تا محلی می طلبد ( حنا چی , ۱۳۸۳ : ۱۵۸ ).
دارایی اصلی شهر ها مردم هستند . آنها هم موضوع و هم ابزار دستیابی به توسعه پایدار هستند .مشارکت مدنی اشاره به این نکته دارد که زندگی جمعی در شهر ها , نباید از سر ناچاری باشد , بلکه می بایست زمینه مشارکت فعالانه مردم در ارتقای منافع عمومی فراهم شود . شهروندان مخصوصا زنان می بایست برای مشارکت موثر در فرایند تصمیم گیری توانمند شوند . سرمایه مدنی فقرا بایستی به رسمیت شناخته شده وتقویت شود . تعریف عملیاتی اصل بالا با دستیابی به نکات زیر قابل حصول است :
- ارتقای مردم سالاری در سطح محلی با برگزاری انتخابات آزادانه و عادلانه شهری و اتخاذ فرایندهای تصمیم گیری مشارکتی ؛
۲.ایجاد قدرت قانونی برای مشارکت موثر جامعه مدنی در فرایند تصمیم گیری با روش هایی همچون توسعه شوراهای شهر با کمیته های مشورتی محلات ؛
- تروج اصل اخلاقی مسولیت پذیری در بین شهروندان با روش هایی همچون گروهای دیدبان شهر ؛
۴.استفاده از سازوکارهایی همچون جلسات عمومی , نظرسنجی ها ,جلسات عمومی مرتب در سالن اجتماعات محلات , انجمن های شهروندی , مشاوره های شهری و توسعه راهبردهای مشارکتی و تشگیل گروهای کاری موضوع محور ؛
- برگزاری های همه پرسی های شهری در زمینه موضوعات مهم در زمینه توسعه شهر .
۲-۴-۲۵-بینش راهبردی
برنامهریزی را از جنبههای مختلف دستهبندی کردهاند: برنامهریزی از جنبه ماهیت به برنامه فیزیکی، سازمانی، فرایند، مالی، وظیفهای و عمومی دستهبندی میشوند. برنامه ریزی از جنبه افق زمانی نیز به برنامهریزی کوتاه مدت (عملیاتی و تاکتیکی)، میان و بلند مدت دستهبندی نمودهاند. نوع دیگری از برنامه ریزی برای افق بلند مدت با دیدگاه خاص وجود دارد که با عنوان برنامهریزی استراتژیک شناخته میشود. برنامهریزی استراتژیک بر تصمیمات سطح عملیاتی اثر میگذارد.
۲-۴-۲۶- تعریف برنامه راهبردی
برنامه ریزی دوراندیشی سازمان یافته برای ارتباط دادن حال به آینده از طریق پیش بینی مسائل اولویت بندی اهداف و فراهم کردن مسائل و تحقق آنها در چارچوب زمانی مشخص و معین است. برنامه ریزی فرآیندی است که سازمانها در قالب آن، همه فعالیتها و تلاش های خود را در مورد وضعیت مورد انتظار، راه رسیدن به آن و چگونگی طی مسیر، در یکدیگر ادغام می کنند(امیری و همکارانش، ۱۳۸۸(.
برنامه ریزی در سازمان ها به منظور تعیین اهداف آینده سازمان و ارائه راهکار مناسب برای رسیدن به این اهداف صورت می گیرد. و در دیدگاه دیگری در تعریفی از برنامه ریزی راهبردی آمده است که ترسیم شمایی از گذشته جهت تصمیم گیری در زمان حال برای انجام آنچه که در آینده بایستی صورت بگیرد(اسماعیل پور ۱۳۸۹). و به بیان ساده تر برنامه ریزی راهبردی پیش بینی آینده برای هماهنگی با تغییرات، غلبه بر مشکلات و تضمینی برای عملکرد بهتر می باشد(پریرخ، ۱۳۹۱).
برنامهریزی استراتژیک” یک فرایند است. برای آنکه سازمان بداند به کجا خواهد رفت باید بداند اکنون دقیقاً کجا قرار گرفته است. پس از آن باید آنچه میخواهد باشد را به درستی تعریف کرده و چگونگی رسیدن به آن جایگاه را مشخص کند. مستندات حاصل از این فرایند را برنامه راهبردی سازمان مینامند. به دیگر سخن، برنامهریزی راهبردی تلاشی منظم و سازمانیافته جهت اتخاذ تصمیمها و مبادرت به اقدامات بنیادی است که به موجب آن، اینکه یک سازمان (یا هر موجودیت دیگر) چیست، چه میکند و چرا اموری را انجام میدهد مشخص خواهد شد (السن و ایدی، ۱۹۸۲؛ نقل در: الوانی۱۳۷۴). در متون مختلف، از این نوع برنامهریزی با عناوین: برنامهریزی جامع، استراتژیک و راهبردی یاد میشود. اساساً هر نظام برنامهریزی استراتژیک باید به این “چهار پرسش اساسی” پاسخ دهد (لورنچ، ۱۹۸۰؛ نقل در: الوانی۱۳۷۴).
– به کجا میرویم؟ (فلسفه وجودی)
– چگونه میخواهیم به مقصد برسیم؟ (استراتژیها)
– امکانات ما برای اقدام چیست؟ (بودجه)
– چگونه آگاه میشویم که در مسیر درست حرکت کنیم؟ (کنترل)
۲-۴-۲۷-مراحل برنامهریزی استراتژیک در متون مختلف
الوانی (۱۳۷۴) در کتاب “مدیریت عمومی” مراحل ذیل را برای برنامهریزی استراتژیک نام برده است.
نمودار(۵-۲)مراحل برنامه ریزی راهبردی (الوانی، ۱۳۷۴)
تعیین و تدوین اهداف آینده سازمان: این مرحله، به عنوان مهمترین مرحله معرفی شده است. وظیفه تعیین و تدوین اهداف آینده به عهده مقامات سطوح بالای سازمان و به معنی درک و تشخیص صحیح مأموریت و مقاصد سازمان است. ارزشها و انتظارات جامعه از سازمان و امکانات و منابع سازمان، در تعیین اهداف اهمیت دارد.